Iranian Agriculture News Agency

نقش مکانیزاسیون در کنترل مهاجرت روستایی

مسئله مهاجرت و حرکت نیروی کار از یک منطقه جغرافیایی به منطقه دیگر از ابتدای تمدن بشری وجود داشته است. با این حال این مسئله از زمان انقلاب صنعتی و تغییراتی که در بخش شهری صورت گرفت شکل گسترده‌تری پیدا کرد و باعث شد مهاجرت به‌عنوان یک پدیده اقتصادی و اجتماعی مورد بررسی و تحلیل دقیق‌تر قرار بگیرد.

نقش مکانیزاسیون در کنترل مهاجرت روستایی


ثمانه گلاب

مسئله مهاجرت و حرکت نیروی کار از یک منطقه جغرافیایی به منطقه دیگر از ابتدای تمدن بشری وجود داشته است. با این حال این مسئله از زمان انقلاب صنعتی و تغییراتی که در بخش شهری صورت گرفت شکل گسترده‌تری پیدا کرد و باعث شد مهاجرت به‌عنوان یک پدیده اقتصادی و اجتماعی مورد بررسی و تحلیل دقیق‌تر قرار بگیرد.

با مروری بر نظریات مختلف در حوزه مهاجرت می‌توان یک تقسیم‌بندی کلی از این نظریه‌ها داشت. به‌طور خلاصه نظریه‌‌های این حوزه را می‌توان به سه دسته اصلی تقسیم کرد:


نظریه‌های بهره‌وری: این نظریه‌ها که به‌نوعی نظریات خوش‌بینانه مهاجرت به‌شمار می‌روند، بر تفاوت بهره‌وری بین بخش شهری و روستایی تاکید می‌کنند. در انقلاب صنعتی و با گسترش روزافزون بخش شهری، نیاز به نیروی کار در این بخش بالا بود. در طرف مقابل بخش روستایی با نیروی کار اضافی و بیکاری پنهان دست و پنجه نرم می‌کرد. به همین دلیل گفته می‌شد مهاجرت از روستاها به شهرها نه تنها پدیده‌ای نامیمون نیست، بلکه بنا به ملاحظات اقتصادی می‌توان آن را به نفع توسعه و رشد اقتصادی دانست. بر این اساس تاکید می‌شد با افزایش مهاجرت از یک طرف بهره‌وری نیروی کار در بخش کشاورزی افزایش می‌یابد و از طرف دیگر کمبود نیروی کار در بخش شهری جبران می‌شود. این مهاجرت روی دستمزدها نیز اثرگذار بود. به طور معمول دستمزد کارگران در بخش شهری در این دوران، بیشتر از دستمزد کارگران روستایی بود به همین دلیل مهاجرت و کاهش عرضه کار در روستا و افزایش عرضه کار در شعر در نهایت دستمزد این دو بخش را به هم نزدیک می‌کرد و در این مرحله روند مهاجرت خود به خود کنترل می‌شد. نظریات آرتور لوئیس را می‌توان در این بخش دسته‌بندی کرد.


نظریه هزینه فایده انتظاری: مرور زمان و شدت گرفتن سیل مهاجرت نشان داد نمی توان با خوش‌بینی به این پدیده نگاه کرد. مهاجرت از روستا به شهر به‌گونه‌ای بود که شهرها نیز با مازاد نیروی کار روبه‌رو شده بودند و کار در بخش رسمی برای همه کارگران وجود نداشت و بسیاری از کارگران مجبور به انتخاب شغل‌های حاشیه‌ای و غیر مولد با ساعات کار بالا و درآمد پایین بودند. اگرچه این درآمد هنوز نسبت به بخش روستایی بالاتر بود، اما نسبت به مشاغل رسمی شهری کمتر بود و حتی احتمال داشت فرد در شهر با بیکاری مواجه شود. این موضوع باعث تغییری در سیر نظریات شد.

در نظریات جدید روی هزینه و فایده انتظاری مهاجرت تاکید می‌شد. بر این اساس، تغییر محل زندگی، تغییر وسایل زندگی، هزینه بالاتر در شهرها، امکان بیکاری در شهر، تفاوت‌های فرهنگی و دور شدن از فرهنگ سنتی به عنوان هزینه‌های مهاجرت درنظر گرفته می‌شد و در مقابل درآمد بالاتر در شهر، امکانات بالاتر شهرها و جاذبه‌های شهری و فرصت‌های شغلی متفاوت فواید زندگی شهری بودند. یک فرد زمانی تصمیم به مهاجرت می‌گیرد که فایده‌ای انتظاری از هزینه‌های انتظاری بالاتر باشد. بر این مبنا هرچقدر تفاوت درآمد در روستا و شهر افزایش یابد، مهاجرت نیز بیشتر خواهد بود. همچنین هرچقدر کشوری روی توسعه شهری بدون توجه به توسعه روستاها سرمایه‌گذاری کند، باید انتظار مهاجرت بیشتری را داشته باشد. نظریه مهاجرت تودارو را می‌توان در این حوزه مطرح کرد.


مهاجرت در ایران: اگر بخواهیم بر اساس نظریه‌های بالا پدیده مهاجرت در ایران را بررسی کنیم، هر دو نظریه می‌توانند بخشی از علل مهاجرت به شهرها را توضیح دهند. توجه بیش از اندازه به توسعه شهری بدون توجه به توسعه روستا که از زمان رضاشاه اوج گرفت، بخشی ازتمایل به مهاجرت را توضیح می‌دهد. ایجاد صنایع بزرگ در شهرها و حمایت دولتی از این صنایع و در مقابل ریسک بالای کشاورزی و درآمد کم کشاورزی معیشتی نیز باعث شده مهاجرت با انگیزه دستیابی به مزد بالاتر افزایش یابد. با این حال و با جود بیکاری بالا در شهرها، بخش غیرمولد و حاشیه نشین در اطراف شهرهای بزرگ شکل گرفته که اگرچه در مقایسه با زندگی شهری محرومیت بالایی دارند اما در مقایسه با زندگی در روستا، چندان محروم به نظر نمی‌رسد. حتی اگر شرایط حاشیه‌نشینی سخت‌تر از شرایط زندگی در روستا باشد، مسائل فرهنگی باعث می‌شود وقتی فردی از محل زندگی خود مهاجرت می‌کند از بازگشت به محل زندگی اولیه اجتناب کند و این موضوع را نوعی شکست برای خود تلقی می‌کند.

این موارد نشان می‌دهد شرط نخست برای کنترل مهاجرت، توجه به توسعه روستایی و تدوین سیاست‌های حمایتی با هدف افزایش درآمد روستاییان است تا در مرحله اول، از مهاجرت بیشتر روستاییان به شهرها و مردم شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ جلوگیری شود. یکی از روش‌های افزایش درآمد در روستا تبدیل تولید معیشتی به تولید اقتصادی است، صرف نظر از این که این سیاست به لحاظ فرهنگی با چه دشوارهایی‌ رو به‌ روست، برخی ملاحظات مربوط به مهاجرت نیز در اجرای این طرح وجود دارد.

یکی از شروط تغییر تولید معیشتی به اقتصادی، مکانیزاسیون کشاورزی است که می‌تواند به گسترش بیکاری کشاورزی بینجامد. به عبارت دیگر در این جا با یک چرخه نامطلوب رو به ‌رو هستیم. از یک طرف برای کاهش مهاجرت لازم است سیاست های تولید اقتصادی که یکی از مبناهای آن مکانیزاسیون است پیگیری شود. در طرف مقابل مکانیزاسیون با کاهش نیاز به نیروی کار و سرمایه‌ای کردن بخش کشاورزی، می تواند به گسترش بیکاری ودرنتیجه افزایش مهاجرت بینجامد. در این جا متخصصان اقتصادی به راه‌حل سوم اشاره می‌کنند.

اگرچه افزایش بهره‌وری کشاورزی ممکن است به افزایش بیکاری منجر شود اما می توان با ایجاد مشاغل مکمل در مناطق روستایی، مهاجرت را کنترل کرد. به عبارت دیگر برای کاهش مهاجرت روستایی باید هم‌زمان برای افزایش درآمد کشاورزان و متنوع کردن مشاغل در نواحی روستایی سیاستگذاری کرد. براساس داده‌هایی که از جدول داده ستانده سال 1390استخراج شده است، بخش‌های "ساخت پوشاک، عمل‌آوری و رنگ کردن خز"، "ساخت چوب و محصولات چوبی"، "دباغی و پرداخت چرم و سایر محصولات چرمی"، "ساخت منسوجات"، گکشاورزی"، "کاغذ و چاپ"، "ساخت محصولات فلزی فابریکی به‌جز ماشین‌آلات و تجهیزات" و "صنایع غذایی و آشامیدنی، توتون و تنباکو" رتبه‌های نخست تا هشتم ضرایب اشتغالزایی را دارند. بدون در نظر گرفتن بخش کشاورزی، در بین صنایع این حوزه، شش صنعت از هفت صنعت می‌توانند در نواحی غیرمرکزی نیز احداث شوند و سه بخش ساخت محصولات چوبی، صنایع غذایی و دباغی ارتباط مستقیم با بخش کشاورزی دارند. در نتیجه می‌توان با جایابی این صنایع در مناطق غیرمرکزی و البته با توجه به دیگر شاخص‌های توسعه‌ای، مهاجرت را تا اندازه‌ای کنترل کرد.

موضوع دیگری که باید به آن توجه داشت، ثبات اقتصادی است. تجربه نشان داده در شرایط رکودی و یا تورمی شدید، بخش مولد مقهور بخش غیرمولد می‌شود. در نتیجه مشاغل کاذب مانند دلالی، قاچاق، خرید و فروش ارز و... در این دوره‌ها با سود بیشتری همراه می‌شوند و نیروی کار به این سمت گرایش پیدا می‌کند. این موضوع نیز باعث می‌شود نیروی کار از بخش مولد ( مانند کشاورزی) جدا شود و به بخش غیرمولد که بیشتر در حوزه‌های شهری تمرکز دارند وارد ‌شود و درنهایت به تمایل به مهاجرت دامن می‌زند.


نتیجه‌گیری:

مسائل فوق را می‌توان این گونه جمع‌بندی کرد: مهاجرت از روستاها به شهرها تا زمانی که به افزایش نیروی کار مولد در شهر بینجامد و تولید روستایی را دچار مشکل نکند، مطلوب است، اما اگر مهاجرت باعث پیر شدن جمعیت روستایی، کاهش تولید در روستا و گسترش مشاغل غیرمولد در شهر شود به عنوان یک پدیده ضدتوسعه دانسته می‌شود. از آن جا که عامل اصلی مهاجرت از روستا به شهر، فرصت های درآمدی و امکانات شهری است، برای کنترل آن باید روی افزایش درآمد بخش روستایی تمرکز داشت. این امر میسر نیست مگر با خروج بخش کشاورزی از تولید معیشتی و نزدیک شدن به تولید اقتصادی. برای این کار مجموعه‌ای از شرایط لازم است اما یکی از پیش زمینه‌ها مکانیزاسیون بخش کشاورزی و افزایش بهره‌وری نیروی کار است. این سیاست به‌نوعی یک شمشیر دولبه است، زیرا از یک طرف به افزایش درآمد منجر می‌شود و از طرف دیگر باعث می‌شود نیروی کار کمتری برای تولید کشاورزی نیاز باشد که می‌تواند به افزایش مهاجرت بینجامد. در نتیجه باید برای کنترل پیامدهای نامطلوب مکانیزاسیون روی صنعتی کردن مناطق روستایی با توجه به صنایع تکمیلی نیز سرمایه‌گذاری کرد. در کنار همه این موارد یک اصل کلی برای توسعه اقتصادی نیز مطرح است و آن چیزی نیست جز ثبات اقتصادی در شرایط رکودی و تورمی. در صورتی که همه این سیاست‌ها نیز پیگیری شود اگر اقتصاد به‌طور دائم با نابسامانی روبه‌رو باشد، بخش مولد مقهور بخش غیرمولد می‌شود و این موضوع سیل مهاجرت به شهرها همراه با گسترش مشاغل کاذب را به‌دنبال خواهد داشت./

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید