نگاه موضعی به توسعه روستایی در گفتوگو با دکتر محمد حاصلی عضو هیأت رئیسه انجمن علمی توسعه روستایی ایران
نیاز به نگاه موضعی به جای موضوعی در توسعه روستایی/ تا مجهز به علم و خرد جمعی در سه سطح، انجمنهای علمی، دولت و روستاییان نشویم، همان بهتر که کاری نکنیم
تشکیل انجمنهای علمی در دانشگاهها و مراکز آکادمیک دارای سابقهای بس طولانی است و میتوان آن را همزاد تأسیس دانشگاهها شمرد. در کشور ما نیز فعالیت انجمنهای علمی از قبل از دهه چهل آغاز شده است. در کشورهای پیشرفته انجمنهای علمی یکی از مهمترین کانونهای علمی و تأثیرگذار بر تولید علم و روند فعالیتهای علمی محسوب میشوند.
خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا) - وحید اسلامزاده:
تشکیل انجمنهای علمی در دانشگاهها و مراکز آکادمیک دارای سابقهای بس طولانی است و میتوان آن را همزاد تأسیس دانشگاهها شمرد. در کشور ما نیز فعالیت انجمنهای علمی از قبل از دهه چهل آغاز شده است. در کشورهای پیشرفته انجمنهای علمی یکی از مهمترین کانونهای علمی و تأثیرگذار بر تولید علم و روند فعالیتهای علمی محسوب میشوند. در کشور ما این ارتباطات تا حدودی در محیطهای دانشگاهی شکل گرفته است؛ بهطور کلی میتوان دو هدف اساسی برای تشکیل انجمنها برشمرد. رفع نگرانی و دغدغه دانشمندان علوم مختلف نسبت به موضوع علمشان؛ بدینصورت که دانشمندان در پرتو انجمن، به روشنگری درباره آن علم بپردازند. گسترش آن علم و تبیین جایگاه آن در میان سایر علوم و نیز پرداختن به موضوعات مهمی که در آن علم نیاز به تبیین دارد. انجمن علمی توسعه روستایی ایران نیز از انجمنهای فعال و پیگیر مسائل روستایی است که تلاش میکند خلاء علمی این حوزه را با فعالیت خود جبران کند. دکتر محمد حاصلی سخنگوی انجمن علمی توسعه روستایی ایران علاوه بر شرح وظایف انجمن توسعه روستایی ایران از شرایط توسعه روستایی و امکانات لازم برای وقوع چنین هدفی در گفتوگو با ایانا سخن گفت. او که سمت سخنگویی انجمن را نیز برعهده دارد، با دیدگاه جغرافیای توسعه روستایی ابعاد بحث خود را تبیین کرد.
**************
درباره انجمن علمی توسعه روستایی ایران بگویید که این انجمن از چه سالی شروع به کار کرد و چه شرح وظایفی برای خود تعیین کرده است؟
انجمن علمی توسعه روستایی ایران انجمنی بین رشتهای است. بین رشتهای از این منظر که در اساسنامه انجمن رشتههای علوم کشاورزی، علوم اقتصادی، جامعهشناسی، مردمشناسی، جمعیتشناسی، جغرافیای انسانی، برنامهریزی روستایی و رشتههای وابسته پیشبینی شده است و هماکنون نیز در هیأت رئیسه انجمن چهار رشته اقتصاد، جغرافیا، جامعهشناسی و مهندسین توسعه و ترویج حضور دارند. در انجمن اعتقادمان این است که توسعه چند بُعدی است و رشتههای مختلفی باید به توسعه بپردازد. در دنیا هم بین رشتهای بودن مرز علم است. انجمن علمی توسعه روستایی ایران در تاریخ 13 دیماه 1388 شروع به کار کرد و موسسین آن عبارتند از آقایان محمدحسین کریم، صمد رحیمی سوره، سیروس سلمان زاده، داود دانش جعفری، فرهاد شیرانی، علیرضا کلباسی، و محمد چیذری. هم اکنون در دوره چهارم هستیم. سه دوره گذشته دو ساله بوده است و این دوره در مجمع عمومی مطرح شد که سه ساله باشد. هیأت رئیسه فعلی عبارتند از آقایان دکتر رکن الدین افتخاری، مجتبی پالوج، علیرضا کلباسی، وحید ریاحی، و محمد حاصلی. هدف و وظایفی که براساس اساسنامه برای این انجمن طراحی شده عبارتند از: فعالیت ملّی و بین المللی، که در این حوزه انجمن با کمک تمامی کنشگران توسعه روستایی توانسته است دو همایش بین المللی برگزار کند. در سطح داخلی تا به امروز انجمن توانسته برای نشستهای تخصصی، در قالب کارگروهها از قبیل، برنامه ریزی، عشایر، صنایع روستایی با همکاری نهادها و سازمانهای دولتی همایشهایی برگزار کند و پیشنهادهایی ارائه شد که کارگشا هم بوده است. از جمله میتوان به نقد برنامه ششم اشاره کرد که نظر هیأت رئیسه از طریق آقای دکتر پالوج، نایب رئیس انجمن به رئیس محترم مجلس شورای اسلامی اطلاع رسانی شد.
در حوزه مدیریت یکپارچه روستایی و مشاوره علمی انجمن به دولت و مجلس، در انجمن بحثی پیرامون تأسیس سازمان توسعه روستایی نیز مطرح بوده است. این پیشنهاد انجمن بود و مورد پذیرش هم قرار گرفت ولی متأسفانه هنوز هم روی آن بحثهایی وجود دارد. چون روستا متولی خاصی ندارد انجمن پیشنهاد دارد که نهادهای پراکندهای که در وزارتخانهها مشغول به کار هستند تحت عنوان سازمانی گردهم بیایند. به عنوان مثال مراتع زیر نظر سازمان جنگلداری است، برق و آب تحت نظر وزارت نیرو، دهیار در اختیار وزارت کشور است، زمینهای کشاورزی زیر نظر وزارت جهاد کشاورزی است، کالبد و ساخت و ساز هم در اختیار بنیاد مسکن. این مدیریت پراکنده نمیتواند به اهداف توسعه دست یابد، و باید مدیریت یکپارچهای بر روستاها حاکم شود. در انجمن به این نتیجه رسیدیم که پیشنهاد سازمان توسعه روستایی میتواند گره گشا باشد و امکان مدیریت یکپارچه روستاها از این طریق میتواند فراهم شود. البته این نوع سازماندهی یکپارچه مدیریت و راهبری توسعه روستایی پیشینه تاریخی نیز دارد.
درسالهای قبل از انقلاب تجارب سازمانی در این زمینه وجود دارد. متأسفانه به دلیل نگاهی که در برنامههای عمرانی پنج ساله قبل از انقلاب و همچنین تداوم این نگاه در برنامههای تدوین شده پس از انقلاب مبنی بر توسعه شهرنشینی، صنعتی سازی به پشتوانه رویکرد قطب رشد که در چارچوب نگاه پوزیتیویستی بر نظام برنامهریزی و مدیریت سرزمین حاکم بوده است توجه به روستا، روستاییان، برنامهریزی توسعه روستایی بسیار کم رنگ و در برخی مواقع اصولاً وجود نداشته است. البته باید گفت همان مقدار نگاه توسعهای که به مناطق روستایی وجود داشته بیشتر نگاه فیزیکی و کالبدی در قالب بنیاد مسکن و نگاه افزایش سطح زیر کشت در جهاد کشاورزی و به این ترتیب این نگاههای سطحی مساوی و مترادف توسعه روستایی در نظر گرفته شده است. به دنبال اصلاح این نوع زاویه دید که توضیح دادم، دیدگاه ما در انجمن علمی توسعه روستایی ایران، این است که به جای "موضوعی" دیدن توسعه روستاهای ایران، آن را "موضعی" ببینیم.
تفاوت این دو نگاه چیست؟
مطالعه موضوعی مطالعهای است که از یک جنبه به آن مسئله میپردازد. از جنبه اقتصادی، حقوقی، مدیریتی و غیره که پشت بند آن موضوعات سیاست انسان، روانشناسی انسان، جامعهشناسی انسان، حقوق انسان و غیره در رشتههای مرتبط پیگیری میشود. اما نگاه دیگری که وجود دارد ولی متأسفانه کمتر مورد توجه قرار گرفته است مطالعه موضعی است. مطالعه موضعی به این معنی است که به جای موضوعی دیدن ابعاد مختلف انسان، همه ابعاد همین انسان را در بعد فضا ببینیم. در این صورت از انسان شهری و روستایی و عشایری صحبت میشود. فلسفه مطالعه موضعی این است که شما بیایید در حد یک موضع یا یک مکان- منطقه، همه ابعاد را با هم ببینید. به عنوان مثال ما در انجمن علمی توسعه روستایی ایران صرفاً بحث اقتصادی برای توسعه روستایی را نمیبینیم. یا فقط محیط زیست روستایی را مورد توجه قرار نمیدهیم، یا فقط فضا و کالبد روستا برای مان مهم نیست. ما معتقدیم که در هر منطقه روستایی همه این ابعاد را در نظر بگیریم. انسان روستایی چند بُعد دارد، و تمامی ابعاد آن مورد توجه ماست. این انسان به عنوان مظروف ظرف کالبد روستاست. یعنی خانههای ساخته شده روستا. خود کالبد روستا مظروف محیط روستاست. یعنی ما در سه سطح طبیعت، کالبد فیزیکی روستا و انسان روستایی به صورت موضعی کار میکنیم. بخش انسانی به جامعه شناسان، روان شناسان، مردم شناسان و... برمی گردد. سطح بعدی که کالبد روستاست به عاملان کارهای عمرانی، معماران و... مربوط میشود. سطح طبیعت روستا هم به دانشمندان منابع طبیعی و محیط زیستی مربوط میشود. و در نهایت جغرافیدانان و برنامه ریزان روستایی، مهندسان توسعه و ترویج، متخصصان علوم توسعه روستایی وظیفه تلفیق ابعاد انسان روستایی و برقراری ارتباط بین سه سطح در موضع منطقه روستایی را دارند.
در نتیجه در این نگاه، ابعاد موضوعی توسعه انسان را در سه سطح شهر، روستا و عشایر و در درون سطح روستا در سه سطح طبیعت، کالبد روستا و انسان مورد مطالعه قرار میدهیم. این تقسیم بندی ما را به چه اهدافی میرساند؟ توجه به روستا با این سه سطح و زوایایی که گفته شد بدین معناست که در بخش طبیعت این انجمن میتواند کار محیط زیستی و کار حقوق حیوانات را انجام بدهد، در بحث کالبد میتوان به دنبال کیفیت زندگی بود. در بُعد انسانی هم بحثهای حقوق شهروندی - روستایی مطرح خواهد شد. در این زمینه ریاست محترم انجمن علمی توسعه روستایی ایران، آقای دکتر افتخاری بحث نو و جدیدی مطرح کردهاند به نام: حقوق شهروندی - روستایی و حقوق مکان که در ادامه همین بحثی هست که بنده توضیح دادم. اما تکمیل صحبتهایی که شد با یک توضیح در مورد مفهوم توسعه به نظرم کارگشا خواهد بود. توسعه یک فرایند، یک مفهوم و یک پکیج است. نمیتوان با داشتن چند بُعد از ابعاد توسعه به توسعه رسید. باید تمامی ابعاد و زوایای توسعه وجود داشته باشند. همچنین توسعه به صورت افقی- مکانی متغیر است، این بدان معناست که هر جغرافیا و هر جامعهای (که به تبع ارتباطی ارگانیک بین جامعه و جغرافیای مشخص وجود دارد) مدل توسعه خود را دارد. این حرف به این معنی است که شما نمیتوانید برای جغرافیای سیستان و بلوچستان مدلی از توسعه معرفی کنید که برای استان گیلان میخواهید معرفی کنید. این دو استان هم از نظر جغرافیا و هم از نظر جامعه دو جامعه متفاوت هستند. برای همین نمیتوان یک الگو برای هر دو جامعه مذکور تعریف کرد.
آقای دکتر یک سری از مشکلات و معضلات در روستاهای ایران مشترک است. در این شکی نیست. ولی اگر وقت بگذاریم و از تمامی روستاهای ایران اطلاعاتی به دست آوریم و براساس این اطلاعات برنامهریزی کنیم، به نظر میرسد که هیچگاه به نقطه مطمئنی نخواهیم رسید و این برنامه نوشته نخواهد شد چون جمع آوری آن اطلاعات خیلی سخت و زمان بر است. آیا به کلیت مشترک بودن مشکلات و معضلات روستایی اعتقاد دارید؟
زمانی که میگویم هر جغرافیا و هر جامعهای مدل توسعه خود را دارد بدین معنی است که در مدلهای توسعه قرار است انسان، حال متعلق به هر جامعهای باشد به بالاترین سطح رفاه برسد. این کلیتی است که کسی روی آن حرف ندارد. در سیستان بلوچستان هم کار زیست محیطی انجام میدهیم و در گیلان هم این کار را میکنیم. همچنین بهداشت و آموزش و غیره. بحث من این است آیا راه رسیدن به این نقطه در هر دو جامعه یکی است؟ در سطح عملگرایی با هم متفاوت هستند اما در سطح اهداف اشتراکات بسیاری وجود دارد.
چرا در عمل باید متفاوت باشد؟
اجازه بدهید از مفهوم جامعه مکانیکی و ارگانیکی امیل دورکیم کمک بگیرم. در بعضی مناطق روستایی کشور هنوز با جامعه مکانیکی روبرو هستیم. در جوامع مکانیکی هنوز تقسیم کار صورت نگرفته است. وقتی تقسیم کار صورت نگرفته باشد یعنی جامعه تخصصی نیست و با تخصصی نشدن کار یعنی این که یک نفر همه کاره است. اما در مناطق جغرافیایی دیگر در همین کشور که یک جامعه ارگانیکی است تقسیم کار صورت گرفته، تخصص فراوان است و یک نفر نمیتواند همه کاره باشد. بنابراین مشاهده میکنیم که ادبیات توسعه در مناطق روستایی مختلف در سطح کشور با هم کاملاً متفاوت است. بحث دیگری که مطرح است موضوع نیازهای مازلو هست. همچنان که مازلو میگوید گامهای رسیدن به خودشکوفایی برای هر انسانی باید طی شود. در این خصوص جوامع روستایی در سطح سرزمین ایران در گامهای متفاوتی از نیازهای مازلو قرار دارند. توضیح بیشتر این که شما اگر به عنوان یک پژوهشگر به بررسی و طبقه بندی سطوح توسعه روستاهای کشور بپردازد، قطعا خواهید توانست خوشههایی از فضاهای روستایی پنج مرحله توسعه انسانی مازلو را تشخیص دهید.
نهادها و سازمانهای دولت به این بحث اصلاً توجه نکردند و تمامی استانها با تمامی تفاوتهای شان را یکی دانستهاند؟
بحث من دقیقاً همین است. ما در انجمن علمی توسعه روستایی ایران این را میگوییم که این گونه نسخه پیچی برای روستاهای کشور درست و علمی نیست. مثال دم دستی بنیاد مسکن انقلاب اسلامی است. این نهاد هر چند تلاش میکند دلسوزانه و با صحت علمی حرکت کند، ولی از آن جایی که یک شرح وظایف طرح هادی برای کل روستاهای کشور دارد، به راحتی میتوانیم بگوییم در بخش توسعه کالبدی سکونتگاههای روستایی برای جوامع سکونتگاهی متفاوت در سطح کشور بسیار ساده عمل کردهایم.
هنوز بحث زمان شناخت برای من مجهول مانده است. زمانی که صرف شناخت میشود زیاد است و این میتواند مشکلات و معضلات را پیچیدهتر و بزرگتر هم کند؟
ما دو مبحث کلیدی در مرز علم برنامهریزی داریم. در پارادایمهای برنامهریزی به جای آیندهنگری به آیندهپژوهی روی آوردهاند. آیندهنگری یعنی برنامهریزی براساس دادههای فعلی. آیندهپژوهی یعنی برنامهریزی براساس دادههای آینده. ما در سطح کشور، نه متخصص آیندهنگری داریم و نه آینده پژوهی. یکی از موضوعات در دست بررسی برای انجمن علمی توسعه روستایی ایران به عنوان یک نهاد علمی غیر دولتی و بین رشتهای با نگاه توسعه همه جانبه میتواند همین بحث اساسی باشد. در آیندهپژوهی سنایورهای مختلفی ارائه میشود تا فاصله زمانی شناخت تا اجرا را بتوانیم کنترل کنیم و از این فاصله زمانی بهره ببریم. در این جا سه حالت به وجود خواهد آمد، تغییرات در ایران سریع انجام میشود، یا کُند یا ملایم. وقتی شیب تغییرات در فاصله زمانی شناخت مشخص شد آن گاه برنامه ریزان میدانند براساس شیب تغییرات چه کارهایی انجام دهند. این بحثها رویایی نیست، بلکه در جهان اتفاق افتاده و تجربه آن وجود دارد. در جامعهای مثل ما که باور به کار علمی نداریم، این گونه بحثها یک رویا است.
پرسش اساسی این است که ما برای تحقیقات فرهنگی و اجتماعی به چه میزان بودجه هزینه کردهایم؟ از این منظر برای انجمن همکاری با نهادهای علمی و پژوهشی دارای اهمیت ویژه است مثل همکاری با گروه جامعهشناسی روستایی انجمن جامعهشناسی ایران. یا در خانه اندیشمندان علوم انسانی کارگروهی داریم به نام برنامهریزی روستایی. البته این کار گروه دانشجویی است. در انجمن توسعه روستایی ایران 6 کمیته پیش بینی شده است که برخی در حال فعالیت است و برخی هنوز فعال نشده است: کمیتههای تخصصی، کمیته آموزش و پژوهش، کمیته انتشارات، کمیته آمار و اطلاعات، کمیته پذیرش و روابط عمومی و کمیته گردهمایی. انجمن تصمیم گرفته دو کمیته اضافه کند یکی کمیته استانها، در کردستان و اصفهان این کمیتهها تشکیل میشود. دومی هم کمیته بینالمللی.
فکر میکنید انجمن علمی توسعه روستایی تا چه حد میتواند در زمینه توسعه روستایی فعال باشد و به اهدافی که تعیین کرده است برسد؟
جواب شما شاید به نوعی آرزوی خود من هم باشد که رسیدن به توسعه روستایی زیاد دور از دسترس نیست چون سهل است و زیاد در دسترس نیست چون ممتنع است. در زبان لکی ضرب المثلی هست که میگوید: حرف راست را یا از بچه بشنو یا از دیوانه! چون هیچکدام از این دو مصلحت اندیش نیستند. من به شخصه آن محافظه کاریهایی را ندارم که دیگران دارند. براین اساس میخواهم جملهای را بگویم که اصل مشکل ماست: به یزدان که گر ما "خرد" داشتیم/ چنین روزگار بد نمیداشتیم. مشکل ما خرد و آگاهی است.
شما میپرسید که فکر میکنید به چه میزان به چشم اندازهای انجمن علمی توسعه روستایی ایران امکان دسترسی وجود دارد، من میگویم اگر دولت ما دولتی خردمند باشد و ما مردم هم خردمندانه با هم برخورد کنیم، میتوانیم به سرانجامی برسیم. اما تا زمانی که این کلید واژه توسعه را نداشته باشیم هرچه سعی و تلاش کنیم بیهوده است. کلید واژه توسعه "خرد" و "انباشت" است. چه انباشت سرمایه، چه انباشت فرهنگی و به طور کلی هر نوع انباشتی. تمامی انباشتها به مهمترین کلید واژه توسعه یعنی "خرد" بر خواهند گشت. خرد اکتسابی نیست، بلکه ذاتی است. من تأسف میخورم بگویم که ما ایرانیان خردمند هستیم یا نیستیم. یا اصلاً بودیم. اصلاً دوست ندارم بگویم که خردمند نیستیم و احساسی هستیم.
من اعتقاد دارم که در زمینه روستاها بیخردیهایی کردیم که امروزه وضع این گونه است؟
جامعه خودش را بازتولید میکند و جامعه بیخرد باز بیخردی تولید میکند. گرفتار دور باطل بیخردی هستیم و دغدغه دارم و حتی پریشان هستم که آیا از این دور باطل خارج میشویم. ما یک ملّت شکست خورده هستیم. الفاظ بار معنایی دارند: شکست را باید تعریف کرد. باز از زبان لکی استفاده میکنم. در زبان لکی بدترین نفرین این است که به کسی بگویند شکستت بای! یعنی پشت سر هم در زندگیت شکست بخوری. یعنی به هیچ رسیدن. شکست خوردن مگر غیر از این است که بارها خواسته ایم و نشده، و باز خواسته ایم و باز نشده است. به نظرم تعبیر دکتر کاتوزیان بسیار مناسب است: جامعه کلنگی. جامعه را چند سال میسازیم، سعی و تلاش میکنیم، اما یکدفعه میزنیم و خرابش میکنیم: مانند خانه کلنگی. این خراب کردن، این ویرانی، چیزی جز بیخردی نیست. وضعیت روستاهای مان که خوب نیست از بیخردی ماست. اگر برنامه درستی برای روستاهایمان نداریم از بیخردی ماست. اگر پراکنده کار میکنیم از بیخردی ماست. کدام عقل سلیم میآید بنایی یا کارهایی را که تا به حال ساخته شده را میزند ویران میکند.
غرب به توسعه رسیده است این نکته مهم و شاید ساده را همیشه مورد توجه قرار داده است که اگر کسی طبقه نخست بنایی را ساخته دومی نمیآید طبقه نخست را خراب کند تا بخواهد طبقه دوم را بسازد. روی همان طبقه نخست طبقه دوم را میسازد. اما ما طبقه نخست را خراب میکنیم تا دو طبقه را با هم بسازیم. برای همین بنای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ما ساخته نمیشود.
به پرسش شما برمیگردم. پس رسیدن به اهداف انجمن علمی توسعه روستایی ایران، در سطح روابط سازمانی، به خرد جمعی مدیران مربوط میشود. اگر این خرد نباشد امکان ندارد به اهداف برسیم. در خود انجمن و اعضای محترم نیز وجود خرد جمعی عنصری کلیدی است. از طرف دیگر برای تغییر و حرکت به سمت توسعه روستایی به خرد جمعی روستاییان که همان دانش بومی است به عنوان حلقه سوم نیاز داریم. باید از دانش روستاییان برای بهبودی شرایط زندگیشان استفاده کنیم. تا وقتی روستایی را به میدان نیاوریم به هیچ نتیجهای نخواهیم رسید. ارسطو انسان تیزهوش را کسی میداند که به سرعت حد وسط را پیدا کند. انجمن باید در سطح عمومی بنا به شواهد تاریخی، حد وسط توسعه جامعه روستایی هر منطقه را پیدا کند، که درباره روستاییان ما چه چیزی میخواهیم و آنها چه چیزی میخواهند. حد وسط ما (یعنی انجمن علمی توسعه روستایی ایران و دولت) و روستاییان کجاست؟ چه کسی میتواند این حد وسط را پیدا کند، یک گروه یا یک تیم علمی. باید افراد یا مدیرانی تربیت کرد که در صحبت با روستاییان که با بوم و منطقه آشنا هستند بتوانند حد وسط را بیابند و برنامه را براساس آن حد وسط تدوین کنند.
اینجا به همان شناخت نخست بحث میرسیم که بنده اصرار دارم که هر جغرافیا و هر جامعهای مدل توسعه خودش را دارد. اگر در شناخت مان از روستاها به حد وسط رسیدیم و توانستیم بفهمیم که روستاهایمان چه چیزهایی را میخواهند، نه این که ما چه چیزهایی به روستاییان میخواهیم بدهیم، آن وقت راه توسعه روستایی را پیدا کرده ایم. مهمتر از همه ما باید به این نکته توجه کنیم که تا مجهز به علم، خرد جمعی در سه سطح، انجمنهای علمی به عنوان نهاد، دولت به عنوان مجری و روستاییان به عنوان جامعه هدف نشویم، همان بهتر که کاری نکنیم. به این نتیجه رسیده ام که اگر کاری را بلد نیستیم انجام ندهیم هزینه و اثرات منفی اش به مراتب کمتر از انجام دادنش است. وقتی کاری را نمیدانیم و انجام میدهیم بینظمی ایجاد میشود و این بینظمی باعث آشفتگی بیشتر کارها میشود.
این بحث و نتیجه شما شامل حال روستاها هم میشود. کسانی درباره روستا برنامهریزی کردهاند و مدیر روستایی شدهاند که اصلاً از روستا و دغدغههای روستایی هیچ اطلاعی ندارند.
چون روستا بسیار شکنندهتر از شهرها هستند. اگر بدون خرد وارد روستا شویم، بدون خرد توسعه روستایی برای روستایی برنامهریزی کنید، نهتنها خود را به شکست رساندهاید، بلکه روستاها را به باد فنا دادهاید. من نمونههایی دارم که اگر دولت به آن روستا نمیرفت اوضاع آن روستا به مراتب بهتر از امروز بود. ما در روستاها بد نفوذ کردیم./
دیدگاه تان را بنویسید