Iranian Agriculture News Agency

آتش‌نشان، کشاورز می‌شود!؟

میان شعله‌های آتش محاصره شده بود و عرق می‌ریخت، اما باز هم دست از تلاش بر نمی‌داشت و تا جایی که می‌توانست به گرمای آزاردهنده نزدیک‌تر می‌شد.

آتش‌نشان، کشاورز می‌شود!؟


وحید زندی‌فخر

میان شعله‌های آتش محاصره شده بود و عرق می‌ریخت، اما باز هم دست از تلاش بر نمی‌داشت و تا جایی که می‌توانست به گرمای آزاردهنده نزدیک‌تر می‌شد. گاهی شلنگ پرفشار آب را به چپ و گاهی به راست می‌گرفت و پیاپی از دوستانش می‌خواست تا فشار آب را بیشتر کنند، اما انگار هرچه بیشتر تلاش می‌کرد، زبانه‌های آتش حریص‌تر می‌شدند و خیال خاموشی نداشتند. او می‌جنگید؛ برای زنده ماندن افرادی که شاید حتی نامشان را نمی‌دانست و چهره‌شان را تا به حال از نزدیک ندیده بود. برای غریبه‌هایی که نگران اموال‌شان بودند. حس هم‌وطن‌دوستی و فراتر از آن نوع‌دوستی، نمی‌گذاشت که عقب‌گرد کند و بی‌خیال مهار آتش شود. او فراتر از یک ملت بود. می‌توانست پا پس بکشد و به بهانه صعب‌العبور بودن مسیر، دست از تلاش بردارد و با خودش بگوید: "به من چه که در فلان طبقه برج، کسی منتظر است تا کمکش کنم. یا به من چه که جان مردم را به قیمت عمر خودم، نجات دهم؟" اما این فکر فردیت‌محور، حتی لحظه‌ای نیز به ذهنش خطور نکرد.

او درست مانند یک کشاورز، آب پاشی کرد، از عمرش مایه گذاشت و در راستای نجات جان انسان‌ها کوشید. آتش نشان برای مهار شعله‌های آتش، آبیاری می‌کند و کشاورز برای فرونشاندن آتش گرسنگی... هر دو در یک مسیر گام برمی‌دارند. آن یکی جان مردم را در لحظه‌های حساس و خطرناک از مرگ نجات می‌دهد و این یکی با پر کردن سفره‌های مردم، اجازه نمی‌دهد گرسنگی، مرگ تدریجی را برای افراد جامعه به ارمغان بیاورد. او آواربرداری می‌کند تا جان هم‌نوعش را از جنگال مرگ بیرون بکشد و این شخم می‌زند تا بذر زندگی جدیدی را در دل خاک بکارد. او حرارت آتش را در مقطعی کوتاه به جان می‌خرد و این گرمای خورشید را در طول روز. او از نردبان بالا می‌رود و این از درخت. همانطور که ماشین‌آلات و ابزارهای او فرسوده است، این نیز از ضریب پایین مکانیزاسیون رنج می‌برد.

آتش نشان از امتداد مرگ جلوگیری می‌کند و کشاورز، تدوام زندگی را در مزرعه‌اش به تماشا می‌نشیند. محصول او رها شدن مردم از گرفتاری است و محصول این، باز کردن بندهای گرسنگی از پای اجتماع. او در مقابل بلاهای جامعه قد علم می‌کند و این، تحمل خسارت‌های ناشی از بلایای طبیعی را به جان می‌خرد. هر دو آزادگی را در یاری رساندن به هم‌نوع خود می‌دانند. هر دو مردانه در مقابل بلاها می‌ایستند تا من و تو و میلیون‌ها انسان دیگر شبیه ما آسوده باشند. در نهایت نیز هر دو با حقوق ناچیزی خدمت می‌کنند که در مقابل زحمتی که می‌کشند، قابل مقایسه نیست.

آری، نه کشاورز، آتش نشان می‌شود و نه آتش نشان، کشاورز. هیچ کدام نمی‌تواند جایگزین دیگری باشد، اما کاری که این دو می‌کنند درست به یک هدف می‌رسد؛ هدفی که جز نجات جان انسان‌ها مسیر دیگری ندارد./

V-951101-01

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید