Iranian Agriculture News Agency

مدرنیته و ناکامی‌های محیط زیستی آن در گفت‌وگو با دکتر حسینعلی نوذری، عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی:

دستاوردهای ناکام مدرنیته در اصلاح بحران های محیط زیست/ نابودی طبیعت از دستاوردهای مدرنیته است/ تهدیدهای فقدان روایت‌های کلان در پست مدرنیته برای طرفداران محیط زیست

دکتر حسینعلی نوذری از معدود جامعه‌شناسان ایرانی است که درباره جامعه‌شناسی مدرن و پست مدرن تألیف داشته است. صدالبته هنوز کمبودهای فراوانی وجود دارد ولی دکتر نوذری گام نخست را برداشته است. هنوز جامعه‌شناسان ایرنی تئوری جامعه‌شناسی مدرن و یا احیاناً جامعه‌شناسی پست مدرن ایرانی را ننوشته است. توجه به بحرآنهای محیط زیست در وضعیت مدرنیته و پست مدرنیته یکی از دغدغه‌های جدی در مطالعات اجتماعی است. به اعتقاد بسیاری از نویسندگان مطالعاتی که در حوزه‌های مدرنیته و پست مدرنیته و بحران زیست‌محیطی صورت گرفته است، می‌توان وجوه مشترک فراوانی مشاهده کرد.

دستاوردهای ناکام مدرنیته در اصلاح بحران های محیط زیست/ نابودی طبیعت از دستاوردهای مدرنیته است/ تهدیدهای فقدان روایت‌های کلان در پست مدرنیته برای طرفداران محیط زیست


خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا) - وحید اسلام‌زاده:

دکتر حسینعلی نوذری از معدود جامعه‌شناسان ایرانی است که درباره جامعه‌شناسی مدرن و پست مدرن تألیف داشته است. صدالبته هنوز کمبودهای فراوانی وجود دارد ولی دکتر نوذری گام نخست را برداشته است. هنوز جامعه‌شناسان ایرنی تئوری جامعه‌شناسی مدرن و یا احیاناً جامعه‌شناسی پست مدرن ایرانی را ننوشته است. توجه به بحرآنهای محیط زیست در وضعیت مدرنیته و پست مدرنیته یکی از دغدغه‌های جدی در مطالعات اجتماعی است. به اعتقاد بسیاری از نویسندگان مطالعاتی که در حوزه‌های مدرنیته و پست مدرنیته و بحران زیست‌محیطی صورت گرفته است، می‌توان وجوه مشترک فراوانی مشاهده کرد. در تمامی این حوزه‌ها مطالعات فوق‌الذکر به تلاش‌هایی در جهت درک تمدن و فرهنگ مدرن و چگونگی آن در وضعیت کنونی برمی خوریم. تمامی تلاش‌ها، مطالعات و تحقیقاتی که در راستای درک و تبیین مدرنیته و پست مدرنیته صورت گرفته است، همانند آن دسته از تلاش‌ها و مطالعاتی است که برای درک و تبیین ریشه‌های بحران زیست‌محیطی به عمل آمده است، تمدن غربی را جریانی سرکوبگر، تهاجمی و ویرانگر توصیف کرده و سعی دارند تا شیوه‌های جدیدی برای تجربه، تفکر و زیستن خلق کنند، یا حداقل شیوه‌های سالم قدیمی آنها را احیا سازند. درباره مبانی برخی بحرآنهای محیط زیستی با دکتر حسینعلی نوذری گفت و گو کردم که از نظرتان می‌گذرد:


شما در کتاب صورت‌بندی مدرنیته و پست مدرنیته فرایند تکاملی از مدرنیته و پست مدرنتیه ارائه داده‌اید که با مطالعه آن خواننده می‌تواند تصویری از مدرنیته و پست مدرنیته برای خود ترسیم کند، از نظر شما ماهیت صورت‌بندی مذکور چیست؟

مدرنیته قصد دارد نوعی وضوح و شفافیت به پدیده‌های اجتماعی بدهد که فقط از طریق عقل امکان پذیر باشد. اما با اتفاقاتی که روی داده است برخی از اندیشمندان معتقدند که مدرنیته دیگر نمی‌تواند از عهده این وظیفه مهم خود برآید. حال پرسش این است که چرا وعده مدرنیته تحقق نیافته است؟ به اعتقاد نظریه پردازان پاسخ این پرسش در سرشت خود این وعده و نیز در ماهیت خود - ویرانگر تمامی تلاش‌ها و اقداماتی نهفته است که به منظور تحقق و انجام این وعده صورت گرفته است، اقدامات و تلاش‌هایی که در نهایت سبب افزایش ابهامات و پیچیدگی‌های موجود بر سر راه تکامل و پیشرفت انسآنها شده است، نه کمک به رفع آنها. مدرنیته بر ارکان و بسترهای مهم و دوران سازی استوار است که هر کدام به نوبه خود در فرایند تکامل فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و روانشناختی سهم مهم و به سزایی ایفا کرده اند، و در نهایت موجبات ظهور، تکوین و تکامل یکی از بنیادی ترین، مهمترین و تعیین کننده ترین "صورت‌بندی‌های" موجود در طول تاریخ تکامل اجتماعی انسان یعنی "صورت‌بندی مدرنیته" را فراهم ساخته اند. دستاوردها، تأثیرات و پیامدهای صورت‌بندی مذکور آن چنان سریع، پرشتاب، فزاینده، انبوه، عظیم و گسترده بوده است که تمامی عرصه‌های حیات بشری را تحت تأثیر و تحت الشعاع خود قرار داده است، روندی که همچنان ادامه دارد. لذا با عنایت به این ویژگی‌های اساسی و ارکان چهارگانه‌ای که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، بهتر آن دیدم که از این جریان اساسی تحت عنوان "صورت‌بندی مدرنیته" یاد کنیم.

این معنا را در خصوص "پست مدرنیته" نمی‌توان با همین قاطعیت اطلاق کرد، زیرا "پست مدرنیته" و "پست مدرن" همان طور که بسیاری از شارحان و نظریه پردازان آن عقیده دارند، عمدتاً نوعی وضعیت، موقعیت یا شرایط است و در مراحل آغازین نشو و نمای خود قرار دارد. هنوز ویژگی‌ها و شاخصه‌های تعیین کننده آن جا نیفتاده است. و به تعبیر لیوتار "نوعی وضعیت ناباوری، بی اعتمادی و بی ایمانی به فرا روایت‌هاست"، فرا روایت‌هایی که در واقع ارکان اصلی تمامی صورت‌بندی‌ها و رخساره‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، تاریخی و فرهنگی پیشین به شمار رفته و در عین حال آنها را شامل می‌شوند. به عبارت دیگر از دیدگاه پست مدرن هر "صورت‌بندی" نوعی فرا روایت یا روایت کلان به شمار می‌رود. لذا اگر از این زاویه به قضیه نگاه کنیم نمی‌توانیم از پست مدرنیته به مثابه یک صورت‌بندی جدید یاد کنیم. اما اگر از دیدگاه شارحان پست مدرن به تجزیه و تحلیل آن بپردازیم، می‌توان آن را نوعی "صورت‌بندی" یا "رخساره" در حال ظهور و شکل گیری تلقی کرد.


مدرنیته چه دستاوردهایی داشته و چه تحولاتی را ایجاد کرده است؟ آیا واقعاً مدرنیته تمام شدنی است؟

تقریباً هفت قرنی می‌شود که با مدرنیته سروکار داریم. آنچه تحت عنوان مدرنیته از آن یاد می‌شود چیزی نیست جز دستاوردهای عمیق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فکری و فرهنگی در تمامی حوزه‌های حیات فردی و اجتماعی بشر. تهدیدها و خطرات بوم شناختی و زیست‌محیطی در جوامع مدرن، آلودگی هوا، آلودگی آب‌های زیرزمینی، آلودگی دریاها و اقیانوس‌ها، خطر نابودی جنگل‌ها و مراتع، نابودی لایه ازن و آلودگی فضای خارج از جو نیز از دستاوردهای مدرنیته است. این پیامدها و خطرات مهیب، ظهور گروه‌ها، جنبش‌ها و ایدئولوژی‌های سبز و طرفدار حفظ محیط زیست را در پی داشته است. در این جا تنها از باب یادآوری و با توجه به این که این موارد و دیگر دستاوردهای حاصله از قرن هجدهم به این طرف، در ارتباط با حوزه وسیع و گسترده سازوکارهای مدرنیسم معنا پیدا می‌کنند، به رئوس آنها اشاره می‌کنیم:

1- ازجمله مهم‌ترین دستاوردها در زمینه تکنولوژی نوین عبارتند از:

- موتورهای احتراق درون سوز و موتورهای دیزل، ژنراتورهای تولید برق با توربین‌هایی که با نیروی بخار کار می‌کردند

- استفاده از نیروی برق و نفت به عنوان منابع جدید نیرو

- اختراع اتومبیل، اتوبوس، تراکتور و هواپیما

- اختراع تلفن، دستگاه تایپ و ماشین‌های تایپ نواری که زیربنای نظام نوین ارتباطات، و نظام‌های اداری، دفترداری و مدیریت مدرن را تشکیل دادند.

- گسترش صنایع شیمیایی و تولید انواع مختلف مواد مصنوعی، رنگ‌ها، الیاف مصنوعی و پلاستیک

- مصالح جدید در عرصه مهندسی سازه: سیمان، آلومینیوم و آلیاژهای کرومیوم

2- تحول در عرصه رسانه‌های جمعی، وسایل ارتباط جمعی و تفریح و سرگرمی

- تبلیغات، آگهی‌ها و انتشار روزنامه‌ها و مطبوعات در سطح انبوه (دهه 1890)

- اختراع گرامافون (1877)، اختراع دستگاه سینماتوگراف توسط برادران لومیر و اختراع دستگاه تلگراف بی سیم توسط مارکونی (195)

- انتقال نخستین موج رادیویی به کمک دستگاه اختراع شده توسط مارکونی (1901)

- نخستین فیلم متحرک (سینما) موسوم به سینمایی پنج سنتی پیتزبورگ (1905)

3- تحولات و دستاوردهای حاصله در عرصه علم

- پیدایش علم ژنتیک در سال‌های دهه 1900

- بنیانگذاری علم روانکاوی توسط زیگموند فروید (حدود سال 1900)

- کشف اورانیوم و اشعه رادیو اکتیویته توسط آنتونی -‌هانری بکرل و ماری کوری پیرکوری (1897-99)

- انقلاب جدید ارنست راترفورد فیزیکدان انگلیسی و ارائه الگویی نو درباره اتم که موجب دگرگونی اساسی در فیزیک کلاسیک شد (1911)

- نظریه انرژی کوانتوم ماکس پلانک (1900)، و تجدید نظر در آن توسط نیلز بور و راتر فورد

- نظریه‌های نسبیت عام و خاص آلبرت انشتین

بسیاری از حملات و انتقاداتی که علیه مدرنیته و مدرنیسم صورت گرفت ناظر به وجه خود ویران سازی یا خود انهدام گری مدرنیته است. نظریه پردازان انتقادی برآنند که مدرنیته و مدرنیسم درعین حالیکه دستاوردهای مثبتی برای بشریت در پی داشتند، لیکن عوارض و تبعات مخرب و ویرانگری نیز به بار آوردند که قبل از همه گریبان مدرنیته و مدرنیسم را گرفته اند: عارضه‌هایی چون ماشینیسم، الیناسیون یا از خودبیگانگی، کشتار دسته جمعی، نسل کشی‌های متعدد نژادپرستانه در راستای به اصطلاح اصلاح نژادی، انبارهای عظیم تسلیحات هسته ای، انواع بمب‌های اتمی، شیمیایی و بمب‌های مختلف میکروبی، بی هویتی و سرگشتگی انسآنها و عوارض ناشی از رشد بی سابقه و غیرقابل مهار صنعت و تکنولوژی، نابودی لایه اُزن، تخریب و از بین رفتن جنگل‌ها، مراتع و محیط زیست طبیعی، شیوع انواع مختلف بیماری‌های لاعلاج جدید، که گرچه دستاوردهای مدرنیته و مدرنیسم توانسته بود طی دو قرن اخیر بیماری‌های مهلک و خانمان براندازی چون وبا، طاعون، سل، آبله، حسبه، دیفتری و... را ریشه کن سازد، لیکن این بار بیماری‌های جدیدی چون ایدز، انواع سرطآنهای مهلک، بیماری‌های قلبی، عصبی و روانی سربرآورده اند. تمامی این موارد جملگی عارضه‌های تکنولوژی مدرن به شمار می‌روند.


بسیاری از طرفداران محیط زیست معتقدند که آلودگی‌های زیست‌محیطی از انقلاب صنعتی آغاز شده است. اول نگاهی به انقلاب صنعتی داشته باشید، و آیا واقعاً سرمنشأ آلودگی‌های زیست‌محیطی و استفاده بی رویه از منابع طبیعی از انقلاب صنعتی بوده است؟

در تعبیرهای مختلفی که از انقلاب صنعتی در تاریخ تکامل اجتماعی مغرب زمین به عمل آمده است عمدتاً به کل تغییرات و تحولات اقتصادی‌ای اشاره می‌شود که از سال‌های حدود 1750 در نظام اقتصادی و سازمان اجتماعی جوامع اروپایی غربی رخ داده اند. این تحولات بدواً از انگلستان شروع شد و به تدریج سایر کشورهای اروپایی را دربرگرفت. ویژگی شاخص آن را می‌توان جابه جایی و جایگزینی ماشین‌های با قدرت مکانیکی و قوه بخار به جای ابزار دست ساز و نیروی کار یدی و تمرکز صنعت در تأسیسات دانست. طی این روند بخش اعظم نیروی کار از بخش کشاورزی به بخش صنعت کشیده شدند. وقوع تحولات عمده در ابزار و شیوه‌های کشاورزی سبب آزادی کارگران یا نیروی کار برای فعالیت در کارخانه‌ها شد. ظهور شیوه‌ها و ابزار صنعتی مدرن، همراه با جایگزینی قوه بخار به جای نیروی عضلانی و نیروی باد و آب، و رشد کارخانجات و تولید انبوه کالاهای ماشینی زمینه‌های وقوع انقلاب صنعتی را فراهم ساختند. صنایع نساجی و بافندگی در این میان نمونه بارز روند صنعتی شدن به شمار می‌روند. این صنایع موجب افزایش تقاضا برای ماشین آلات و ابزار لازم برای گردش امور تولیدی و افزایش تولید شدند. این مسأله نیز به نوبه خود افزایش روند ماشینی شدن (مکانیزاسیون) را در پی داشت.

بدین ترتیب در یک کلام انقلاب صنعتی بیانگر انتقال و گذار از جامعه ثابت و ایستای کشاورزی و تجاری به جامعه صنعتی مدرن به شمار می‌رود. خطرات زندگی صنعتی (محیط مدرنیته) که زمانی اموری نامریی و نامحسوس به شمار می‌رفتند، به تدریج مرئی و محسوس شدند به طوری که اکنون تمامی انسآنها به نحوی از انحاء با عوارض، پیامدها و تبعات مخرب و ویرانگر آن دست به گریبانند. تا چند دهه پیش این خطرات نامرئی، در لایه‌های زیرین صورت‌بندی مدرنیته عمل می‌کردند، ولی اکنون در سال‌های پایانی قرن بیستم از لایه‌های زیرین به سطح آمده اند، یعنی در مکان و زمانی قرار گرفته اند که خود را به صورت عارضه‌های خطرناک نشان داده اند. اعتقاد واقعی من این است که خطرات محیطی به گونه‌ای اجتناب ناپذیر با دستاوردهای زندگی صنعتی پیوند دارند، از جمله بارزترین نمونه‌های این پیوند را می‌توان در ارتباط با بازارهای جهانی، رشد اقتصادی، تولید انبوه مواد غذایی، سرعت حمل و نقل، ارتباطات وسیع و سریع، انفجار و سرریز اطلاعات و جامعه 24 ساعته و... مشاهده کرد.

با توجه به بحرآنهایی نظیر بحران لایه اُزن، آلودگی نفتی دریاها، تخریب منابع طبیعی، جنگل‌ها، مراتع و نابودی فضای سبز، آزمایش‌های متعدد هسته‌ای در دریا، زیرزمین و فضا، و فاجعه انفجار نیروگاه‌های هسته‌ای نظیر چرنوبیل، این قبیل خطرات محیطی که در پیوند با زندگی صنعتی قرار دارند، کل هستی و حیات را در معرض خطر جدی قرار داده اند. رشد سرسام آور بازار جهانی، استثمار سرمایه داری در اشکال نوین، گسترش بی رویه صنایع تسلیحاتی و تکنولوژی‌های نظامی و حتی سیاست‌های دمکراتیک پسامدرن را نیز از جمله مهمترین خطرات مرئی و محسوسی است که با آنها مواجه هستیم. خطراتی که اگر هرچه زودتر چاره و تمهیدی برای برطرف ساختن آنها نیندیشیم، دیری نخواهد پایید که هستی و حیات در روی کره ارض را نابود خواهد ساخت. گرچه این نگاه شاید بسیار بدبینانه و اغراق آمیز باشد، لیکن هشداری است که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت. طی سال‌های اخیر فجایع و مصیبت‌های عظیم مربوط به تخریب جنگل‌ها و نابودی پوشش طبیعی گیاهی و مرتعی سطح زمین را در اکثر کشورهای جهان طی دو دهه اخیر در شکل قحطی، خشکسالی، از بین رفتن گونه‌های مختلف زیست جانوری، نبود آب و باران کافی، شیوع بیماری‌های مختلف مربوط به تغییرات آب و هوایی و جوی، از بین رفتن میزان اکسیژن موجود در هوا، تخریب لایه اُزن و در بسیاری اشکال دیگر شاهد بودیم.



جهان بینی پست مدرن چیست؟ چه عناصری تشکیل دهنده این جهان بینی است؟ پست مدرن چه جنبش‌هایی را ایجاد کرده است: اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و...

گرچه عناصر و جنبش‌های اساسی و محوری در برنامه کار یا دستورالعمل پست مدرن بسیار گسترده و مهم هستند و نمی‌توان تک تک آنها را به طور جامع و کامل در این جا مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد، لیکن بدون ذکر حداقل برخی از جنبش‌های اساسی آن نمی‌توان به بحث درباره برنامه کار پست مدرن پرداخت. برخی از عناصر و جنبش‌های اساسی به این شرح هستند: 1) فمینیسم و پسافمینیسم که به اعتقاد کریگ اُونز از ارکان اصلی آن به شمار می‌روند. 2) جنبش‌های سبز و طرفداران محیط زیست نیز نظریه‌ها و هنجارهای مهمی را وارد برنامه کار پست مدرن کرده اند، به ویژه ایده‌ها و نظراتی چون پیوند متقابل و کل گرایی؛ این جنبش‌ها همچنین با الهیات آزادیبخش، جهان گرایی کلیسایی و سایر جریانات و گرایش‌های مذهبی پست مدرن پیوند خاصی دارند. 3) رویکردهای روحانی و معنوی جدید نظیر "الهیات آفرینش" متیو فاکس نمونه خوبی از این قبیل پیوندهای چند جانبه به شمار می‌رود. 4) تداخل و ارتباط بین رشته‌ای نیز انگیزه خلاقی برای کل جنبش پست مدرن محسوب می‌شود، نظریه و کار بستی که نخستین بار از سوی منتقدانی چون لِزلی فیدلر و رمان نویس‌هایی چون توماس پینکن و جان بارث تدوین و ارائه شد.

گرچه ریشه‌های فلسفی پست مدرنیسم را می‌توان به اواخر قرن نوزدهم بازگرداند، لیکن خود این واژه تقریباً از سال‌های دهه 1930 به کار گرفته شد و بعدها در نظریه اجتماعی و جامعه‌شناسی کاربرد یافت. اوایل دهه 1982 منظومه مدرنیسم / پست مدرنیسم در هنر و منظومه مدرنیته / پست مدرنیته در نظریه اجتماعی به یکی از مورد منازعه ترین عرصه‌ها در حیات فکری جوامع مغرب زمین تبدیل شد. در سال‌های دهه 1960 پست مدرنیسم در آمریکا رواج و گسترش قابل توجهی یافت و به صورت یک پیکره بندی فرهنگی بالقوه آوانگارد درآمد که دارای چهار ویژگی یا خصلت بارز بود:

1- پنداری معطوف به آینده، خلاق، ابداعی، ابتکاری و زودگذر

2- حمله و یورش بت شکنانه به نهاد، تشکیلات و ایدئولوژی هنر

3- خوش بینی تکنولوژیک، که گهگاه به سوژه سرمستی نزدیک می‌شود

4- ارتقاء "هنر مردمی" به مثابه چالشی در برابر "هنر ممتاز"

بسیاری از منتقدان ظهور و اوجگیری پست مدرنیسم را به مثابه تهدیدی جدی در برابر برنامه‌های اصلاحی و رفاهی تلقی می‌کردند. سوالی که در این خصوص برای بسیاری از دانشجویان و محققان مطرح شد این بود که آیا پست مدرنیسم موجب تجزی و نابودی دولت رفاهی و از بین رفتن برنامه‌های اصلاحی آن شد؟ در پاسخ به این سوال آثار متعددی به رشته تحریر درآمده اند از جمله کتاب "پست مدرنیته و تجزیه رفاه"؛ این کتاب ضمن تبیین و تحلیل آثار محوری نظریه پردازان پست مدرن نظیر بودریار، فوکو و لیوتار و دیگر نظریه‌های جدید، به نشان دادن راه‌هایی می‌پردازد که طی آن نظریه‌های پست مدرنیته می‌توانند به درک مسایل رفاهی در جوامع معاصر کمک کنند. نویسندگان کتاب با ارزیابی از چالش‌ها و فرصت‌هایی که نظریه‌های پست مدرن در برابر سیاست‌های اجتماعی و برنامه‌های دولت رفاهی ارائه کرده اند، چشم اندازهای روشن و تازه‌ای ترسیم کرده اند.


نحوه تقابل پست مدرن‌ها با بحرآنهای زیست‌محیطی چگونه است؟

"آران گِیر" در کتاب "پست مدرنیسم و بحران زیست‌محیطی" ضمن ترکیب نظریه فرهنگ و فلسفه محیط زیست، به انتقاد از فلسفه‌های رایج درباره جنبش محیط زیست پرداخته و نظریه مناقشه برانگیز خود درباره جهان بینی جدید پست مدرن را ارائه می‌کند. "گیر" به تجزیه و تحلیل پیوندها و اقترآنهای موجود بین بحرآنهای زیست‌محیطی، جهانی شدن سرمایه داری و تجزیه و پراکندگی فرهنگ مدرنیته می‌پردازد. در این راستا وی به تشریح پارادوکس نگرانی فزاینده بابت محیط و دستاوردهای اندک جنبش‌های طرفدار محیط زیست و گروه‌های سبز پرداخته، و با نقد رویکردهای اساسی فلسفه در برخورد با بحرآنهای محیطی، نظریه مناقشه برانگیز خود درباره جهان بینی جدید گسست مدرن را ارائه می‌دهد، نظریه‌ای که می‌خواهد شالوده و زیربنای یک جنبش زیست‌محیطی موفق قرار بگیرد.

وضعیت پست مدرن همراه با عدم ایمان به مدرنیته، پیشرفت، علم، عقلانیت و روشنگری در واقع بیانگر نوعی هشیاری و آگاهی افراد به این نکته است که دقیقاً همین صور فرهنگی و تمدنی غرب هستند که بشریت را به سمت نابودی و خودویرانگری سوق می‌دهند. شارحان و مفسران سیاست‌های پست مدرنیتی معمولاً بر مقاومت‌های اکولوژیک و بر جنبش‌های طرفدار محیط زیست، همراه با عملگرایی فمینیستی به مثابه شکل جدیدی از سیاست تأکید می‌ورزند. لیکن تجزیه و پراکنده ساختن تجربه، فقدان جهت گیری و نبود چشم اندازهای جامع و نبود روایت‌های کلان در پست مدرنیته به نوبه خود برای تلاش‌ها و اقدامات طرفداران محیط زیست که در تلاشند تا چشم اندازی جهانی درباره نابودی محیط زیست ارائه کنند، تهدیداتی بسیار جدی و خطرناک به شمار می‌روند. البته مسلماً پست مدرنیسم و حمایت از محیط زیست واجد اهمیت زیادی برای یکدیگر به شمار می‌روند. لیکن تلاش چندانی برای مرتب ساختن گفتمان پست مدرنیته با گفتمان محیط زیست صورت نگرفته است.

علت ناکامی در ایجاد پیوند میان این دو گفتمان را باید در افتراق و جدایی میان "دو فرهنگ" یعنی ادبیات و علوم جستجو کرد. تحقیقات درباره وضعیت پست مدرن عمدتاً حول مطالعات درباره ادبیات و فرهنگ عامه متمرکز بوده اند. علی رغم نقش مهمی که نظریه معماری و مطالعات مربوط به دستاوردهای اخیر در علم در جریان اشاعه عمومی واژه پست مدرنیسم ایفا کرده اند، این حوزه‌ها چندان مورد توجه جدی قرار نگرفته است. از سوی دیگر تحقیقات درباره بحران محیط زیست نیز عمدتاً حول مطالعات درباره علم، تکنولوژی و بعضاً اقتصاد متمرکز بوده اند. به عقیده "آران گیر" حتی از نظر دسته بندی آثار این دو حوزه نیز می‌توان این جدایی و افتراق را مشاهده کرد: کتاب‌ها و آثار مربوط به پست مدرنیسم را در رده بندی‌های کتابخانه‌ای می‌توان در قفسه‌های مربوط به ادبیات، نظریه ادبی و نقد ادبی دید، در حالی که آثار و منابع مربوط به محیط زیست معمولاً در قفسه کتب علمی دیده می‌شوند. مقالات مربوط به پست مدرنیسم را معمولاً می‌توان در قفسه نشریات هنری، ادبی و نشریات مربوط به رسانه‌ها دید. در حالی که مسایل و معضلات محیط زیست عمدتاً در ذیل نشریات علمی مورد بحث و نظر قرار می‌گیرند.

به اعتقاد "آران گیر" پساساختارگرایان، یعنی متفکران و نظریه پردازانی که پیوند نزدیکی با پست مدرنیسم دارند، بسیاری از علل ریشه‌ای سرکوب در دنیای مدرن را آشکار ساخته اند، ولی پساساختارگرایان نشان داده اند که از چه نوع سیاست فرهنگی باید اجتناب کرد تا در جریان غلبه بر بحرآنهای زیست‌محیطی، علل موجده این بحران مجدداً سربرنیاورد. وی معتقد است پرداختن به علل ریشه‌ای بحران محیط زیست و ضرورت تحلیل و تبیین دقیق آن مستلزم وجود نوعی "کیهان شناسی پست مدرن" است. بدین منظور وی طرح‌ها و پیشنهادهای ارائه شده برای یک علم پست مدرن را مورد ارزیابی قرار داده و نشان می‌دهد که چگونه بازیابی مفهوم انسانیت و جایگاه آن در طبیعت از طریق این علم، که در قالب روایت کلان جدید "پست مدرن" بیان شده است، می‌تواند موجب تحولات و دگرگونی‌های فرهنگی لازم شود. وی پس از بررسی راهکارهای مختلف پست مدرن و تجزیه و تحلیل دقیق آنها چنین نتیجه گیری می‌کند که برپایه این روایت کلان جدید، اخلاقیات، فلسفه سیاسی و اقتصاد جدیدی در حال شکل گیری و سربرآوردن هستند و می‌توانند مبانی و شالوده‌های لازم برای یک جنبش زیست‌محیطی مؤثر و نیرومند را فراهم سازند.


ژان بودریار در نظریه و کتاب "جامعه مصرفی" چه نکاتی را قصد دارد مطرح کند؟

بودریار نظریه پرداز و متفکر فرانسوی که از مطالعات در جامعه‌شناسی "جامعه مصرفی" به سوی نظریه‌های جدید در عرصه پست مدرن کشیده شد، به صورت یکی از پرآوازه ترین و تندروترین متفکران پست مدرنیسم درآمد و با مطالعات گسترده‌ای که در حوزه‌های مختلف صورت داده است در زمره یکی از بحث انگیزترین نویسندگان اروپای امروز قرار گرفته است. بررسی آراء و اندیشه‌های بودریار نیز همانند سایر متفکران پست مدرن مستلزم غور و بررسی در آثار پیشینیان و معاصران وی مانند کارل مارکس، زیگموند فروید، مک لوهان، میشل فوکو و... است. علاوه بر این در پیکره نظریه بودریار به مفاهیمی چون وانموده، عرصه غیرقابل کنترل رسانه‌ها، آشفتگی و کثرت معانی و ایماژها در هنر معاصر و خیالپردازی‌های ظریف و شاعرانه‌ای در متافیزیک برمی خوریم که هر کدام در جای خود نیازمند شرح و توضیح مفصلی است.

ارزیابی‌های وی از جامعه مصرفی، فرهنگ انبوه معاصر و رسانه‌های گروهی بسیار گسترده و بعضاً تلخ و گزنده و هشدار دهنده است. تأثیر ارزیابی‌ها و مطالعات وی بر بسیاری از حوزه‌ها نظیر مطالعات فرهنگی فیلم، سینما، تلویزیون، و نقد ادبی بسیار چشمگیر بوده است. همچنین می‌توان گفت که لحن تند و گزنده آثار بودریار، به ویژه از سال‌های دهه 1980 به بعد، که شهرت، اعتبار و در عین حال بدنامی خاصی را برای وی در پی داشت، مانع از آن شد تا آثار وی مورد نقد و بررسی جدی و توجه خاصی که شایسته آن است قرار بگیرد.

بودریار زندگی نویسندگی خود را همانند بسیاری از دیگر نظریه پردازان معاصر فرانسوی از سال‌های دهه 1960 آغاز کرد، یعنی با بحث‌ها و جدل‌های پیچیده‌ای در خصوص مارکسیسم، که فی الواقع انگیزه اصلی و موتور محرکه این بحث‌ها را باید در ارتباط با شکست‌های حوادث ماه می‌1968 جستجو کرد. شکل گیری و تدوین نظریه اجتماعی بودریار در پیوند نزدیکی با جدایی و فاصله گرفتن وی از مارکسیسم قرار دارد. در یک رشته از کتاب‌های وی که بین سال‌های 1968 و1973 منتشر شدند، بودریار خود را ملزم و متعهد ساخته بود تا تحلیل‌های اجتماعی را از قید جبرگرایی تنگ نظرانه مارکسیسم که فرهنگ را تا حد تأثیرات ثانویه و حتی در برخی تعابیر تا حد عوارض جانبی عوامل و مناسبات اقتصادی تقلیل می‌داد، آزاد سازد. وی در کتاب "نظام اشیاء" و "جامعه مصرفی" استدلال می‌کند که در جامعه‌ای که بر مبنای مصرف سازماندهی شده است و نه بر مبنای اصول تولید، مقولات اقتصادی نظیر نیازمندی‌های مادی، عرضه، تقاضا، تورم، بحران، رکود، بیکاری، توزیع، سود، دستمزد و... برای تجزیه و تحلیل ماهیت و کارکرد اشیاء و کالاها نامناسب و غیرموثر هستند. بودریار مدعی است که گردش کالاها مادی و نظام‌های اقتصادی توسعه یافته اواخر قرن بیستم را تنها می‌توان در قالب یا به عنوان و عملکرد تنوع رمزهای زبانی درک و تفسیر کرد.

مهمترین سهم بودریار در تدوین و پردازش نطریه‌ای جدید درباره جامعه مصرفی را باید در تأکید و اصرار بر این نکته دید که مصرف به هیچ وجه قادر به برآوردن نیازهای انسان، اعم از نیازهای واقعی یا نیازهای کاذب آنها نیست. استدلال وی آن است که جامعه مصرف انبوه و فرهنگ مصرفی نوعی نظام رمز (کد) همگانی یا نظام قابلیت مبادله پذیری میان کالاها و اقلام مادی و اقتصادی ایجاد می‌کند. میل مصرف کننده آن است که به هر طریق که شده خود را وارد کل نظام مصرفی سازد و جایی برای خود در درون نظام مذکور دست و پا کند. این دخول و جادادن خود در نظام مصرفی در حقیقت ابزار نیرومندی برای کنترل اجتماعی است، و بسط و گسترش منطقی و ضروری روند عقلانی شدن و حصول عقلانیت ابزار تولید محسوب می‌شود./

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید