چرا کانادا نمیتواند آب صادر کند
شهروند : ثروت کانادا از منابع و جمعیت نسبتا اندک به دولت اجازه میدهد تا در صادرات تعدادی از کالاها سرمایهگذاری کند ازجمله نفت، گاز طبیعی، کود و گندم. اگرچه کانادا حدود ٧درصد منابع تجدیدپذیر آب و کمتر از یک درصد جمعیت کل دنیا را دارد، اما آب هنوز یک کالای صادراتی نیست، حتی در زمانی که سایر مناطق جهان در حال مقابله با فشار ناشی از کمبود آب هستند. شهروندان کانادا معمولا دسترسی به آب را بهعنوان حق اولیه و اساسی انسان در نظر میگیرند و با فروش آن برای کسب سود مخالفند. به علاوه، مشکلات تدارکاتی و اقتصادی، نهتنها در کانادا بلکه در جهان این اطمینان را ایجاد میکند که انتقال حجم زیادی از آب در مسافتهای طولانی، به ندرت انجام خواهد گرفت.
فراوانی فریبنده کانادا
مقدار آب تازه و تجدیدپذیر در دسترس برای هر شهروند کانادایی بیش از ٨٠هزار متر مکعب در سال است. حتی سایر کشورهایی که نوعاً بهعنوان کشورهای مواجه با بیآبی درنظر گرفته نمیشوند، برای هر شهروند آب کمتری در دسترس دارند. برای مثال، میزان آب سرانه در دسترس در انگلستان بالغ بر ٢٣٠٠متر مکعب در سال و در ایالات متحده بیش از ٩٥٠٠متر مکعب به ازای هر شخص است.
با اینحال، فراوانی آب در کانادا روی کاغذ بیش از واقعیت است. در سازمان توسعه و همکاری اقتصادی قیمت آب این کشور در زمره پایینترینهاست. این مسأله عاملی در مصرف بیش از حد منابع بهشمار میآید. علاوه بر این، مثل ایالات متحده آب در کانادا نیز بهطور مساوی توزیع نشده است. اکثریت جمعیت کانادا در قسمتهای جنوبی این کشور زندگی میکنند، اما ٦٠درصد آب تجدیدپذیر به شمال این کشور انتقال داده میشود، بنابراین دسترسی به منابع محدود است. در واقع، برخی مناطق کانادا تا حدی فشار کمآبی را چشیدهاند. ایالتهایی مانند «آلبرتا»، «منیتوبا» و «ساسکاچوان» معمولا خشکتر از سایر نقاط کشور هستند. گسترش فعالیتهای کشاورزی و صنعتی در منطقه، به همراه افزایش جمعیت در دهههای اخیر، به کمآبی گستردهتری در بخشهایی از این ایالتها منجر شده است و انتظار میرود که این فشار در دهههای آینده بیشتر شود، اما ادامه فعالیتهای کشاورزی و صنعتی استخراجی در منطقه حتی با وجود تحلیل رفتن منابع موجود، دور از انتظار نیست. یخچالهای طبیعی که سرچشمه بسیاری از رودهای اصلی منطقه را تغذیه میکنند، در ١٠٠سال گذشته تقریبا به میزان ٢٥درصد کاهش یافتهاند. افزایش دما و بروز خشکسالیهای متناوب پیشبینی میشود و همین امر باعث افزایش فشار بر آب خواهد بود.
محدودیت در صادرات آب
حتی با وجود فشار فزاینده بر ذخایر آبی در بخشهای خاصی از کانادا، فشار بر آب این کشور به اندازه بحران آب در سایر مناطق قاره مهم و فوری نیست؛ برای مثال کالیفرنیا دچار خشکسالی شدید است، سفرههای آب زیرزمینی «اوگالالا» در قلب منطقه کشاورزی ایالات متحده به شدت مورد بهرهبرداری قرار گرفته و رودخانه کلرادو نیز مستثنی نبوده است. حرکتدادن آب از محلهای غنی به نواحی مورد نیاز، معمولا بهعنوان یک راه حل مطرح میشود، اما در نهایت، حرکت دادن آب بسیار پیچیدهتر از انتقال آن از طریق لولهکشی از نقطهای به نقطه دیگر است.
در موارد افراطی که اراده سیاسی و تقاضای زیاد بر موانع لجستیکی غلبه کرده است، کشورهایی مانند چین و لیبی پروژههای انتقال آب داخلی بزرگی را به انجام رساندهاند. ایده انتقال آب از کانادا به مناطقی از ایالات متحده که تقاضا در آنجا زیاد است، قدمتی بیش از ٥٠سال دارد. تعدادی از پروژههای بالقوه انتقال، ارایه شده است که هیچیک گستردهتر از پروژه آب و برق آمریکای شمالی نیست. در اواسط قرن بیستم مشخص شد که این پروژه، راههای آبی موجود و مجموعهای از کانالهای جدید، پمپها، مخازن و دیگر عناصر زیرساختی را جهت توزیع مجدد آب در سرتاسر قاره مورد مصرف قرار خواهد داد. با اینحال، با وجود تجدیدنظر و تصحیحاتی که در طول سال انجام گرفت، این پروژه تنها در حد طرحی روی کاغذ باقی ماند. پروژه محدودتری با نام بازیافت بزرگ و توسعه کانال آمریکای شمالی در همان زمان وجود داشت و هدف آن جمعآوری آب تازه در «خلیج جیمز» و تعیین مسیر دوباره آن در جنوب دریاچههای بزرگ بود. در سال ١٩٦٠ صرف هزینهای نزدیک به ١٠٠میلیارد دلار برای ساخت این پروژه پیشبینی میشد (که این رقم بیش از ٨٠٠میلیارد دلار امروز است) و هرسال یکمیلیارد دلار لازم داشت تا اجرایی شود. واضح است که انتقال آب بسیار گران است. آب سنگین است و حرکت دادن آن در ارتفاع بالاتر مستلزم صرف انرژی زیادی است. هزینهها بسته به پروژه متفاوتند، اما انتقال آب در مسیرهای طولانی پنج برابر گرانتر از به کار بردن شیرینکنندههای محلی یا استفاده از بازیافت است.
اگر ظرفیت سودآوری وجود داشته باشد، هزینههای گزاف ممکن است توجیهپذیر باشد، اما قیمت آب معمولا انعکاسدهنده بازار سنتی عرضه و تقاضا نیست. قیمت آب معمولا غیرمحتمل باقی میماند، حتی در مواردی که فشار شدید است. قیمتها در ایالات متحده به نقطهای رسید که اینگونه نقشههای انتقال از نظر اقتصادی معنادار شد. اگرچه برخی از این انتقالهای محدود نزدیک مرز اتفاق میافتد، اما بدون کارایی اقتصادی، بعید بهنظر میرسد که شرکتها و دولتها چنین پروژههای انتقال آب بزرگی را بر عهده بگیرند.
محدودیتهای سیاسی در نقل و انتقال آب
حتی اگر وضع اقتصادی رو به رشد و ترقی باشد، باز هم احتمالا احساسات عمومی و جو سیاسی از صادرات آب جلوگیری خواهد کرد. کانادا از اهمیت کنترل منابع حیاتی آب آگاه است و در مورد صرفنظر از کنترل این منابع به نفع همسایه جنوبی قدرتمند خود معامله نخواهد کرد.
سیاست دولت فدرال در کانادا در مورد آب در مقیاس وسیع، نوعاً خیلی مساعد نیست. در واقع، در اواخر دهه ١٩٨٠ و اوایل دهه ١٩٩٠ توافقنامه تجارت آزاد کانادا- آمریکا و پس از آن توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی، شعله این بحث را برافروخت که آیا اصلا آب بهعنوان یک کالای قابل تجارت در نظر گرفته میشود یا خیر؟ در آغاز ٦ شرکت مجوز صادرات آب به خارج از «بریتیش کلمبیا» را دریافت کردند، اما مقاومت عمومی قدرتمند، مانع از تحقق یافتن صادرات شد. در سال ١٩٩٩ یک توافق داوطلبانه توسط دولت فدرال پیشنهاد شد که به دنبال ممنوعیت برداشت و انتقال آب در مقادیری بود که به محیط زیست آسیب میزد.
حتی اگر کانادا در جستوجوی حفاظت از منابع آبی خود باشد، برخی از مردم کانادا در مورد استفاده از روشهای بازارمحور برای تشویق حفاظت از آب محتاط و نگران این مسأله خواهند بود که اگر آب بهعنوان یک کالا در نظر گرفته شود، باید از الزامات تجارت سایر کالاها برخوردار باشد. درحالی که توافقنامه تجارت آزاد آمریکای شمالی، کشور مشارکتکننده را وادار به آغاز صادرات یک کالا نمیکند، قیمت بازار آب در کانادا میتواند گشاینده دری باشد برای اقدام قانونی در مورد صادرات آب در بخشهایی از ایالات متحده یا مکزیک امروزی که بسیاری از مردم کانادا نمیخواهند خطر آن را بپذیرند. آب تازه ممکن است در دهه آینده کمیاب شود و از آنجایی که کانادا مقدار معتنابهی از این منبع کمیاب را در اختیار دارد، دولت احتمالا به حفاظت از ذخایر آبی خود ادامه خواهد داد. روابط نزدیک میان اوتاوا و واشینگتن، درهمتنیدگی تجارت کانادا- آمریکا و زیرساختهای انرژی و توانایی دو کشور برای مدیریت منابع مشترک آبی در دریاچههای بزرگ منطقه، باعث میشود که کانادا و ایالات متحده نامزدهای ایدهآلی برای انتقال بینالمللی آب محسوب شوند، اما حتی اگر این نوع انتقال اتفاق بیفتد، جنبه سیاسی و اقتصادی شرایط، اجازه نخواهد داد که آب به همان روش نفت یا گاز طبیعی مورد تجارت قرار گیرد. دسترسی به منابع آب تازه قابل استفاده در آینده برای بسیاری از کشورها بهعنوان یک محدودیت جغرافیایی باقی خواهد ماند، اما انتقال مقادیر زیاد آب از کشورهای پرآب به نواحیای که در فشار کمآبی هستند، مسیر طی شده در صادرات زغال سنگ یا نفت را دنبال نخواهد کرد و واقعیتهای اقتصادی از این امر پیشگیری خواهد کرد. حتی اگر آب بر مبنای تقاضای بازار قیمتگذاری شود، احساسات عموم مردم چنین انتقالی را غیرمحتمل خواهد کرد. درک جامعه کانادا از آب با درک سایر کالاها متفاوت است. در منظر عمومی، آب بیشتر یک حق است تا یک کالا و حتی کشورهایی با آب فراوان درصدد محافظت از آن هستند. در سالها و دهههای آتی، فشار بر منابع آبی افزایش مییابد، اما احساسات در مورد آب تغییری نمیکند.
دیدگاه تان را بنویسید