تفسیر فاجعه فرهنگی در پلاسکو
سیدمحمد امین قانعیراد
سیدمحمد امین قانعیراد . جامعهشناس
به نظر میرسد کل پدیده تبدیلشدن شهروند به خبرنگار، ریشه در واقعیتهای مجازیشدن فرهنگ دارد که ریشه این تمایل در واقعیات و میل به آگاهی شهروندان است. بین شهروندان ما نوعی مطالبهگری خبری ایجاد شده و برای همین، اخبار برای شهروندان اهمیت پیدا کرده و همه میخواهند بدانند چه اتفاقی افتاده و همچنین میخواهند در تولید خبر و منتقلکردن آن به شبکههای اجتماعی سهمی داشته باشند؛ چون هر فردی در تلفن همراهش حداقل ٢٠ شبکه اجتماعی دارد که عضو آن است. گروه دوستان، همکاران، خانواده و... که افراد دلشان میخواهد برای این گروهها تولید محتوا بکنند. این گرایشی است که ایجاد شده و باید با اخلاق مدنی پیوند بخورد و اگر در چارچوب اخلاق مدنی قرار نگیرد، میتواند مشکلساز باشد. ما باید از خودمان این سؤال را بپرسیم که هدفمان از تولید اخبار چیست و این دانستن را برای چه میخواهیم؟ اصلا چرا پدیده شهروند-خبرنگارشدن میتواند برای ما جالب باشد؟
دلیلش این است که در خدمت گسترش زندگی مدنی قرار بگیریم و شهروندان مسائل خودشان را بهتر بشناسند و حل بکنند و به مشکلات فایق آیند. ما اینجا نیاز به آموزشی داریم که هم شهروندی است، هم رسانهای، هم اطلاعاتی. باید این بستر فراهم شود تا بدانیم هدف تولید خبر، کمک به دیگران و حل مسائل اجتماعی است. در ماجرای آتشسوزی ساختمان پلاسکو، کسانی که به خیابان آمده و تبدیل به شهروند-خبرنگار شدند، ماجرای دیگری را رقم زدند؛ چون موقعیت آنها شهروند- خبرنگارشدن را اقتضا نمیکرد. در این مسئله بنبست خبری و مشکل اطلاعرسانی تقریبا وجود نداشت و رسانههای شهری و بینالمللی به قدری متوجه این قضیه بودند که خلائی برای تولید اطلاعات احساس نمیشد. در برخی مراسم و اتفاقات، ما با خلأ اطلاعات مواجه هستیم؛ مثلا در تشییعجنازه ستارههای هنر و علم و سیاست، گاهی رسانههای رسمی حضور ندارند تا برای ما شرح دهند در تشییعجنازه مرحوم سیمین بهبهانی چه اتفاقی افتاد یا در تشییعجنازه مرتضی پاشایی، رسانه رسمی نقش مؤثری نداشت. مردم میخواهند به نحوی این خلأ رسانه رسمی را پر بکنند و شهروند - خبرنگار اینگونه از خود مایه میگذارد. اتفاقی که در تشییع پیکر آیتالله هاشمیرفسنجانی هم افتاد و برخی از مردم با هدف تولید خبر حضور پیدا کردند؛ چون رسانه رسمی بخشی از رخدادها را پوشش نمیداد؛ بنابراین در برخی اتفاقات ما به این شهروند-خبرنگارها احتیاج داریم، اما در برخی اتفاقات دیگر، آنها باید بدانند پوشش رسمی رسانهای تمامی اتفاقات را زیر نظر دارد و دیگر نیازی به حضور آنها نخواهد بود. حادثه ساختمان پلاسکو حادثهای نبود که بشود پنهان کرد یا سانسورش کرد.
شهروند -خبرنگار زمانی ایجاد میشود که گرایشی از جریان رسمی میخواهد برخی از اخبار را مسکوت بگذارد. بههرحال ضرورتی وجود دارد که ما بحث شهروند-خبرنگار را در ارتباط با بحث اخلاق مدنی و کارکردهای این نوع اطلاعرسانی شهروندی یکی کنیم؛ چیزی که ما از انجام آن عاجز بودهایم. من فرهنگ را به عنوان محملی برای بروز و ظهور و تبلور مشارکتهای انسانی در زندگی اجتماعی تعریف میکنم. فاجعه فرهنگی به معنای ناتوانی ما در بهترین نتیجهدادن مشارکتهای اجتماعی است. معنای فاجعه هم داشتن پیامدهای بد با نیتهای خوب است. اگر به این قضیه خوشبینانه بنگریم و از حضور مردم تعبیری خوشبینانه داشته باشیم، میگوییم آنها مردمی بودند که با هدف همراهی و همدلی در محل حادثه حضور داشتند. چه بسا واقعا بخشی از مردم با همین هدف در محل حضور داشتهاند. غیر از بخشی که برای ارضای کنجکاوی شخصی به محل حادثه آمده بودند، بخش دیگری هم بودند که با هدف مشارکتجویی در صحنه حضور داشته و فکر میکردند شاید بتوانند کاری بکنند و حداقل از نزدیک در این رنج شریک باشند. ما اگر بخواهیم مردمی را که در محل حادثه حضور داشتند طبقهبندی کنیم و همزمان نگاه خوشبینانه و بدبینانه داشته باشیم، میتوانیم آنها را به سه دسته تقسیم کنیم؛ برخی برای نگاهکردن آمده بودند و این پدیده را به نحوی کارناوالیزه و به بخشی از اوقات فراغت شهروندی تبدیلش کردند. آنها همانهایی هستند که آمادگی دارند به فاجعه خیره شوند و درعینحال اوقات فراغت خود را پر کنند، تعدادی هم برای مشارکت و همدلی در این ازدحام حضور داشتند.
به جز این دو گروه، میخواهم درباره یک طبقه سوم هم صحبت کنم؛ کسانی هم برای غارت حضور داشتند، اگر که این پدیده به جایی میانجامید که این ساختمان سالم میماند و صاحبان و کسبه و مسئولان انتظامی حضور نداشتند؛ چه بسا ساختمان پلاسکو به صحنهای برای غارت هم تبدیل میشد. در موقعیتهای بحرانی چنین گرایشهایی هم وجود دارد و نباید آن را انکار کرد. در این موقعیتها هم لایههایی که با فقر و محرومیت شدید دستبهگریبان هستند، از این اتفاقات به عنوان موقعیتهای شغلی و غارت استفاده میکنند و یک بخشی از نیروی ناراضی شهری که از فقر رنج میبرد هم در صحنه حاضر است.
البته من این مسئله را به عنوان تحلیل شخصی عنوان میکنم و نه برمبنای اطلاع دقیق میدانی، اما به طور مکرر در موقعیتهای بحرانی در دنیا چنین وضعیتی را دیدهایم. آن بخشی از مردم که برای کمکرسانی و همدلی در ازدحام پلاسکو حضور داشتند، به جای حل مسئله و کمک به مدیریت بحران، متأسفانه از طریق ایجاد ازدحام و انسداد تولید مشکل کردند و به همین دلیل میشود گفت یک فاجعه فرهنگی رخ داد و نیتهای خیری که به میدان آمده بود، منجر به نتایج ناخوشایندی شد. این مسئله هم به محدودیت ساختاری در موقعیت وجود ایجاد شد. محله ساختمان پلاسکو به صورت طبیعی محلهای آمیخته با ازدحام و ترافیک و جزء مناطق پرجمعیتی است که مراکز تولیدی بسیاری در آن وجود دارد و خود این ازدحام اجازه رفتوآمد عادی را هم نمیدهد و همه اینها دستبهدست هم داد و فاجعهای فرهنگی به وجود آورد.
دیدگاه تان را بنویسید