گفتوگوی ایانا با مسجدجامعی، وزیر فرهنگ و ارشاد دولت اصلاحات و رئیس کمیسیون فرهنگی شورای شهر تهران:
تهران؛ دیروز شهر پونه و ون و نار، امروز شهر آهنپارههای ناکجاآباد/ ندانمکاری ریشه باغهای تهران را خشک کرده است/ اولویت در تهران با اتومبیلرانی است نه طبیعت
احمد مسجدجامعی، رئیس پیشین شورای شهر اسلامی تهران و وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی، دغدغههای زیستمحیطی خاصی دارد که توجه به آن میتواند بسیار راهگشا باشد. ایشان با شناخت تاریخی و علمی از شهر تهران درباره محیط زیست شهری بهویژه شهر تهران سخن میگوید. امروزی که از دیروز به ما ارث رسیده، بهدلیل نبود توجه به مسائل زیستمحیطی و استانداردهای مربوط به آن، ازجمله حضور صدها هزار اتومبیل و موتوسیکلت و ساخت و سازهای بیرویه، از عوامل تخریب محیط زیست شهری بهشمار میروند...
ایانا- وحید اسلامزاده
اشاره: احمد مسجدجامعی، رئیس پیشین شورای شهر اسلامی تهران و وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی، دغدغههای زیستمحیطی خاصی دارد که توجه به آن میتواند بسیار راهگشا باشد. ایشان با شناخت تاریخی و علمی از شهر تهران درباره محیط زیست شهری بهویژه شهر تهران سخن میگوید. امروزی که از دیروز به ما ارث رسیده، بهدلیل نبود توجه به مسائل زیستمحیطی و استانداردهای مربوط به آن، ازجمله حضور صدها هزار اتومبیل و موتوسیکلت و ساخت و سازهای بیرویه، از عوامل تخریب محیط زیست شهری بهشمار میروند. عدم احترام به طبیعت و محیط زیست و اتلاف منابع شاید بخشی بهدلیل عدم آگاهی و عدم آموزشهای کافی در این زمینه باشد و تنها زمانی افسوس میخوریم که از دستش میدهیم. برای رفع مشکلات عدیده محیط زیستی شهری به همدلی، همراهی و مشارکت همگانی نیاز داریم. اگر این سه نباشند نمی توانیم از عهده مشکلات برآییم. در این باره سخنان مسجدجامعی آموزنده است، با هم میخوانیم:
درباره شهرنشینی و محیط زیست بگویید، آیا شهرنشینی با محیط زیست در تقابل است یا در تعامل، تاریخچه شهر تهران در این باره چه میگوید؟
اصولاً شهر را کنار دریاها و رودهای بزرگ میساختند. شهری را سراغ ندارم که منهای آب ساخته شده باشد. تهران جزو نادر شهرهایی است که توسعه پیدا کرده است، و کنار دریا هم نیست. علتش این است که دریای بزرگی زیرش وجود داشته که با کاریزها آن را استخراج میکردند و مبنای توسعه تهران بوده است. البته این توسعه بعدها آن قدر سرعت پیدا کرده که تمامی آب دامنههای البرز را بلعیده است.
هماکنون تهران با سدهای مختلف روی رودهای اطرافش و همچنین با چاههای عمیق در حال آبیاری است. تهران سالها پیش از این، با طبیعت عجین بود. خیلی از مناطق تهران یا باغ داشتند یا پر از درخت بودند. درختانی تنومند و قوی. به اسامی مناطق و محلههای تهران دقت کنید که پسوند یا پیشوند آب دارد؛ مثل آب کرج، آبشار، دولاب، سرچشمه و برخی هم "اوُ" به همراه دارد مانند اوُلاجان. یا محله یخچال به نوعی به این بحث برمیگردد. یا با اسامی گیاهان ترکیب شده است: "پونک" که از گیاه پونه، "ونک" از گیاه "ون"، یا "نارمک" که از درخت "نار" یا "انار" گرفته شدهاند. زمانی بود که دود کارخانهها نشانه توسعه و پیشرفت بود. در آن زمان کسی بهدنبال آلودگی محیط و سلامت و اینگونه بحثها نبود. حتی کارخانههای بزرگ صنعتی را در دل شهر ایجاد میکردند. چون میخواستند نشان پیشرفت و توسعه را به مردم نشان دهند. به تدریج کارخانهها تعطیل و به موزه تبدیل و اصل کارخانهها به بیرون از شهر منتقل شدند؛ بنابراین شهر میتواند بهعنوان یک زیستگاه بزرگ انسانی با حفظ احترام متقابل بین شهر و طبیعت وجود داشته باشد. تهران سابقه تاریخی دارد و با توجه به تاریخ با ارزشش باید به تمامی ابعاد آن توجه کرد. حیف است که این شهر باشکوه اینگونه مورد بیمهری و بیتوجهی است. حصاری هشت ضلعی با 12 دروازه مشهور که به سبک ناپلئونی ساخته شد تهران را از تمامی شهرها متمایز کرده است. هنوز نام دروازههای شهر تهران بر زبان مردم این شهر جاری است: دروازه دولت، دروازه شمیران، دروازه باغ ملی، دروازه غار، دروازه دولاب و... آن موقع تهران اصلاً به کوه نچسبیده بود و شمیرانات شهر دیگری بود که در پای کوه جای داشت. آب برای تهران از کوهها سرازیر میشد و در مسیرش باغها و درختان را آبیاری میکرد. بعدها رضاشاه این دروازهها را برداشت و اینجا شهر بیدر و پیکر تهران بهوجود آمد. البته این دروازهها نه برای محدود شدن شهر، بلکه برای حفاظت از شهر بود، رضاشاه هم خواست تهران شکل یک شهر مدرن را به خود بگیرد.
شما بحث آب در تهران را مطرح کردید، آیا آب کنونی تهران آلوده است؟
باید با دید ملی به معضل آب تهران و آلودگی آن توجه شود. ما هم دو یا سه گزارش تهیه کردیم و انصافاً وزارت نیرو هم به آن پرداخت. آلودگی آب ناشی از برخی چاههای عمیق بود که بر سر زبانها افتاد. این چاههای عمیق سه عارضه دارند: یکی اینکه استخراج بیرویه چاههای زیرزمینی باعث نشست زمین شده که این مسئله خیلی مهم است. این نشست زمین منشاء آسیبهای دیگر هم خواهد بود. دومین مسئله مربوط میشود به ساخت و ساز در ارتفاعات. این ارتفاعات منشاء تأمین آب تهران هستند، و ساخت و ساز در این ارتفاعات باعث آلودگی کاریزهای تهران شدند. در کاریزهای تهران آن وقتها "ماهی کور" زندگی میکرد. چون همیشه در تاریکی بود. الآن دیگر این ماهیها وجود ندارند. اگر ماهیهای قرمز حوض را در کاریزهای تهران بیندازید میمیرند. همانطور که میدانید ماهی قرمز یکی از انواع ماهیهایی است که بسیار سخت جان است و در تمامی شرایط زیست میکند، اما امروزه آبهای زیرزمینی تهران آنقدر آلوده شدهاند که ماهیهای قرمز هم در آبهای زیرزمینی تهران میمیرند. البته مصرف بیرویه کودهای شیمیایی هم هست، اما در تهران آلودگی آب بیشتر بهعلت ساخت و ساز در ارتفاعات است. فاضلاب ناشی از زندگی جمعی و متراکم در شمال تهران و ارتفاعات باعث میشود که آبهای زیرزمینی تهران بهشدت آلوده شود. آبهایی که از رودهای اطراف میآید بهویژه آب کرج، چون مسافت طولانیای را طی میکند و اکسیژنگیری آن کامل است، خیلی آب گوارایی است. در گذشته آب تهران به "گوارایی" مشهور بوده و هوای تهران هم به لطافت. بهار سرسبزی داشت، تابستانی پر از سایههای درختان، پاییز رنگانگ و همچنین زمستانی پربرف. حتی در سفرنامههایی که خارجیها درباره تهران نوشتهاند از آب و هوای آن بسیار تعریف کردهاند. آنها نوشتهاند که مریضها در تهران زود خوب میشوند، البته تهران 100 سال پیش را میگویم چون آب و هوای تهران فوقالعاده خوب و شفابخش بود. دقیقاً بر عکس امروز که انسانها برای اینکه مریض نشوند از تهران خارج میشوند. در تهران قدیم بیمارستانی نبود، بلکه مریضها را زیر درختها بستری میکردند و به قول خارجیها مریضهایی که جراحی میکردند زخمهایشان خیلی سریع گوشت میآورد و جوش میخورد. در سالهای 1297 یا بعدتر آب تهران را به آزمایشگاههای گوناگونی در اروپا فرستادند و تأیید شد که آب تهران هم سالم و هم گوارا است. امروزه از خیلی جاهای دیگر، مثل طالقان و مامرود و لار آب به تهران میآورند و اصالت آب تهران کاملاً از بین رفته است. به این نتیجه میرسیم که وقتی زمان رضاشاه قرار شد که برنامهای مدون به آب تهران بدهند و آن را لولهکشی کنند تا نظمی بگیرد کاری اساسی و ماندگار کردند؛ آنها بهخوبی شرایط آب کرج را شناخته بودند.
ولی شرایط کنونی بسیار بغرنج است. چرا هیچ نظارتی نبود باغهای تهران از بین نرود. اینکه همه شهر را خراب کنند تا برج بسازند در هیچ کجای دنیا دیده نمیشود. حداقل بخشهایی را که درخت بیشتری دارد برای تنفس شهر نگه میدارند، ولی ما نگه نداشتیم؟
تهران اصلش باغ بود. به برخی از مناطق تهران چنارستان میگفتند، چون آنقدر چنار بود که گاهی گذشتن از منطقهای ممکن نمیشد. میدانید که چنار برای تسویه هوا عالی است، چون برگهای بزرگی دارد. به برخی مناطق دیگر انارستان میگفتند. خلاصه هر قسمت تهران باغهای متفاوتی بود. چرا با وجود اینکه روستاهای گوناگونی کنار شهر "ری" بود، کنار دِه تهران حصار کشیدند و تبدیل به شهر شد؟ علتش فضای مفرح و باغهای تهران بود. البته پیشینه تهران به 400 سال پیش به زمان شاهطهماسب میرسد. صفویه خودش را به امام موسیبن جعفر و امامزادهای که مقبرهاش در شهر ری است، منسوب میکرد. آنجا سالی یکبار یا هرازچندگاهی زیارت میآمدند، بعد بین روستاهای اطراف شهر ری، تهران را انتخاب کردند و پیرامونش را دیوار کشیدند و شهر تهران شکل گرفت.
در این باره دو نظریه وجود دارد: یکی اینکه تهران باغهای وسیع و گوناگونی داشته است. آن دیواری بسیار بزرگی را اطراف تهران میکشند، چون میخواستند منابع آب، داخل شهر باشد که احیاناً اگر مشکلاتی برای شهر پیش آمد این منابع بتواند همه باغها را آبیاری کند. تمامی گزارشهایی که از تهران هست، برای مثال گزارشی که در سفر شاه است، میگوید که شاه برای مسافرت میخواست مازندران برود، از شمال تهران که همین خیابان پامنار بود رد میشد. خارجیهایی که با شاه بودند در سفرنامهشان آوردهاند که اینجا درختان خیلی بزرگ و تنومندی دارد. از این درختان فقط یکی باقی مانده که در امامزاده یحیی است. بر این اساس هرچه جمعیت شهر بیشتر میشده باغها از بین رفته تا اینکه به امروز رسیده که هیچ باغی باقی نمانده است. گسترش شهر تهران باعث شده که روستاهای اطراف آن هم از بین برود و به تهران اضافه شود. تهران از جنوب دو تا 40 آبادی داشته که به نام آبادیهای "غار" معروف است؛ که دروازه غار هم همانجا بنا گذارده شده بود. در شمال و شرق و غرب هم باغها و روستاهایی بودند که از بین رفتند و به شهر تهران اضافه شدند. این قضیه به زمان ناصرالدینشاه برمیگردد.
ناصرالدینشاه هرکدام از این باغها و روستاها را به یکی از شاهزادهها میبخشید و اسمهایی که امروز ما استفاده میکنیم از آن دوران مانده است. مثلاً میدان وثوق و منطقه وثوق به وثوقالدوله بخشیده شد. یا محمودیه را ناصرالدینشاه به برادرش محمود بخشید. یا اقدسیه به یکی از زنان حرمسرا به نام اقدس بخشیده شد. خیلی از این محلهها را میتوان نام برد؛ کامرانیه، فرمانیه و... تمامی اینها یا باغهای بزرگ یا روستا بودند.
بعدها سرمایه یا پول حرف نخست را میزند. پول چون قدرت میآورد به این سمت رفتند که باغها را تبدیل به پول بکنند. وقتی باغها به پول تبدیل میشوند، یعنی زمین ارزش پیدا میکند و ارتفاعسازی شروع میشود. هماکنون چند صدهزار خانه خالی در تهران داریم. بالاخره جاذبه پول است و کسانی که این برجها را ساختهاند برای خوش آمدن من و شما نساختند، برای پول بیشتر ساختهاند. ما در تهران معضل تراکم فروشی داریم. 10 هزار متر تراکم سیار فروخته شده است. این کارها که نمیدانم بگم ندانم کاری، بگم منفعتطلبی یا هرچه، ریشه باغهای تهران را خشک کرده، معضل و بحران و آلودگی آب ایجاد کرده، ترافیک سنگین شهری ایجاد کرده، آلودگی هوا و صدا ایجاد کرده و خلاصه این فهرست آنقدر طولانی است که بهنظر میرسد جمع و جور کردن آن به یک عزم ملی نیاز دارد.
با ساخت و سازهایی که در تهران انجام شده خطوط زیرزمینی آب و کاریزها تمامی از بین رفته است. درختهای فراوان و بزرگ تهران را که نمیشد با پارچ و کاسه آب داد. ریشه این درختان در اعماق زمین بود و از سفره زیرزمینی آب استفاده میکردند بهراحتی و در عرض چند سال این کاریزها خشک و درختان قطع شد و بهطور کلی آسیبهای فراوانی به محیطی که در آن زندگی میکنیم وارد کردیم. در شهر تهران اولویت طبیعت نبوده و نیست، اولویت زندگی انسانی نبود، اولویت زندگی اتومبیلرانی بود. کارها و هزینههایی که در تهران برای اتومبیلسواری انجام شده اگر برای زندگی انسانی صرف میشد به جرأت میتوانم بگویم در منطقهای زندگی میکردیم که شاید لنگهاش در جهان کمتر پیدا میشد. ما اسنادی را تهیه کردهایم تا باغهای باقی مانده را حفظ کنیم و حداقل فضایی برای تنفس شهر بهوجود بیاوریم. چمنکاریها، در حقیقت ظاهری بیش نیستند. چمن نهتنها برای محیط زیست مناسب نیست، بلکه در اصل مضر هم هست. چون چمن آب بسیاری میخواهد، اما در عوض برای پاکسازی محیط هیچ تأثیری ندارد. فقط از لحاظ بصری زیباست.
در برنامههای تهرانگردیتان دنبال چه اهدافی بودید؟
دنبال هویت و اصالت تهران. خیلی چیزها در تهران دیده نمیشوند. هستند و دیده نمیشوند. همین آثار اگر در شهرهای دیگر جهان باشند میتوانند منطقهای بسیار مهم، تاریخی و نابی برای گردشگری باشند. شهر تهران میتواند در ایران یک قطب گردشگری بزرگی باشد، اما متأسفانه تهران به یک شهر شلوغ، دودآلود و پر سر و صدا تبدیل شده است. در کنار این امکانات تفریحی و سیاحتی و زیارتی میتوانیم تبلیغات مناسب زیستمحیطی داشته باشیم و به مردم بگوییم که شهری سرسبز، با آبی گوارا و هوایی لطیف که در دنیا مثال زدنی بود، داشتیم. حال چه داریم؟ شهری که در آن نه آبی هست، نه باغی و نه لطافتی و نه آرامشی. تهرانگردی من از چندین جنبه قابل بررسی است که در اینجا فرصت بیان نیست، اما قصدم این بود که بگویم مردم تهران، شما پر از زیبایی هستید، اما نمیدانید. خبرنگاران آمدند، عکاسان عکس گرفتند تا این گام ثبت شود. برای مثال درباره باغها، نخستین باغی که رفتیم باغ "تِکه" بود. در این باغ درختی بود که هفت یا هشت نفر دستبهدست هم دادیم تا این درخت را دور بزنیم. عکس همه این برنامهها منتشر شد. این تهرانگردی باعث شد که سندی تهیه کنیم تا باغهای متراکم "کن" یا "طرشت" دستنخورده باقی بمانند.
بهنظر میرسد که برنامهریزی مبتنی بر توسعه پایدار در تهران جدی گرفته نشده، دلایل این امر را چه میدانید؟
در این باره من گزارشی را درباره کلانشهرها به دولت دادم، وزارت مسکن، شهرداری و چند نهاد دیگر هم گزارش دادند. این طرح در کمیسیون تهران و کلانشهرها مطرح شد. توسعه پایدار نگاه ملی میخواهد و از کار چند گروه و حتی یک وزارتخانه هم فراتر است. تمامی مردم در این شهر باید مشارکت داشته باشند. یکی از اصلیترین بحث ما در این طرح، وضعیت جمعیت تهران است. باید تکلیف جمعیت شهر تهران مشخص شود.
دومین مسئله مهم این است که برای شهر باید منافع پایدار تعریف کنیم. تراکمفروشی همان شهرفروشی است. باید دستگاههای مربوط به یک دیدگاه جامع و کاملی رسیده باشند. باید مقرراتی در این زمینه نوشته شود و همه بدانند که در این طرح چه مسئولیتی دارند. تهران آنقدر گسترده شده و رشد کرده که دیگر یک سازمان از عهده انجام تمامی کارهای زیستمحیطی آن برنمیآید. تهران باید به تخصصها تقسیم و بر اساس نیازهایش به تخصص برسد. درباره آب به وزارت نیرو گزارش و سندی ارائه کردیم که این وزارتخانه هم مورد توجه قرار داد، ولی بهتنهایی نمیتواند این معضل را حل کند، مدیریت شهری هم باید ورود کند.
بهطور کلی هماهنگی بین دستگاهها و نهادها میتواند مشکلات کلانشهری مثل تهران را حل کند. البته باید امیدوار به حل باشیم. باید به سمت مدیریت یکپارچه برویم. مدیریتی که احساس کند خودش هم با معضلات شهر درگیر است. مدیریت یکپارچه در برنامههای سوم و چهارم بود، اما در برنامه پنجم دولت احمدینژاد حذف شد. امیدوارم که در برنامه ششم گنجانده شود. ما اگر بتوانیم درآمدهای پایدار در برنامه ششم برای مدیریت شهری ایجاد و ساماندهی و سند توسعه چهار ساله تهران و کلان شهرها را تدوین کنیم، گام بزرگ و اساسی را در زمینه محیط زیست شهری برداشتهایم. برخی از کلانشهرها وضعشان از تهران هم بدتر است.
درباره آموزش و آگاهی دادن بگویید، برای حفظ محیط زیست شهری این دو عنصر بسیار مهم هستند، چه کارهایی انجام شده و شما چه راهکارهایی پیشنهاد میدهید؟
این مجموعهای به هم پیوسته است. آموزش و آگاهی دادن فقط اولویت صداوسیما یا مطبوعات نیست، بلکه سیاست کلی حاکمیت باید اینگونه باشد. خیلی جاها بوده که گفتهام کارهای انجامشده در مدیریت شهری هیچ منطق زیستمحیطی ندارد و در جواب گفتهاند که نباید فلانی را تضعیف کنیم. این نوع نگاه، نگاه توسعه پایدار نیست. ما اینجا با مسائل اساسی و کلان روبهرو هستیم و صحبت از یک نفر یا دو نفر نیست که تضعیف یا قوی شوند. مشکل در این است که مدیران خود را از مردم جدا میبینند.
وقتی مدیران جزوی از مردم باشند و اولویت تصمیمها، مبتنی بر منافع مردم باشد، آنوقت به مدیریت یکپارچه میرسیم. در یک نهاد، دستگاه یا وزارتخانه ما با یک فرد روبهرو نیستیم، بلکه با یک سازمان روبهرو هستیم. در عین حال من بهعنوان شهروند در این شهر باید بدانم چه منابع با چه محدودیتهایی داریم، چه کارهایی در این شهر برای سلامت جمعی مناسب است و چه کارهایی سلامت شهر و شهروندان را از بین میبرد. خلاصه بحث گسترده و حتی پیچیده است. اگر برای قسمتی از شهر برنامهریزی کردیم، باید بدانیم که شعاع این برنامه و تأثیرات آن به بخشهای دیگر شهر چه آسیبی یا چه خدماتی ارائه میدهد؟ باید مطالعات میدانی و پیمایشی و یکپارچه داشته باشیم، نه اینکه سازمانی در گوشهای از شهر کاری میکند و سازمانی دیگر خلاف آن طرحی را به سرانجام میرساند. آموزش و آگاهی دادن به مردم هم در این راستا است. ما نمیتوانیم در گوشهای از شهر کاری کنیم و بعد با آموزشی که به شهروندان میدهیم، در تضاد باشد. در عین حال کار ما با آموزش شهروندی باید هماهنگ باشد.
صداوسیما در آموزش و آگاهی دادنهای محیط زیستی نقشی بسیار برجسته و اساسی دارد. بدون هماهنگی با صداوسیما نمیتوانیم حرکت آموزشی انجام دهیم. آموزش و پرورش هم نقش برجسته و اساسیای دارد. باید در کتابهای درسی دانشآموزان مباحث محیط زیستی ارائه شود تا آنها از کودکی با مسائل و مشکلات و اهمیت این حوزه آگاه شوند. کتابهای درسی میتوانند تأثیرگذار باشند. البته نباید توقع داشته باشیم که تمامی جامعه به قوانین محیط زیست عمل کنند. عدهای برای منافع خود میجنگند. ولی چون این عده اندک هستند، بنابراین کنترل آنها آسانتر است. البته بر اساس گزارشهایی که به ما میرسد، باید بگویم خوشبختانه مردم اهمیت محیط زیست را درک کردهاند و میخواهند محیطی سالم و پایدار داشته باشند. حتی از یکی از محلات تهران اینجا آمدند گفتند که ما در محلهمان فضای سبزی داریم که میخواهند با تغییر کاربری، آن را به مکانی مذهبی تبدیل کنند و ما از این بابت ناراضی هستیم و موافق این کار نیستیم. حرفشان حق بود و آن فضای سبز پابرجا ماند.
بخشهای دیگر هم باید مدنظر باشد. بعد از صداوسیما و آموزش پرورش، این فضای مجازی است که خوب میتواند برای محیط زیست سالم شهری فرهنگسازی کند. شبکههای اجتماعی تأثیرگذاریشان بسیار است و خوب میتوانند توجه مردم را به اهمیت محیط زیست سالم جلب کنند و احترام به قوانین محیط زیست را به مردم آموزش دهند. ما هرچه بهتر آموزش دهیم بهتر میتوانیم آگاهی و اطلاعرسانی کنیم. در مجموع با توجه به تمامی این کارها امیدوارم به محیط زیست سالم شهری برسیم.
بهنظر من باید واقعیتها را به مردم گفت. اگر واقعیتها را به مردم نگوییم، کارمان دشوار و مثل دولت گذشته میشود. در دولت گذشته مردم بین واقعیتها و حرفهای مسئولان تفاوت میدیدند. این تفاوتها باعث میشود که مردم از دولت و مدیران دلسرد شوند. گفتن واقعیتها سیاهنمایی نیست. ما نگوییم مردم خود این واقعیتها را مییابند. حتی در گذشته دستگاههای اطلاعاتی هم ورود میکردند و میگفتند چرا سیاهنمایی میکنید؟ در صورتی که سیاهنمایی نیست واقعیتی است که من و تمامی شهروندان تهران میبینیم. در گذشته دچار سیاستزدگی شده بودیم. هر حرفی سیاسی تلقی میشد. نه اینگونه نیست. چرا در یک دولت همه امور خوب است و در دولت دیگر همان امور بد. در جلسهای با آقای روحانی بودیم ایشان گفتند که شما وقتی مریضی دارید نمیگویید که داروی این بیمار ریالی است یا ارزی. سعی و تلاشتان این است که این بیمار را سالم نگه دارید. درباره محیط زیست بهطور کلی و محیط زیست شهری هم همین منطق حکم می کند. اگر مسئله محیط زیست با ارز حل میشود انجام دهید، اگر با ریال انجام میشود باز هم انجام دهید./
دیدگاه تان را بنویسید