Iranian Agriculture News Agency

یلدا بدون کشاورزی؟

یلدا بدون کشاورزی؟


وحید زندی‌فخر

وقتی به عقب برمی‌گردم و نخستین شب یلدای زندگی‌ام را به یاد می‌آورم، تصویر پدربزرگم در ذهنم تداعی می‌شود؛ هنگامی که پشت کرسی نشسته و عینک ته‌استکانی‌اش را نوک بینی‌اش گذاشته و کتاب قطوری در دست دارد.

پدربزرگم عاشق حافظ بود و برعکس خودم با کتابش انس گرفته بود. دقیقاً خاطرم هست که نخستین شعری که برای نوه‌هایش -ازجمله من- خواند، این غزل بود:


مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو

یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو

گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید

گفت با این همه از سابقه نومید مشو...

چند بار این ابیات را تکرار کرد و با اینکه نوه‌ها تصور درستی از معانی آن نداشتند، اما معلوم بود که همگی از خوانش پدربزرگ لذت می‌برند. قبل از اینکه غزل به پایان برسد، رو به ما کرد و گفت: "بچه‌ها خیلی عجیبه... این غزل، دقیقاً توصیف شب یلداست. جالبه که امشب حضرت حافظ باید این غزل رو برای ما بخونه."

به‌راستی هم مگر یلدا بدون کشاورزی می‌تواند معنایی داشته باشد؟ اصلا اُس و اساس یلدا کشاورزی است. زیرا ایرانیان باستان که سال‌های متمادی، پیشه‌ای به‌جز کشاورزی نداشتند، به مرور زمان این نکته را درک کردند که زمان شب و روز در طول یک سال، ثابت نیست و دائماً تغییر می‌کند. آنها کم‌کم متوجه شدند از ابتدای تابستان، دقیقه‌های شب افزایش می‌یابد و وقتی به ایستگاه آخر می‌رسد، درست در جایی قرار می‌گیرد که اتفاقاً آخرین شب پاییز نیز هست. اجداد ما این نکته را هم فهمیده بودند که از فردای آن شب، یعنی نخستین روز زمستان، آرام آرام به مدت زمان روزها اضافه شده و بیشتر از نعمت خورشید بهره‌مند شده و از این طریق، محصولات‌شان رونق خواهد گرفت. ایرانی‌ها از همان آغاز، ظلمات شب را دوست نداشتند و آن را نشانی از اهریمن و برشی از دنیای شر می‌دانستند. به همین دلیل شب یلدا را به خاطر کوتاه شدن عمر آن در شب‌های آینده جشن می‌گرفتند و شادمانی می‌کردند. بنابراین شب یلدای آنها بهانه‌ای می‌شد برای دور هم جمع شدن، دوستی کردن و رفع کدورت‌هایی که هنوز یک ساله نشده است.

به سفره پرطمطراق شب یلدا نگاه کنید... تمام آنها مُهر کشاورزی را بر چهره دارند. از هندوانه‌های قرمز گرفته تا آجیل و خشکبار و چای قندپهلویی که تاحدودی دهان را گس می‌کند. اتفاقا فکر می‌کنم رسم خوردن هندوانه در این شب، در حقیقت دهن‌کجی به سیاهی و تاریکی است. ایرانی‌ها می‌خواهند به ظلمات شب ثابت کنند که اگرچه تو، زمان خورشید را برای ما کوتاه کردی و از این طریق نور کمتری به مزارع کشت شده رسید، اما ما درست در طولانی‌ترین زمان تو، محصولی را می‌خوریم که حاصل طولانی‌ترین روزهای سال است! خوردن انار هم چنین خصلتی دارد. ایرانی‌ها باز هم در پی اثبات به شب هستند که بگویند در کوتاه‌ترین روزهای سال، یکی از شیرین‌ترین محصولات را تولید کردیم که اتفاقاً رنگ آن مانند هندوانه قرمز است. یعنی از دو فصل سال که در طول روزهایش تفاوت زیادی دیده می‌شود، دو محصول با یکرنگ، سر سفره بلندترین شب سال می‌نشیند. البته شاید بتوان این موضوع را از زاویه‌ای دیگر هم نگاه کرد؛ یکرنگی. به عبارتی رنگ این دو میوه به اجداد ما آموخته بود که از ریا و دورویی دوری کنند و مانند محصولاتی که زمین در فصول مختلف سال، به آنها ارزانی داشته یکرنگ باشند.

به هر ترتیب، این تنها مراسم یلدا نیست که قصد دارد ایرانی‌ها را از بند سیاهی و دیو ظلمات رهایی بخشد، بلکه روزهایی مانند جشن مهرگان، نوروز و آیین‌هایی از این دست، به همین منظور شکل گرفته و محوریت همه آنها کشاورزی است. هرچند دیگر زیرکرسی رفتن‌ها، حافظ‌خوانی‌ها و شاید هم جمع شدن در خانه بزرگ‌ترها تا حدودی به فراموشی سپرده شده باشد و بیشتر افراد در این شب، به جای خوش و بش کردن و لذت بردن از حقیقت گرم خانواده، سرگرم گوشی‌های لعنتی مجازی باشند، اما خوشبختانه هنوز رسم بودن هندوانه و انار در این شب از بین نرفته و هنوز هم کشاورزی در شب یلدا حرف اول و آخر را می‌زند./

V-950930-03

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید