"اقتصاد نولیبرالی و توسعه پایدار روستایی" در گفت وگو با دکتر ناصر فکوهی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران
دوری از توسعه پایدار روستایی ایران را دچار "مسئله سیارهای" کرده است/ تناقض توسعه پایدار روستایی با اقتصاد نولیبرالی/ آینده جامعه در توجه به توسعه پایدار روستایی است
ناصر فکوهی انسانشناس، نویسنده و مترجم ایرانی، استاد انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و عضو انجمن بینالمللی جامعهشناسی و ایرانشناسی است. فکوهی دکترای انسانشناسی سیاسی خود را در سال ۱۳۷۳ از دانشگاه پاریس دریافت کرد...
خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا) - وحید اسلامزاده:
ناصر فکوهی انسانشناس، نویسنده و مترجم ایرانی، استاد انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و عضو انجمن بینالمللی جامعهشناسی و ایرانشناسی است. فکوهی دکترای انسانشناسی سیاسی خود را در سال ۱۳۷۳ از دانشگاه پاریس دریافت کرد. از مهمترین تألیفات وی میتوان به کتابهای تاریخ اندیشه و نظریههای انسانشناسی، انسانشناسی شهری و پارههای انسانشناسی اشاره کرد. در گفتوگویی که در حوزه توسعه پایدار روستایی با او انجام دادیم، میگوید امروزه مسائل شهر و آلودگیهای ناشی از آن امروز به روستاها منتقل شده است. آلایندگیهایی که مربوط به سرمایهداری نولیبرالیسم است و میخواهد همه چیز را کالایی کند. با این همه معتقد است وقتی صحبت از توسعه پایدار روستایی میکنیم باید دقیقاً منظورمان را مشخص کنیم. توجه به دقایق بحث توسعه روستایی بهویژه ارتباط اقتصاد نولیبرالی و توسعه پایدار روستایی بخشهای مهمی از مصاحبه با او است که در زیر از نظرتان میگذرد:
********************
با یک مثلث روبهرو هستیم، ضلع بالای مثلث محیط زیست قرار دارد، و دو ضلع پایانی آن توسعه پایدار و توسعه پایدار روستایی، بین این سه ضلع ارتباط برقرار است، اما اغلب مواقع، البته تاکنون، این ارتباط، ارتباطی منطقی نبوده و دو ضلع پایانی بر ضلع بالایی تأثیراتی منفی گذاشته اند، این درحالی است که برخی از استادان معتقدند که توسعه پایدار روستایی، آسیبهای محیط زیستی را به حداقل میرساند. شما این ارتباط را چگونه میبینید، آیا معتقدید که توسعه پایدار روستایی به نفع محیط زیست است؟
اصولاً مفهوم توسعه پایدار در انتهای گروهی از مباحث به وجود آمد که از طرف جامعه شناسان، انسان شناسان و طرفداران محیط زیست، و کسانی که دغدغه رشد شتاب زده فناوری را در جهان داشتند و آن را ضربهای به محیط زیست میدانستند مطرح شد. بنابراین خود مفهوم توسعه پایدار مفهومی است که در راستای حفظ محیط زیست شکل گرفته است.
توسعه پایدار یعنی شکلی از توسعه که الزامات، ابزارها یا وسایلش باعث این نشود که منابعی که یک نسل دارد در نسل دیگر از بین برود یا کاهش پیدا کند یا ضربه قابل ملاحظه و جبران ناپذیری به آن وارد شود. به عبارت دیگر شانس نسلهای بعدی به دلیل رشد نسلهای قبلی نباید کم شود. این معنی توسعه پایدار است. بنابراین نتایجی که از این تعریف گرفته میشد و میشود این بوده و هست که صنعتی شدن کنترل شود، میزان آلایندهها کاهش پیدا کند، کنترل و مدیریت شود، و مسئله آلودگی آب، خاک و هوا تحت کنترل دربیاید. مسائل بیابان زایی، جنگل زدایی و گرم شدن اقلیم در نظر گرفته شود. همه اینها رابطه شان با صنعتی شدن و توسعه دیده شود و توسعه براساسی پیش برود که این مسائل را به حداقل برسند تا نسلهای بعدی ناچار نشوند که عواقب کار ما را تحمل کنند.
البته در طول 20 سال گذشته در این باره بسیار صحبت، و سه کنفرانس بزرگ جهانی در این مورد برگزار شده است: کیوتو، ریودوژانیرو، پاریس. پرسش این بود که چگونه میتوانیم مسئله توسعه را که یک امر ناگزیر است با حفاظت محیط زیست و طبیعت که همان توسعه پایدار است هماهنگ کنیم؟ تضاد و مشکلی که وجود دارد این است که چون روند توسعه در کشورهای توسعه یافته خیلی شدید نیست، پس دغدغههای آلایندگیها نیز کمتراست. علتش هم این است که این کشورها دوره توسعه صنعتی خودشان را در قرن نوزده تا نیمه قرن بیستم، یا 1960 یا 70 انجام دادهاند و سپس وارد دورهای شدند که صنایع خود را به کشورهای در حال توسعه صادر کردند. به این دوره صنعت زدایی میگویند که صنعت را از کشور خودشان به سایر کشورها فرستادند و کشورهای توسعه یافته اقتصاد خودشان را که به سمت انقلاب اطلاعاتی سوق دادند. کشورهای درحال توسعه دو تیپ مشکل دارند: یکی این که خودشان از لحاظ صنعتی در وضعیتی هستند که اروپا و آمریکا در قرن نوزدهم و بیستم بودند و بنابراین رشدهای صنعتی بالایی دارند که باعث آلودگیهای زیاد زیست محیطی میشود ولی مشکل دوم این است که کشورهای در حال توسعه اگر بخواهند رشد کنند آلودگیها تا حدی ناگزیر است. همان طور که میدانید صنایعی که به این کشورها وارد شده باعث افزایش آلودگیها شده است. مثلاً کشور چین به عنوان یک کشور در حال توسعه، 80 درصد کل محصولات صنعتی جهان را تولید میکند.
این مسئله مطرح است که توسعه پایدار چگونه در کشورهای درحال توسعه شکل میگیرد؟ و آیا توسعه پایدار روستایی میتواند کشور را از بلایای توسعه ناپایدار نجات دهد؟
دوری از توسعه پایدار روستایی باعث شده امروز ایران نیز دچار بلایای جهانی یا اصطلاحی که امروز باب شده "مسئله سیاره ای" شود. مسائلی مثل اقلیم، آلودگی آب ها، هوا، کمبود آب در ابعاد جهانی، و مسائل دیگری مانند تنشهای بین المللی، پیامدهای انسانی، مثل بحران مهاجرت و غیره اینها مسائل صرفاً منطقهای و یا نقطهای نیستند. کل کشورهای جهان با این مسائل درگیر هستند و میتواند به عواقب بسیار بدی منجر شود. تا این جا بحث ما توسعه پایدار و زیست محیط بود. حالا بحث روستا و توسعه پایدار روستایی. روستانشینی یک فرم زیستی است. منظورم محل و فضای زیستی روستا نیست. اگر منظورمان از روستانشینی محل و فضا بود، شاید در 100 یا 50 سال پیش این محل و فضا وجود داشت. کسانی که روستایی بودند، نظام خویشاوندی و جماعتهای خاصی داشتند، ولی به تدریج اینها از هم تفکیک شد، ابتدا در کشورهای توسعه یافته و سپس با سرعت کمتری در کشورهای در حال توسعه. چه اتفاقی افتاد؟ مسئله فضای روستا. روستا به عنوان زیستگاهی دورتر از شهر یا در حاشیه شهر است، ولی از طریق نظامهای حمل و نقلی با شهر در ارتباط است. در روستاها تراکم جمعیت و تراکم ساخت و ساز کمتر است، و نزدیکی با طبیعت بیشتر؛ در تمامی کشورهای دنیا روستا باقی مانده است، حتی در کشورهای توسعه یافته. اما روابط روستایی، سازوکارهای روستایی، کارکردهای روستایی، تولید روستایی در شکل بهرهبرداریهای روستایی، کاهش پیدا کرده و امروز شما میبینید که تبدیل شده به یک امر اقلیتی و در اکثر کشورهای جهان شاید دیگر این خصوصیتهای روستایی را نمیبینید جز در سه منطقه جهان که هنوز پهنههای روستایی به معنای گفته شده وجود دارد: هند، چین و آفریقای سیاه. به غیر از این سه منطقه مابقی جهان به شکل گستردهای شهری شدند. آنچه از روستا باقی مانده و احتمالاً باقی خواهد ماند در حال تغییر محتوایی است. البته تغییر شکلی هم پیدا کرده اند، اما تغییر محتوایی در بحث توسعه پایدار مهمتر است. کارکردهای کشاورزی انفرادی به کارکردهای کشاورزی جمعی تبدیل شده است. حالا صنعتی، یا تعاونی و غیره. نوع کشاورزی در اغلب موارد متفاوت شده است. دیگر کشاورزی معیشتی وجود ندارد، بلکه کشاورزیای است که در رابطه با بازار کار میکند. و از لحاظ سیستمهای روابط هم به سرعت در حال تغییر است. یعنی روستاییان با شهرنشینان در تماس هستند. علاوه بر همه اینها حرکتی هست که به آن میگویند "باز روستایی شدن" که در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه شروع شده است. رفتن جمعیت بزرگ شهری به سمت روستا برای زندگی کردن در روستا. این باز روستایی شدن بدون کار کشاورزی است. شهرنشینان هستند که باز روستایی میشوند و روستا را فقط محل زندگی انتخاب میکنند، اما برای کار به شهر میآیند. البته این فقط برای روستاهایی امکان دارد که به شهر نزدیک هستند. این جا نمیتوانیم بحث کامل و علمیای درباره توسعه پایدار روستایی داشته باشیم چراکه دیگر روستاها آن محتوا و کارکرد و روابط خاص روستایی را ندارند. روستاها شدهاند محلی برای زیست شهرنشینان که میخواهند دور از هیاهوی شهرها و آلودگیهای شهری، در منطقهای نزدیک به طبیعت زندگی کنند. روستاها کاملاً در حال تغییر شکل و محتوا هستند، همان طور که در 20 تا 50 سال دیگر شهر صنعتی دیگر همان شهر قدیمی نیست. همین امروز هم شهرهای صنعتی همان شهرهای قرن نوزدهمی نیست. این اتفاق در روستاها هم خواهد افتاد. وقتی صحبت از توسعه پایدار روستایی میکنیم باید دقیقاً منظورمان را مشخص کنیم. بیشتر کسانی که از این مسئله صحبت میکنند به این بحث رجوع میکنند که صنعتی شدن تولیدات کشاورزی مشکلات صنعتی و آلودگی هایش را به روستاها منتقل کرده است. قبلاً تولیدات کشاورزی در روستاها منطبق یا هماهنگ با طبیعت بود، ولی الان موقعیتهای صنعتی کشاورزی همان مشکلاتی را دارند که تولیدات صنعتی شهری دارد. بنابراین همان ملاحظات زیست محیطی باید درباره شان انجام شود. به این میتوان گفت توسعه پایدار روستایی.
تولیدات صنعتی باعث آلایندگیهای زیست محیطی میشود، و همین آلایندگیها از طریق تولیدات صنعتی کشاورزی به روستاها هم منتقل شده است. تولید با حفاظت از محیط زیست در تضاد است. ولی اگر تولید هم نباشد، بشر نمیتواند زنده بماند، این تضاد چگونه قابل حل است؟
اینکه تولید با طبیعت و محیط زیست در تضاد است، از نگاهی باید گفت که این تضاد ناگزیر است و وجود خواهد داشت. البته به طور کل کشاورزی غیرصنعتی هم با طبیعت در تضاد است. چون خودِ کشاورزی یک فناوری است، و این کشاورزی از منابع طبیعی تغذیه میکند و باعث فرسایش آن میشود. فقط بحث در این است که کشاورزی غیرصنعتی دیرتر این فرسایش را ایجاد میکند و کشاورزی صنعتی زودتر. چون دیدگاه ما خیلی شهری شده، فکر میکنیم که کشاورزی کاملاً طبیعی است. خیر اینچنین نیست. کشاورزی هم فناوریای است که انسان ابداع و از منابع طبیعی برای تولید غذا برای خودش استفاده کرد. این را به خاطر بسپاریم که تولید به هر شکلی چون نوعی فناوری است در تضاد با طبیعت قرار دارد. مسئله را باید نسبی دید. سیاه و سفید نگاه کردن نه تنها علمی نیست، بلکه مشکلی را هم حل نمیکند.
در تولید کشاورزی سنتی و پیش صنعتی ما نزدیکی بیشتری با طبیعت داریم و ضربه کمتری به طبیعت میزنیم. ولی کشاورزی صنعتی هرچه بیشتر تولید میکنیم به طبیعت بیشتر ضربه میزنیم. شاید اصلاً مشکل در تولیدات صنعتی نباشد. مشکل در جمعیت روزافزون جهان است. هرچه جمعیت بیشتر میشود باید تولید غذا هم بیشتر شود. تولید بیشتر آلایندگیهای بیشتری در پی دارد. باید عواملی را که باعث تولید بیشتر میشوند بشناسیم، آنها را مهار و کنترل کنیم. جمعیت جهان به شدت در حال رشد است، 80 درصد این رشد در کشورهای در حال توسعه و عقب مانده است. این جمعیت کثیر امکانات حداقلی برای زندگی میخواهد. همین امکانات حداقلی یعنی تولید بیشتر. مجبور میشویم که به تولیدات بزرگ صنعتی رو بیاوریم. تولیدات بزرگ صنعتی ربطی از لحاظ شکل و محتوا به تولیدات سنتی و پیش صنعتی ندارد.
امروز تفاوت اصلی روستا با شهر در نوع فضا و محلی است که انسانها برای زندگی انتخاب میکنند. همان طور که در شهرها و حاشیههای شهر البته در کشورهای در حال توسعه، کارخانههای صنعتی دارید، در روستاها، البته در روستاهایی که امکاناتش را دارند، کارخانههای بزرگ صنعتی برای تولید محصولات کشاورزی ایجاد شده است. تقریباً امروزه مسائل شهر و روستا یکی شده است. البته بحث ناگزیری ایجاد آلایندگیها بحث جوامع سرمایه داری است. میتوان این ناگزیری را مدیریت و کنترل کرد. ما که نباید تسلیم نظام سرمایه داری باشیم. ما میتوانیم براساس آنچه موجود و آنچه نیاز داریم یک ارتباط منطقی ایجاد کنیم، و از این ارتباط منطقی فضای تولیدی خود را پیش ببریم. ناگزیری ایجاد آلایندگیها مربوط به سرمایه داری نولیبرالیسم است که میخواهد همه چیز را کالایی کند. سرمایه داری نولیبرالیسم به این فکر میکند که نیازها را به هر قیمتی بالا ببرد، و به نیازهای جدید و کاذب و سپس افزایش توسعه به هر قیمتی دامن بزند. آنچه از کنفرانسهای مختلف در سطح جهانی میتوان نتیجه گرفت این است که کارهایی که در چند دهه اخیر برای حفظ محیط زیست انجام شده و توسعهای که در صد سال گذشته انجام داده ایم دیگر قابل ادامه نیست. و اگر به همین شیوه ادامه بدهیم به زندگی بهتری نخواهیم رسید. اینجا بود که بحث توسعه پایدار مطرح شد. پیشنهاد داده شد که از برخی مواد کمتر و از برخی دیگر بیشتر استفاده شود. نوع استفاده را کنترل کنند. امروزه بحث توسعه پایدار به این شکل صرفاً مطرح نیست؛ یعنی این که روند توسعه را به همان شکل ادامه دهیم و صرفاً مصرف برخی مواد آلاینده را کم کنیم. امروز خیلی جدی این مسئله مطرح است که باید تغییرات رادیکالیتر در نگاه به توسعه ایجاد شود. این تغییرات رادیکال در دو مفهوم مطرح میکنیم: یکی توسعه منفی و دیگری توسعه صفر. توسعه صفر یعنی امروز باید بپذیریم که گروهی از کشورها که ثروتمند و توسعه یافته هستند، جمعیتی در حدود زیر یک میلیارد نفر دارند. یعنی بخش حداقلی از کل جهان. در داخل همین کشورها نیز بخشهایی از جمعیت است که از رفاه کاملی برخوردار نیستند. این کشورها مصرف فوق العاده بالایی دارند. این گروه دو راه حل بیشتر ندارند: یا باید توسعه شان را متوقف کنند، یا به سطح توسعه صفر برسانند؛ جلوی مصرف بالایشان را بگیرند و یا به توسعه منفی برسند. این اقلیت نمیتوانند تولیدات کشورهای دیگر را مصرف کنند در صورتی که خودشان هیچ نقشی در آن تولیدات نداشته باشند. البته کسانی که در مدت طولانی به گونهای زندگی کردهاند و حالا بخواهند شیوه زندگی شان را تغییر دهند کار سادهای نیست. و این مشکل یک روی دیگر هم دارد: در کشورهای در حال توسعه نمیتوانیم توسعه را متوقف کنیم. به دلایل مختلف: ما در یک کره زمین زندگی میکنیم و اختلاف بسیار زیاد بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه قابل دوام نیست و به تنش ، جنگ و بحرانهای مهاجرتی غیر قابل کنترل منجر میشود. در نتیجه باید یک راه حل سیارهای برای این مسائل پیدا کرد. راه حل موجود این است که حداکثر بتوانیم میزان توسعه را در همین حدی که الان موجود است نگه داریم، سیستمهای توسعه یافته را کاهش دهیم. و یا انتقال گسترده منابع و امکانات را از طرف کشورهای توسعه یافته به طرف کشورهای در حال توسعه ایجاد کنیم. مدیریت موجود در جهان مدیریتی سیاسی است که باید حتماً نوع مدیریت عوض شود. با چنین مدیریتی به طرف فاجعه میرویم. مدیریت سیاسی ادعای حفظ وضعیت موجود را دارد. اما چگونه این کار را انجام میدهد؟ از طریق نهادهای امنیتی و نظامی.
با وجود بحرانهایی که با توسعه در جهان ایجاد شد و به توسعه پایدار رسید و همانطور که گفتید توسعه پایدار هم نتوانست به اهدافی که تعیین کرده بود برسد، حال آیا میشود راه حل را در توسعه پایدار روستایی دید؟
بحث توسعه پایدار روستایی بسیار مهم است. این اهمیت چرایی دارد. یعنی چرا توسعه پایدار روستایی مهم است. بخش بزرگی از کشورهای توسعه یافته هنوز میتوانند سیستم توسعه را که یک سیستم غیرعقلانی است حفظ کنند آن هم به دلیل وجود پهنههای بزرگ روستایی در کشورهای فقیر و به طور خاص هند و چین و آفریقای سیاه. چین داخلی با جمعیت نزدیک به یک میلیارد نفر که از همه چیز محروم هستند و در وضعیت بسیار بدی زندگی میکنند، میتوانند 80 درصد از تولیدات صنعتی جهان را تولید کند آن هم با قیمت بسیار پایین. چون این قیمت پایین است، کشورهای توسعه یافته میتوانند امکان مصرف بالا را برای طبقات متوسط شان فراهم کنند و طبقات متوسط هم ضمانتی باشند برای تداوم تولید در چین. ما اگر بخواهیم رفاهی را که نه در کشورهای توسعه یافته بلکه در کشورهای در حال توسعهای مثل کشور ما، یا کشورهای شمال آفریقا که دچار بحران بهار عربی شدند و وضعیت نسبتاً بهتری دارند، در کشورهایی مثل هند و چین به وجود بیاوریم، در چنین حالتی دنیا از هم پاشیده خواهد شد. چرا؟ چون این امکان از لحاظ فیزیکی وجود ندارد. مثلاً در چین داخلی همان میزان آب مصرف شود که در کشورهای توسعه یافته یا حتی کشوری مثل ما مصرف میشود. یا چین داخلی دارای رفاهی مثل کشور ما شود. آن وقت منابع طبیعی و کره زمین به طور کل از بین خواهد رفت. این جاست که نقطه کلیدی توسعه روستایی مطرح میشود. میتوان رفاه نسبی کشورهای در حال توسعه را از طریق توسعه پایدار روستایی به کشورهای فقیر هند و چین و آفریقای سیاه برد. اگر نتوانیم روستاها را بازسازی کنیم و بر روی توسعه پایدار روستایی سرمایه گذاری نکنیم، کل جهان با یک بحران غیرقابل کنترل و بدون راه حل روبهرو خواهد شد. این بحران میتواند شکل خشونت آمیزی هم داشته باشد. تا قبل از این خطر هستهای مطرح بود، اما امروز خطر به گونهای دیگر مطرح است. یک کشوری را میتوان با قطع آب و گاز و برق دچار مشکل و تسلیم کرد. در گذشتهها که شهرها برج و بارو داشتند، توسط دشمن محاصره میشدند. به شهرها آذوقه نمیرسید. شهرها تا جایی که میتوانستند مقاومت میکردند و وقتی که شرایط به شدت بحرانی میشد تسلیم میشدند. یا محاصره کنندگان تا جایی که آذوقه داشتند به محاصره میپرداختند. وقتی آذوقه تمام میشد دست از محاصره برمی داشتند. امروزه هم به نوعی از همین طریق میتوان خطرهایی برای کشورهای دیگر ایجاد کرد بدون آن که احتیاج به پرتاب بمب یا موشکی به سمت شهری بود.
به شرایط خاص ایران درباره توسعه پایدار روستایی بپردازیم. وضعیت در ایران چگونه است. آیا ما میتوانیم با توسعه پایدار روستایی در این جهان پرآشوب سرپا بمانیم؟ یا ما هم باید آلوده بحرانهای جهانی شویم؟
مشکلات کشور ما خارج از مشکلات جهانی نیست. ما نیز در این جهان زندگی میکنیم و طبعاً مشکلات جهانی ما را گرفتار خواهد کرد. مسئله را باید به شکل جهانی دید نه به شکل داخلی. چه بخواهیم چه نخواهیم در یک بازار جهانی هستیم. در این بازار جهانی و در تولید کالاهای اساسی باید به یک نوع خودکفایی برسیم، که این کالاها عبارتند از غذا، انرژی، زیرساختارها و... اگر از کالاهای اساسی بگذریم وارد منطق تجاری شدن میشویم. در آن جا باید براساس اولویت عمل کنیم. شاید در این اولویت بندیها خیلی از تولیدات صنعتی و کشاورزی را لازم نباشد در ایران تولید کنیم. و توقف برخی از تولیدات باعث شود که برخی دیگر از تولیدات را رونق بیشتری بدهیم. به عنوان مثال یکی از بزرگترین ثروتهای ما آب است، بنابراین آب را باید با دقت بسیار بالایی مصرف کنیم. هروقت بخواهیم هزینه محصولاتمان را برآورد کنیم، باید ببینیم بهتر است بر اساس هزینه و فایده محصولی را خودمان تولید کنیم و یا همان محصول را وارد کنیم آن هم نه به شکل نقطهای بلکه باید تمامی منابعی که برایش مصرف میشود به عنوان هزینه مورد محاسبه قرار بدهیم. این احتیاج به یک طرح جامع توسعه دارد که برخی از این طرحها هم انجام شده است. مشکل اساسی در ایران غلبه یک تفکر نولیبرالی در اقتصاد ایران است که از دهه 1370 تا به امروز به طور پیوسته بدون توجه به این که چه حکومتی و چه دولتی بر سر کار بوده رایج بوده است.
اقتصاد ایران نولیبرال است. معتقد به بازار بدون ضابطه است. معتقد به تجاری سازی و کالایی کردن مطلق هستند. یعنی تمامی عناصری که یک جامعه توسعه یافته قدرتمند مثل آمریکا را به مرز ورشکستگی رسانده بر ایران حاکم است. آمریکای بعد از جنگ جهانی دوم را در نظر بگیرید، با آن قدرت و ثروتی که داشت، چنین کشوری در عرض 50 سال، کشیده میشود به وضعیتی که امروز در مرز ورشکستگی است. اگر ورشکسته نمیشود صرفاً به دلیل قدرت نظامی اش است. یعنی اگر آمریکا این قدرت نظامی را نداشت ورشکستگی اش دو ماه هم طول نمیکشید. وقتی جامعهای مثل آمریکا با این سیاستها به این جا میرسد حساب کنید جامعه ما که به هر ترتیب کشوری در حال توسعه هستیم و بسیار از آن ابزارها از جمله رشد سرمایه را نداریم، با این سیاستها به چه وضعیتی میرسیم. میتوانم بگویم در عرض 20 سال این سیاستها ما را رسانده به مرز ورشکستگی. این سیاستها چیست؟ تعمیم کامل نولیبرالیسم در بخشهای حیاتی جامعه، یعنی مسکن، آموزش، پزشکی، حمل و نقل، و تمامی مواردی که جزو نیازهای اولیه جامعه است. اینها را تجاری و پولی کردیم، و جامعه را به لبه پرتگاه سقوط کشاندیم. از این رو باید برگشت کاملی در سیاستهای اقتصادی کشور داشته باشیم. بحث این است که اگر این وضعیت ادامه پیدا کند آنهایی هم که وضعیت خوبی دارند دچار مشکل میشوند؛ این وضعیت برای هیچ کس قابل دوام نیست. ما در عرض بیست سال، شاید کمتر از بیست سال، چون آثار سیاستهای اقتصادی نولیبرالی در کمتر از 10 یا 15 سال خودشان را نشان داده اند، و اتفاقی که در آمریکا در عرض 60 سال افتاده است در کشور ما در عرض 15 سال روی داده است. بخش بزرگی از جامعه در حال حاشیه نشین شدن است. بخش بزرگی از جامعه در حال از دست دادن امکانات مسکن، کار، آموزش و بهداشت است. در حالی که ایران از لحاظ ثروت کم ندارد. این را هم مردم میدانند و هم اقتصاددانان و هم سیاستمداران. ایران به مراتب از کشورهای همسایه اش ثروتمندتر است.
حتی از برخی کشورهای اروپایی هم ثروتمندتر است؟
بله دقیقاً. البته با تفاوت هایی. این که آنها دارای فناوریهایی هستند که ما نداریم. ما نسبت به اروپای شرقی از لحاظ ثروت قابل مقایسه نیستیم. چون آنها انباشت سرمایهای مهارتها و فرهنگی ما را ندارند. شاید به نوعی بتوانیم با اروپای غربی مقایسه کنیم. در این که ما ثروتمند هستیم شکی نیست، ولی این که تصور کنیم کشور ما را میتوان مانند کشوری مثل پاکستان اداره کرد کار بسیار اشتباهی است. مردم ما قبول نمیکنند که از لحاظ ثروت از کشورهایی مثل ترکیه بالاتر باشند ولی مثلاً از لحاظ پزشکی یا آموزش و یا مسکن از آنها پایینتر باشند. مسوولان باید در سیاستهای نولیبرالی تجدید نظر کنند. این سیاستها در کشوری مثل ما جواب نمیدهد. یکی از دلایلش هم مسئله فساد است. در اقتصاد نولیبرالی فساد به حداکثر خود میرسد. خلاصه این که به نظر من راه نجات از اقتصاد نولیبرالی توجه تمام عیار به توسعه پایدار روستایی است. توسعه پایدار روستایی میتواند جامعه را به یک تعادل و امنیت برساند. در توسعه پایدار روستایی فساد در حداقلترین شکل روی میدهد. این که ما کمتر به توسعه پایدار روستایی توجه کردیم ناشی از همان اقتصاد نولیبرالی است. در این نوع اقتصاد سودهایی که به جیب برخی افراد واریز میشود کلان است اما در توسعه پایدار روستایی این سودها به جیب تمامی ملّت واریز میشود. در توسعه پایدار روستایی و استوارسازی اقتصاد بر کشاورزی میتواند یک امنیت خاطری برای جامعه ایجاد کند. این حرکت میتواند به نفع منابع طبیعی کشور، محیط زیست و مانع از ورشکستگی جامعه شود. در اقتصاد نولیبرالی درآمد در بخشهای خاصی مثل مسکن و نهایت در خرید و فروش خلاصه میشود، اما در اقتصاد برپایه کشاورزی براساس ایجاد فناوری، تولید کشاورزی، امنیت غذا و نوعی پایداری جامعه میرسیم. پیشنهاد اساسی ما میتواند این باشد. آینده جامعه در توجه به توسعه پایدار روستایی است./
دیدگاه تان را بنویسید