Iranian Agriculture News Agency

تراژدی کتابخانه‌های روستایی! (به بهانه آغاز هفته کتاب)

حبیب‌ا... افزونی - کارشناس ارشد ترویج و توسعه روستایی

"ن والقلم و ما یسطرون"

24 آبان‌ماه روز "کتاب و کتابخوانی" در کشورمان نامگذاری شده و هرساله از سوی دست‌اندرکاران نشر کتاب، ویژه برنامه‌هایی به‌منظور توسعه فرهنگ کتابخوانی در کشور به مورد اجرا درمی‌آید. جدا از مسائل و مشکلاتی که پیش روی ناشران، نویسندگان و به‌طور کلی عوامل تولید و توزیع کتاب در کشورمان وجود دارد، فرهنگ‌سازی برای افزایش مطالعه -به‌ویژه در نسل جوان- و شمارگان کتاب امری مهم و ممدوح به‌شمار می‌رود. هرچند در فرهنگ‌سازی نیز نباید تنها به ستایش کتاب و کتابخوانی بسنده کرد؛ بلکه باید ضمن پاسداشت روز کتاب و کتابخوانی، مسائل صنعت نشر کشور نیز توسط مجریان و مدیران مربوط رفع شود.

یاد دارم در یکی از کشورهای پیشرفته برای تشویق جوانان به مطالعه کتاب، برنامه‌ای از پیش تعیین شده به مورد اجرا درآمد که پس از پخش آن از تلویزیون شمار عضویت در کتابخانه‌های عمومی آن کشور افزایش قابل توجهی پیدا کرد. آن برنامه این بود که قرارشد هنگام ورود رئیس جمهور -باز هم آن کشور- به جمع خبرنگاران حاضر در آنجا، ناگهان کارتی از جیب کوچک روی کت او (جیب دستمال) به زمین بیفتد و زمانی که او سعی می‌کند کارت را از زمین بردارد، تمام دوربین‌های عکاسان و خبرنگاران روی آن زوم و تصویربرداری کنند. آن کارت، کارت عضویت جناب رئیس جمهور در کتابخانه عمومی شهر بود. چه خوب است رئیس جمهور محبوب کشورمان نیز چنین برنامه‌ای برای تشویق نسل جوان برای مطالعه داشته باشند. بگذریم...

امروز بهانه‌ای شد تا به یکی از زیباترین و در عین حال غم‌انگیزترین موضوع در زمینه کتاب و کتابخوانی در کشور نگاهی هرچند کوتاه و گذرا بیاندازیم؛ موضوع "کتابخانه‌های روستایی" که بیشتر به داستانی تراژدیک شبیه است. خوب به یاد دارم روزهای آغازین تشکیل جهاد سازندگی به فرمان امام راحل برو بچه‌های جهاد -که اغلب دانشجو بودند- کتاب‌هایی از محله‌های شهرشان جمع‌آوری می‌کردند و پس از بسته‌بندی در کارتن‌های ویژه، آنها را با اتوبوس به سوی روستاها انتقال می‌دادند. کتاب‌ها در آن روزها بیشتر مذهبی و انقلابی بود. کتابخانه‌ها نیز اغلب خانه‌های روستایی بود که داوطلبانه توسط روستاییان در اختیار جهادگران قرار می‌گرفت. قفسه‌های کتاب هم قفسه‌های مشبک بود که بر اساس موضوع‌های گوناگون، کتاب‌ها روی آنها چیده شده بود. دختران و پسران روستایی برای استفاده از کتابخانه روستا، روزها را به روزهای فرد (ویژه خواهران) و روزهای زوج (ویژه برادران) تقسیم کرده بودند. مکان آنها برای مطالعه روی زمین بود، نه از صندلی خبری بود و نه از میز مطالعه. فعالیت جوانان جهادی آن روزها در روستا به اندازه‌ای مؤثر افتاد که امام (ره) در سخنانی فرموده بودند: "این جوانان جهاد سازندگی بودند که انقلاب را به روستاها بردند."

رفته‌رفته کتابخانه‌های روستایی نضج گرفت تا حالا تبدیل به کتابخانه‌های قابل مطرح شده باشند. یاد بروبچه‌هایی چون صادق احمدیان‌ها، جواد فهیمی‌ها، تقی شکری‌ها و... بخیر که چه خون دل‌هایی برای توسعه کتابخانه‌های روستایی خوردند. گذشت. با قانونمند شدن فعالیت‌ها و تشکیل وزارتخانه‌های مربوط، هریک از فعالیت‌های فرهنگی، بهداشتی، عمرانی و... جهاد سازندگی به وزارتخانه‌ای واگذار شد. آب آشامیدنی به وزارت نیرو (روستاهای بالای 20 خانوار)، بهداشت به وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی و دست آخر کتابخانه‌های روستایی به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتقل شد. بروبچه‌های جهاد سازندگی که با انگیزه الهی کار می‌کردند، جای خود را به مهندسان، کارشناسان و مدیران وزارت ارشاد دادند؛ نتیجه چه شد؟ آنچه در روستاها می‌بینید! کافی است حداقل به روستای نگارنده این یادداشت (روستای قره‌شیران استان اردبیل) و روستاهای اطراف آن سری بزنید تا وضعیت کتاب و کتابخوانی را در آنجاها از نزدیک ببینید؛ نه از کتاب خبری هست و نه از کتابخوان؛ کتابخانه روستا پیشکش!

D-930824-01

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید