Iranian Agriculture News Agency

تغییرات اجتماعی در جامعه روستایی ایران در گفت‌وگو با دکتر منصور وثوقی استاد دانشگاه:

فقدان ویژگی‌های روستا در "سبک زندگی" روستایی/ تجربه گسترده زندگی روستایی در حرکت از شیوه سنتی به سبک نوین/ بایدهای تغییر در جامعه روستایی

دکتر منصور وثوقی هم در زمینه جامعه شناسی روستایی کتابی تألیف کرده و هم در زمینه "تغییرات اجتماعی" کتاب معتبر "گی‌روشه" را ترجمه کرده است. دارای مدرک دکترای رشته جامعه‌شناسی از دانشگاه رنه‌دکارت سوربن فرانسه در سال 1974 است. همین دو کتاب انگیزه‌ای شد که سراغ ایشان برویم و به نوعی رابطه این دو بحث را با هم به گفت‌وگو بنشینیم.

فقدان ویژگی‌های روستا در "سبک زندگی" روستایی/ تجربه گسترده زندگی روستایی در حرکت از شیوه سنتی به سبک نوین/ بایدهای تغییر در جامعه روستایی


وحید اسلام‌زاده

دکتر منصور وثوقی هم در زمینه جامعه شناسی روستایی کتابی تألیف کرده و هم در زمینه "تغییرات اجتماعی" کتاب معتبر "گی‌روشه" را ترجمه کرده است. دارای مدرک دکترای رشته جامعه‌شناسی از دانشگاه رنه‌دکارت سوربن فرانسه در سال 1974 است. همین دو کتاب انگیزه‌ای شد که سراغ ایشان برویم و به نوعی رابطه این دو بحث را با هم به گفت‌وگو بنشینیم. مسلماً امروزه روستاها تحت تأثیر شهرها هستند. هرچه در شهر تغییرات بیشتر و گسترده‌تر باشد، دامنه ان به روستاها هم کشانده خواهد شد. چه بسا امروز به راحتی این تغییرات دیده می‌شود. شاید همه مهاجرت‌ها از روستا به شهر مربوط به کار و اشتغال نباشد. جاذبه‌هایی که شهر ایجاد کرده به نظر هم‌پای معیشت باعث می‌شود که روستاییان به شهر کشانده شوند. با این همه در گفت‌وگو حاضر از تغییرات اجتماعی که هم بار منفی داشته و هم بار مثبت، از تجربیات جدیدی که به سبک زندگی روستا در دامنه گسترده‌ای تحمیل شده، و بایدهای هویتی آن صحبت کردیم. دکتر وثوقی با تسلط بر بحث تغییرات اجتماعی و همچنین بر جامعه‌شناسی روستایی مباحث قابل تأملی را مطرح کرده است. با هم نظرات ایشان را می‌خوانیم:


لطفاً ابتدا از تغییرات اجتماعی در ایران برای ما بگویید. روند این تغییرات چگونه بوده، آیا ارزیابی از مسیری که تغییرات اجتماعی در ایران طی کرده است مثبت است یا منفی؟

جامعه ایران طی نیم قرن اخیر به سرعت و از جهات مختلف رو به تغییر بوده است. این تغییرات تحت تأثیر عوامل مختلف صورت گرفته است. عواملی چون ارتباطات شهرنشینی، صنعتی شدن جامعه، گسترش آموزش و پرورش و... در این حرکت نقش داشته است. عامل اقتصادی به‌عنوان مهم‌ترین و پرنفوذترین عامل تغییرات اجتماعی ایفای نقش کرده است. این عامل امروزه تحت عنوان فرایند جهانی شدن یا تا جایی که به اقتصاد مربوط می‌شود گسترش ارزش‌های اقتصادی ایفاء نقش می‌کند. مصرفی شدن جامعه، ورود کالاهای مختلف به جامعه یا تولید آنها در داخل کشور و... همگی تغییرات سریع و وسیعی را به‌دنبال آورده است. این قبیل تغییرات اجتماعی تغییر در قشربندی اجتماعی تغییر در نظام رفتاری و ارزشی، تغییرات فرهنگی و... را نیز به‌دنبال آورده است. تغییرات اجتماعی طی نیم قرن اخیر در سه دوره قابل بیان و مشاهده است:

دوره نخست از سال 1341 به بعد: به‌دنبال ایجاد تغییرات در قوانین مربوط به مالکیت ارضی مجموعه ای از تغییرات اجتماعی در کشور ظاهر شد. ساختار قشربندی اجتماعی تحت تأثیر قرار گرفت، مهاجرت هایی از روستا به شهر آغاز شد و...

دوره دوم از سال 1352 به بعد به‌دنبال تغییر قیمت نفت و افزایش آن از حدود بشکه‌ای دو دلار به حدود 11 دلار و روند افزایشی آن به تدریج، دوباره تغییرات سریع اقتصادی اجتماعی بین اقشار مختلف به‌ویژه جوامع شهری آغاز شد. ساخت و ساز شهری، عمران شهری و به‌طور کلی نوسازی اقتصادی و اجتماعی آغاز شد که خود تغییرات وسیع اجتماعی را به‌دنبال آورد. طی آن مهاجرت‌هایی از روستا به شهر، مصرفی شدن جامعه، ورود نیروی انسانی از بخش کشاورزی به بخش خدمات و صنعت آغاز شد و این روند با سرعتی شتابان تا سال 1357 ادامه داشت. افزایش قیمت نفت دستیابی اقشار مختلف به درآمدهای بیشتر، بالا رفتن قدرت خرید و... تغییرات وسیع اجتماعی را در جامعه ایران به‌دنبال آورد. تلقی‌های الگوهای رفتاری، روابط اجتماعی، نهاد خانواده و... همگی به‌طور عمیقی تحت تأثیر قرار گرفتند که هنوز بسیاری از آثار آنها در گروه‌های سنتی بالاتر جمعیت مشهود است.

دوره سوم از سال 1357 به بعد به‌دنبال ظهور انقلاب اسلامی مجموعه‌ای از تغییرات اجتماعی در جامعه ایران به تدریج پدیدار شد. بسیاری از نگرش‌ها تغییر کرد، روابط اجتماعی اشکال متفاوت به خود گرفت. اخلاقیات ارتقاء یافت، روابط اقتصادی تغییر کرد و به‌طور کلی چارچوب اجتماعی و فرهنگی جدیدی در جامعه پدیدار شد. طی آن و به‌دنبال روابط جدید جمعیت در نقاط شهری به شکل بی‌سابقه‌ای افزایش یافت و در نتیجه جمعیت کمتر از 15 ساله به حدود 43 درصد افزایش یافت که خود پیامدهای جدیدی را به همراه داشت.

قسمت دوم پرسش شما را این‌گونه پاسخ می‌دهم که تغییرات اجتماعی در حالی که تغییر در شیوه زندگی، تغییر در روابط اجتماعی شرایط متفاوت عاطفی و نگرش‌های نوینی را به‌دنبال می‌آورد متعاقباً پدیده‌ها و مسائلی چون جنایت، خشونت، بحران در خانواده، طلاق، اعتیاد، فقر، بی‌خانمانی، فساد اخلاقی، بیماری‌های روانی و نظایر آن را در بر دارد. کم و کیف چنین پدیده‌هایی در جوامع مختلف متفاوت جلوه‌گر می‌شود.


چون در پرسش بعدی قصد داریم درباره سبک زندگی روستایی بپرسیم، لطفاً در ابتدا سبک زندگی را تعریف کنید.

وقتی دنیای اجتماعی متحول می‌شود، به مفاهیمی نو برای درک آن نیازمندیم. کاربرد مفهوم سبک زندگی مطابق با تحولات فرهنگی و اجتماعی تغییر کرده است. تا پیش از جنگ جهانی دوم مفهوم سبک زندگی چندان اهمیتی نداشت و اصولاً با این نام از آن یاد نمی‌شد. پس از جنگ جهانی دوم با گسترش پایه‌های اجتماعی دولت رفاه و به وجود آوردن امکان عملی تولید و مصرف انبوه کالاها، به ویژه کالاهای فرهنگی باعث شد که شیوه‌های زندگی تنوع بسیار بالایی بیابند. همچنین رشد اقتصادی، ماشینی شدن کار، افزایش دستمزدها و گسترش وسایل تفریح و فراغت جامعه‌ای را در غرب صنعتی پدید آورد که تمایزات سنتی در آن تا اندازه‌ای محو شدند، بدین معنا که هر فرد و گروه اجتماعی تنها می‌توانست از طریق تنوعی که در انتخاب شغل، محل زندگی، آرایش و پوشاک و سلیقه‌های هنری و زیباشناختی‌اش، انتخاب سرگرمی‌ها و نحوه گذران اوقات فراغتش و حتی شیوه‌های عملی و اخلاقی و دینی خویش در جامعه پیش می‌گرفت، خود را از دیگران متمایز کند. کلان شهرها باعث گمنامی آدم‌ها در شهر بودند و از همین رو شناخت افراد بر مبنای شاخص‌های منزلتی گذشته ناممکن شد و شواهدی در دست بود که نشان می‌داد دیگر افراد بر مبنای جایگاه خود در نظام تولید نمی‌اندیشند و رفتار نمی‌کنند.

از این زمان بود که مفهوم سبک زندگی در معنی جدید آن مطرح شد. کسانی که در جوامع مدرن زندگی می‌کنند برای توصیف کنش‌های خود و دیگران از مفهوم سبک زندگی استفاده می‌کنند. سبک‌های زندگی الگوهایی برای کنش مردم هستند که مردم را از هم متمایز می‌کنند؛ بنابراین سبک‌های زندگی کمک می‌کنند تا آنچه را مردم انجام می‌دهند و چرایی آن را و معنایی را که برای آنها و دیگران دارد درک کنیم. تحلیلگران نه‌تنها باید زمینه‌های تغییر رژیم غذایی، عادات اوقات فراغت یا چشم داشت‌های مربوط به نقش‌های وابسته به جنس را بدانند، بلکه نیازمند دانستن معنای فرهنگی انواع گوناگون تغییر نیز هستند. سبک‌های زندگی هم صورت‌هایی از هویت جمعی هستند که در طول زمان تحول می‌یابند.


بر اساس تعریف شما، سبک زندگی روستاییان چه تغییراتی داشته است؟

در روستاها همانند شهرها تغییرات گسترده‌ای روی داده است. تغییراتی که علاوه بر الگوی مصرف در ساختارهایی چون آداب و رسوم، عقاید و ارزش‌ها و ایده‌آل‌ها، هنجارپذیری و هنجارسازی و به‌طور کلی سبک زندگی آمده است. الگوی مصرف، وسایل خانگی، تزئینات منزل، خوراک، پوشاک و... که می‌توان از آنها به‌عنوان سبک زندگی نام برد، در این سال‌ها به‌شدت تغییر کرده است. این تغییرات در جامعه روستایی نسبت به جامعه شهری از شتاب بیشتری برخوردار بوده است، به‌طوری‌که می‌توان از آن به‌عنوان پدیده "شهری شدن روستا" نام برد. بسیاری از روستاها از ظواهر مدرنیته و کاربرد تکنولوژی‌هایی چون برق و وسایل ارتباطی مانند تلویزیون، ماهواره و... و با از میان برداشته شدن کُد مخابراتی بین شهر و روستا، اینترنت، اتومبیل، استفاده از لوازم برقی در منزل و بسیاری از مواهب جدید دیگر بهره‌مند شده‌اند. این بهره‌مندی در واقع به معنای تغییر و دگرگونی در مصرف و الگوی مصرفی روستاها است. به عبارت دیگر الگوی مصرفی روستاها یا "سبک زندگی" اجتماعات روستایی، فاقد ویژگی‌های یک جامعه روستایی به معنای گذشته است. بنابراین روستاهای ایران به‌دلیل برخورداری از دستاوردهای تکنولوژیک دنیای مدرن و به سبب برخورداری از تسهیلات ارتباطی، در دوره‌ای از تاریخ تحول فرهنگی - اجتماعی خود قرار گرفته‌اند که حرکتی نسبتاً گسترده را از سبک زندگی سنتی خود به سبک زندگی نوین تجربه می‌کنند. این حرکت و تغییر را می‌توان حاصل عوامل عدیده‌ای دانست که از مهم‌ترین آنها ورود امکانات مدرن، بالا رفتن سطح تحصیلات روستاییان، جایگزینی نسلی، اجرای طرح‌های خدمات رسانی و عمرانی در روستاها و در رأس آنها برخورداری از زیرساخت‌های ارتباطی هستند.


تفاوت توسعه فرهنگی در روستاها با تغییرات اجتماعی در آن مناطق در چیست؟

امروزه برنامه‌ریزی فرهنگی در تمام عرصه‌های ساختاری جامعه ازجمله توسعه پایدار روستاهای جامعه ایران امری ضروری به‌نظر می‌رسد. ارائه نوآوری‌های مختلف، ایجاد راهکارها و راهبردهای علمی و کاربردی در حوزه پذیرش و تعامل متقابل جامعه روستایی در اجرای این طرح‌ها، نیازمند یک مدیریت فرهنگی عمیقی است؛ بنابراین ضرورت انجام برنامه‌ریزی فرهنگی در سطح روستاهای کشور مورد توجه دولتمردان، پژوهشگران، دانشگاهیان و... قرار گرفته است، لذا بررسی طرح‌های تحقیقاتی، مقالات مهم و سلایق علمی در این زمینه بسیار بااهمیت است. در واقع روستاها به‌دلیل این که محل برخورد فرهنگ در تقابل با توسعه و نوآوری‌های نوین درون‌زا و برون‌زا است، برخی مواقع توسعه مذکور با برخورد منفی بافت فرهنگی جامعه روبه‌رو می‌شود تا جایی که حتی در مواردی باید از نوع توسعه گذشت و عطای اجرای آن را به لقایش بخشید؛ زیرا زمانی که پروژه‌ها و طرح های ضروری در سطح جامعه روستایی در جریان است، در عین حال جامعه مورد نظر همکاری لازم را برای توسعه به عمل نمی‌آورد. پس در این جا وجود یک نوع برنامه‌ریزی فرهنگی ضروری به‌نظر می‌رسد تا با آگاهی دادن فرهنگی و صحیح، جامعه برای پذیرش طرح‌های توسعه پایدار آماده کنیم.

لذا با توجه به تمام عوامل نظام اجتماعی جامعه و لزوم توجه به روابط الزام آور و انگیزشی بین عرصه‌های مختلف یک جامعه که منجر به افزایش توانایی فرهنگی می‌شود، برنامه‌ریزی فرهنگی و طراحی آن را امری لازم دانسته، اما به‌تنهایی کافی نیست و لزوم تحقق آن در جامعه و پذیرش آن از سوی مردم و عمل بر طبق آن هم باید مورد توجه قرار گیرد. با توجه به ماهیت فرهنگی جامعه، برنامه‌ریزی فرهنگی عبارت است از "طراحی، نوسازی، و بازسازی سیستم فرهنگ کشور در سطح سازمان‌ها، سیاست‌ها، قوانین و سازوکارهای نظام‌مند که منجر به اهداف فرهنگی مورد نظر شود." برنامه‌ریزی فرهنگی در سطح جامعه روستایی ما از سوی دستگاه‌ها و سازمان‌های مربوطه باید در ابعاد مختلف توسعه شکل گیرد. از طریق ایجاد تشکل‌های درون‌نهادی در بین ساختار فرهنگی روستا می‌توان به تأثیرگذاری سیاسی، فرهنگی، سازمانی پرداخت، و بر پذیرش ایده‌ها و طرح‌های توسعه‌مند روستایی اهتمام داشت.


برنامه‌ریزی فرهنگی و توسعه فرهنگی در روستاها چگونه امکان‌پذیر است؟ و به‌نظر شما چه عواملی می‌تواند در این زمینه دخیل باشد؟

تفاوت و تمایز جوامع از نظر فرهنگی باعث شده که تعمیم الگویی از توسعه به‌سادگی امکان‌پذیر نباشد یا به‌صورت تعمیم‌یافته، نتوان به اهداف مطلوب توسعه پایدار رسید؛ بنابراین منظور از توسعه فرهنگی دگرگونی است که از طریق تراکم برگشت‌ناپذیر عناصر فرهنگی در یک جامعه معین صورت می‌گیرد و بر اثر آن، جامعه کنترل مؤثری را بر محیط طبیعی و اجتماعی اعمال می‌کند. در این تراکم برگشت‌ناپذیر، معارف، فنون، دانش و تکنیک به عناصری که از بیش وجود داشته و از آن مشتق شده، افزوده می‌شود. در جامعه روستایی باید از طریق تعامل فرهنگی، ضرورت‌ها، آگاهی‌های متناسب با ساختار فرهنگ ملی و بومی توسعه یابد و در راستای دستیابی به نوآوری‌ها و فنون مختلف، آموزش‌های لازم برای رسیدن به ضرورت توسعه پایدار مدیریت شود.

بنابراین ارتباط برنامه‌ریزی فرهنگی و توسعه پایدار روستا از طریق بسط و اشاعه شاخص‌های کیفی و کمی، آموزش و بهداشت و... است، همچنین ارتباط با دیگر مناطق و کسب تجارت و سودمندی مثبت، جامعه روستایی را به سوی توسعه فرهنگی حرکت می‌دهد؛ لذا اولویت توسعه فرهنگی در مسیر توسعه غیرقابل انکار است. توسعه فرهنگی، توسعه اقتصادی را به‌دنبال دارد، در حالی که توسعه اقتصادی منجر به توسعه فرهنگی نشده و بلکه تسلط فرهنگی را به‌دنبال می‌آورد؛ بنابراین برنامه‌ریزی فرهنگی از طریق چهار دامنه (یا عامل) باید بتواند تغییرات ساده‌ای در سطح جامعه روستایی ایجاد کند:

نخست: تدبیری در جهت تغییرات و کارکردهای نهاد فرهنگی روستاها در تعامل با توسعه پایدار روستا. همان‌طور که نهادهای ابتدای انقلاب در حوزه تغییرات ساختاری و فرهنگی روستا خدمات بسیاری را انجام داده‌اند، لذا در حال حاضر باید کارکردهای سازمان‌ها و نهادهای جدید دولتی و حکومتی همت بسیاری برای پایداری و نهادینه کردن الگوهای فرهنگ بومی - ملی روستا برنامه‌ریزی‌ها و راهبردهایی را با توجه به فرایند توسعه ملی و جهانی در پیش گیرند. در واقع برنامه‌های سازمان‌های دولتی و حکومتی با همکاری شوراها و مشارکت مردم روستا در جهت اهداف و مصالح عمومی توسعه پایدار روستا ازجمله توسعه فرهنگی و اجتماعی در هر بُعد زمانی و مکانی باید باشد. مثلاً برپایی اعیاد اسلامی - مذهبی - ایرانی، حفظ و سلامت ارزش‌های بومی، پاسداشت آداب و رسوم محلی، نگهداشت الگوهای فرهنگ از طریق استفاده و به‌کارگیری و وسایل ارتباط جمعی، نظیر روزنامه، تلویزیون، رادیو یا امکانات جدید چون بیمه روستایی، خدمات ITC ، اینترنت پرسرعت و... می‌تواند ازجمله تغییرات نهادهای فرهنگی روستا باشد.

دوم: تغییر باورهای مخالف فرایند توسعه پایدار روستا. در برخی مواقع در جامعه روستایی برای اجرای طرح‌های توسعه پایدار با مقاومت و مخالفت مردم روبه‌رو می‌شویم؛ لذا ضرورت دارد که شناخت عمیقی نسبت به آداب و رسوم و یا فرهنگ آن منطقه داشته باشیم تا تمام ارگان‌ها و نهادها بسیج شوند و به‌صورت سازمان‌یافته موانع توسعه پایدار را در منطقه با آگاهی محوری و مدیریت دانش افزایی تغییر دهند.

سوم: اهمیت به خرده‌فرهنگ‌های عمومی و حذف خرده‌فرهنگ‌های مزاحم در روستا. سازمان‌ها متولیان امر توسعه پایدار، جامعه روستایی می‌توانند در تقویت یک خرده‌فرهنگ عمومی یا حذف خرده‌فرهنگ‌های مزاحم در توسعه پایدار روستا نقش بسزایی داشته باشند.

چهارم: تدابیری جهت حذف خرده‌فرهنگ مصرف‌گرایی و مصرف‌زدگی به‌عنوان یک خرده‌فرهنگ تقابلی. در واقع با رشد و توسعه اقتصادی در جامعه روستایی که منجر به رشد مصرف‌زدگی شدید روستاییان شده و این مسئله هم ناشی از ارتباط و وابستگی شدید به جامعه شهری، رسانه‌ها و... است، باعث شده که یک فرهنگ غلط یا عادت نادرست را در ساختار فکری، ذهنی و رفتاری روستاییان ایجاد کند و به‌عنوان یکی از آسیب‌های فرهنگی حال حاضر جامعه روستایی باعث ایجاد موانع و اختلال‌هایی در حوزه توسعه پایدار روستا شود؛ لذا از طریق برنامه‌ریزی فرهنگی باید به تغییر این خرده‌فرهنگ غلط پرداخته و بتوان نوعی فرهنگ جدید متناسب با ساختار جامعه روستایی همچون فرهنگ تولید، قناعت و... را با تدوین اصول، راهبردها و کاربردهای غنی‌شده فرهنگی در مقابل مصرف‌زدگی رواج داد.


با برنامه‌ریزی فرهنگی آیا توسعه فرهنگی یا سرمایه اجتماعی روستایی ایجاد می‌شود؟

در واقع راهبردها و اصول برنامه‌ریزی فرهنگی باید در ساختار جامعه روستایی مبتنی بر حفظ انسجام مردم روستا با تأکید بر هویت بومی و ملی باشد. این اصول، باید در راستای تقویت همکاری، تعاون داوطلبانه، قواعد مبادله، شبکه‌های تعهد مدنی، اعتماد و... باشد. بر این اساس پاتنام سرمایه اجتماعی را به‌عنوان همبستگی اجتماع محلی حاصل شده از چهار ویژگی دانسته است: 1- وجود مجموعه متراکم از سازمان‌ها و شبکه‌های اجتماع محلی 2- سطح بالای تعهد مدنی یا مشارکت در شبکه‌های اجتماعی محلی، 3- هویت محلی قومی و مثبت و نیز احساس تجانس و برابری با اعضای اجتماع محلی، 4- هنجارهای تعمیم‌یافته مربوط به اعتماد و کمک متقابل بین اعضای اجتماعی محلی و این که آیا یکدیگر را به لحاظ شخص می‌شناسند یا خیر. در واقع چارچوب راهبردها و راهکارهای برنامه‌ریزی فرهنگی باید در راستای حفظ سرمایه اجتماعی جامعه روستایی چون ایجاد تشکل‌های اجتماعی محلی، عضویت جامعه روستایی برای هرگونه مشارکت انسجام و اعتماد نسبت به سازمان‌ها و ساختار حاکمیت باشد، این اصول و راهبردها باید از طریق تقویت روحیه تعاون‌گرایی و همکاری داوطلبانه در تمامی امور اجرایی و زندگی جامعه روستایی باشد. از طریق حفظ و به‌کارگیری پارامترهایی سرمایه اجتماعی چون تأثیر مثبت بر ایجاد شبکه‌هایی از اعتماد، اداره بهتر امور، عدالت اجتماعی، تشویق به اشتراک مساعی در فائق آمدن بر مشکلات ارتقای مشارکت اجتماع محلی و توسعه خوداتکایی، شکل‌گیری روابط مبتنی بر اعتماد متقابل و روابط عاطفی مثبت اعضای جامعه نسبت به هم و... می‌تواند ارتباط تنگاتنگی بین ضرورت برنامه‌ریزی فرهنگی و توسعه پایدار سرمایه اجتماعی جامعه روستایی را بیان کند.

در واقع در عصر حاضر که حاشیه‌نشینی و پیامدهای آن ساختار جامعه روستایی ما را تحت تأثیر قرار داده و منجر به این شده که روستاییان از هویت فرهنگی و بومی خود فاصله گیرند و به سمت رشد فرهنگ شهرنشینی سوق یابند، در واقع تدوین اصول استراتژی و راهبردهای فرهنگی در ساختار جامعه روستایی به‌دلیل اینکه رشد فردگرایی و آینده‌نگری فردی، شدت وابستگی متقابل، گستردگی و تنوع، تزاید نقش‌ها، تمایز اجتماعی، پیچیدگی نهادها، گسترش نظام انتخاب، افزایش ابهام، ناشناختگی، تقویت گمنامی و غریبه بودن نسبت به محیط اجتماعی و رشد آسیب‌ها و انحرافات اجتماعی و... را در جامعه روستاهای حال حاضر افزایش داده و این امر بر بی‌اعتمادی و عدم اعتماد اجتماعی ساختار فرهنگی و فکری مردم روستاهای ما اثر شدید گذاشته و باعث شده که حیات اجتماعی روستاهای ما به یک واقعیت جدلی تبدیل شود؛ بنابراین اعتماد اجتماعی در حوزه علوم اجتماعی باید دارای نوعی جهت‌گیری فرهنگ‌گرایانه باشد که خود نوعی چرخش از سمت مفاهیم سخت به سمت مفاهیم نرم را دربر دارد؛ لذا چنین چرخشی زمینه توجه عمیق‌تر به مفهوم اعتماد را به‌دنبال داشته است و در طی دو دهه گذشته شاهد موج جدیدی از مباحث مربوط به اعتماد در مفاهیم علوم اجتماعی به‌ویژه جامعه‌شناسی هستیم.

از بُعد دیگر در جهت تقویت شاخص‌های سرمایه اجتماعی با راهبردهای مدیریت فرهنگی توسعه پایدار روستایی، باید اشاره به انسجام اجتماعی کنیم که دلالت بر توافق جمعی میان اعضای یک جامعه می‌کند. به عبارت دیگر انسجام در کل، ناظر بر میزان و الگوی رابطه متقابل بین کنشگران، گروه‌ها و خرده‌فرهنگ‌های تمایزیافته است. در واقع برنامه‌ریزی فرهنگی و ضرورت راهبردی آن در جامعه روستایی ما باید از سطوح پایین شروع شود و به‌نظر گیدنز نمی‌توان این مسئله را نوعی اقدام از بالا به پایین، یا با توسل تضمین کرد. ما ناچاریم زندگی خود را به شیوه فعال‌تر از آنچه در نسل‌های پیشین درست بود بسازیم و پاید برای پیامدهای آنچه انجام می‌دهیم و عادت‌های شیوه زندگی که برگزیده‌ایم فعالانه‌تر مسئولیت بپذیریم. موضوع مسئولیت یا تعهد متقابل در سوسیال دمکراسی قدیم وجود داشت، اما تا اندازه‌ای غیرفعال بود چون در مفهوم تدارک جمعی غرق نشده بود. امروز ما باید تعادل جدیدی بین مسئولیت‌های فردی و جمعی بیابیم.


اثرات توسعه گردشگری روستایی (توریسم روستایی) در تغییرات اجتماعی - فرهنگی روستاییان به چه مقدار است؟

گردشگری روستایی با وجود برخورداری از ماهیت‌های متفاوت، در همه شرایط دارای بار فرهنگی عظیمی است. این اثرگذاری و اثرپذیری فرهنگی در هر دو جامعه میزبان و میهمان مشاهده می‌شود که بستگی به شرایط اجتماعی، پذیرش یا رد آن متفاوت است. شناخت اثرات گردشگری بر روی جوامع میزبان، یکی از حوزه‌های اصلی مورد علاقه برای جغرافیدانان و همچنین دیگر محققان گردشگری است. اثرات حاصل از گردشگری به دو صورت مثبت و منفی است که در بررسی و تحلیل اثرات آن بر جامعه میزبان باید هر دوی آنها را مورد مطالعه قرار داد. یکی از مهم‌ترین ابعاد گردشگری، بُعد فرهنگی است. در واقع آثار فرهنگی و اجتماعی گردشگری ازجمله مهم‌ترین ملاحظات توسعه گردشگری در هر منطقه به‌ویژه در مناطق روستایی به‌شمار می‌رود که تأثیرپذیری و تأثیرگذاری فرهنگی بین جامعه میزبان و میهمان بسیار بالا است و تاکنون در محافل علمی کمتر مورد کاوش و بررسی قرار گرفته است. این نوع گردشگری که مطرح شدن آن منوط به وجود آثار و جاذبه‌های فرهنگی است، با عنوان گردشگری فرهنگ محور یاد می‌شود.

گردشگری روستایی یکی از شاخه‌های صنعت گردشگری است، که با توجه به ظرفیت‌ها و جاذبه‌های طبیعی و فرهنگی موجود در روستاها، می‌تواند نقش مهمی در تجدید حیات روستاها، ایجاد اشتغال و درآمد برای روستاییان، حفاظت از میراث طبیعی، فرهنگی، تاریخی و فرهنگی و در نهایت توسعه یکپارچه و پایدار روستایی داشته باشد. گردشگری با توجه به ماهیت مفهومی و ذاتی خود، دربرگیرنده ابعاد مختلفی به لحاظ اقتصادی، اجتماعی - فرهنگی و محیطی است که می‌توان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری‌اش را در هر دو بُعد تحلیل کرد. بر این اساس تاکنون مطالعات بسیار متعددی در رابطه با گردشگری و گردشگری روستایی و ابعاد مختلف آن در کشور صورت گرفته است که از رویکردهای مختلف مانند توسعه پایدار، رویکرد اقتصادی، رویکرد زیست محیطی، رویکرد اجتماعی و... به بررسی و تحلیل گردشگری روستایی پرداخته شده است، اما نکته مهم این که، گردشگری و خاصه گردشگری روستایی با وجود برخورداری از ماهیت‌های متفاوت، در همه شرایط دارای بار فرهنگی عظیمی است که می‌توان از آن به‌عنوان ماهیت بنیادی نرم‌افزاری، غیرعینی و بلندمدت یاد کرد. این اثرگذاری و اثرپذیری فرهنگی در هر دو جامعه میزبان و میهمان مشاهده می‌شود که بستگی به شرایط اجتماعی، پذیرش یا رد آن متفاوت است. تبادل فرهنگی در زمانی که ناهمسانی و نابرابری بین جامعه میزبان و میهمان بیشتر باشد، افزایش پیدا می‌کند که ازجمله آن می‌توان به تأثیرات فرهنگی گردشگران شهری در مناطق روستایی اشاره کرد. علاوه بر اینکه در همه گونه‌های گردشگری، می‌توان تبادلات فرهنگی را مشاهده کرد؛ بلکه نوع خاصی از گردشگری وجود دارد که ذات بنیادین آن فرهنگ و تبادلات فرهنگی است که از آن تحت عنوان گردشگری فرهنگ‌محور یاد می‌شود که کمتر در حوزه پژوهشی کشور به آن پرداخته شده است.

اگر بخواهم از اثرات فرهنگی - اجتماعی مثبت و مهم گردشگری روستایی بر جوامع بومی یاد کنم باید بگویم مهم‌ترین عناوین آن عبارت است از خودکفایی و تقویت اقتصاد محلی، احترام بیشتر به جامعه محلی و فرهنگ آنها، سرمایه‌گذاری مجدد درآمد گردشگری در منابع فرهنگی، تقویت و تداوم سنت‌های فرهنگی، افزایش میزان درک مدارا بین فرهنگ‌ها به‌ویژه از طریق اجرای موسیقی، عرضه صنایع دستی محلی، نوع زندگی بومی، مسکن و سایر تجربیات زندگی روستایی و اثرات فرهنگی و اجتماعی منفی گردشگری بر جوامع محلی می‌تواند محرویمت برخی مزایای رفاهی برای جامعه میزبان، فشار تقاضا برای منابع کمیاب مانند آب آشامیدنی، وابستگی بیش از اندازه نواحی به گردشگری، رفتار نامناسب و عدم حساسیت فرهنگی گردشگران باشد./

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید