Iranian Agriculture News Agency

گفت وگو با دکتر عبدالرسول سلمان ماهینی؛ دانشیار دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان

پول خوردنی نیست/ حفظ تنوع زیستی با "حفاظت از جمعیت های پایدار و پراکنش طبیعی گونه های بومی در سیمای سرزمین منطقه ای"/از 30 هزار گونه گیاهی تنها 30 مورد مصرف می شود/منافع عمومی در برابر منافع خصوصی مقدم است

انتخاب مناطق حفاظت شده طبیعی گامی در راستای حفاظت واقعی است، اما باید سایر مناطق بینابینی نیز معرفی شوند، یعنی مناطقی با حفاظت و در عین حال استفاده انسان بومی و مناطقی که در انتهای این طیف قرار می گیرند، شامل شهرها و مناطق صنعتی نیز باید دوباره با طبیعت و فرایندهای آن ها آشتی داده شوند.

پول خوردنی نیست/ حفظ تنوع زیستی با "حفاظت از جمعیت های پایدار و پراکنش طبیعی گونه های بومی در سیمای سرزمین منطقه ای"/از 30 هزار گونه گیاهی تنها 30 مورد مصرف می شود/منافع عمومی در برابر منافع خصوصی مقدم است

خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا) - وحید اسلام زاده

اشاره: دکتر عبدالرسول سلمان ماهینی دانشیار دانشکده محیط زیست گرگان مدرک دکترا و فوق دکترای خود را از دانشگاه ملّی استرالیا دریافت کرده است. تز تخصصی او در دوره دکتری " مدلسازی محیط زیست" است و در دوره فوق دکتری به تهیه نرم افزار سیستم اطلاعات جغرافیایی مرتبط با موضوع رساله دکتری خود پرداخته اند. یازده کتاب از او منتشر شده است: گیتاشناسی بوم سازگان ها، شالوده حفاظت محیط زیست (چاپ اول و چاپ دوم)، ارزیابی زیستگاه حیات وحش (جلد 1)، ارزیابی زیستگاه حیات وحش (جلد 2)، سنجش از دور و سامانه های اطلاعات جغرافیایی کاربردی با نرم افزار ایدریسی (چاپ اول و چاپ دوم)، ارزیابی اثرات توسعه با منطق فازی، محیط زیست پایدار با طراحی بر پایه بوم ناحیه، زیست شناسی حفاظت، ارزیابی توان و آمایش سرزمین (مدیریت یکپارچه آبخیز)، پهنه بندی و تعیین درجه حساسیت اکولوژیکی نواحی ساحلی، بوم شناسی تالاب ها.

ماهینی همچنین بیش از 80 مقاله ISI و بیش از 130 مقاله علمی پژوهشی چاپ کرده و در طی 13 سال پس از دوره دکتری بیش از 80 دانشجوی کارشناسی ارشد و هدایت و مشاوره بیش از 10 دانشجوی دکتری را به عهده گرفته است. در این گفت وگو سعی کردیم محور بحث بوم شناسی و مولفه های اجتماعی حفاظت از محیط زیست باشد. گفتار دکتر ماهینی انتقادی در عین حال نو و آموزنده است. اینکه ریشه بیشتر مشکلات زیست محیطی ما ریشه در بیگانگی از طبیعت دارد. اگر بخواهیم این مشکلات را حل کنیم و یا کاهش دهیم نیاز به آشتی با طبیعت داریم و برای آشتی باید زبان طبیعت را بیاموزیم. زبان طبیعت بوم شناسی است. تنها با دانستن مفاهیم اساسی بوم شناسی و رجوع به آن هاست که می توانیم نسبت به پایداری محیط زیست خود خوشبین باشیم. برای این کار نیز هر دو رهیافت بوم شناسی نظری و عملی مورد نیاز هستند و نمی توان به صِرف نظری بودن پژوهش بوم شناختی را تخطئه کرد. گفت گو با دکتر ماهینی از نظرتان می گذرد:

روند تغییرات رو به تخریب محیط زیست را چگونه باید محاسبه کرد، آیا محاسبه پذیر است؛ در این شک و تردیدی وجود ندارد که تغییرها و تخریب های محیط زیست زندگی انسان ها را نیز تحت الشعاع قرار می دهد. از طرفی دیگر، با مختصر آشنایی با محیط زیست پی می بریم که محیط زست علمی پیچیده و مرکب است. به راستی چگونه باید این روند تغییرات رو به تخریب را بشناسیم؟

چند محدودیت داریم: اول آن که همان طور که گفتید هیچ راهی برای اندازه گیری تغییرات طبیعی و انسان ساخت نداریم، مثلا میزان خاکی که همه ساله فرسوده می شود، میزان جنگلی که نابود می شود و یا میزان آلاینده هایی که همه ساله به هوا و یا آب وارد می شوند. حتی سرشماری ها نیز چه در جهان و چه در یک کشور، معمولاً 5 تا 10 درصد کمتر یا بیشتر از میزان واقعی است. نکته اصلی و مهم این است که روند تغییرات محیط زیست را که اغلب منفی هستند و به طور معنی داری زندگی ما را تحت الشعاع قرار می دهند، بشناسیم. نمی توان به بهانه تخمینی بودن این آمارها و برآوردها از آن ها چشم پوشی کنیم. به احتمال زیاد، در آینده نیز درباره تخریب های محیط زیستی تخمین خواهیم زد، که شاید دقیق تر از امروز باشد! به هر حال عدم دقت یا دقت کمتر این تخمین ها ما را از مسوولیت به دست آوردن بهترین برآوردهای ممکن فارع نمی سازد.

محدودیت دوم این است که بیشتر مسائل محیط زیستی و به طریق اولی علم با ترکیبی پیچیده از داده ها، فقدان اطلاعات، فرضیات و نظریات و دانش پایه ای ناقص روبه رو هستند. شما گفتید که محیط زیست علمی پیچیده و ترکیبی است، من اضافه می کنم که محیط زیست علمی میان رشته ای است. عالمان و دانشمندان که متولی این علم هستند نیز دارای اختلاف نظر هستند. در نتیجه، اغلب نمی توان پاسخی تمام عیار و کامل برای مسائل محیط زیستی و علمی یافت. این شرایط باعث شده که مخالفان محیط زیست از خود دفاع کنند و این ضعف علم محیط زیست گزکی شده تا آن ها دانشمندان محیط زیست را گوشه نشین کنند. از طرف دیگر اصرار ما بر فهمیدن کامل تمام جزییات قبل از هر اقدام در طبیعت، این مشکل را دو چندان کرده و باعث شده است با دست خود در تله خودساخته گرفتار شوم. این یعنی به دور خود تاری از پیچیدگی ها تنیدن و به عبارتی فلج شدن از فرط فکر کردن درباره فلج شدن!

هیچ علمی تا کنون نتوانسته درکی کامل از جزییات موضوع های مورد مطالعه اش به دست بیاورد، علم محیط زیست هم خارج از این قاعده نیست. در اصل، درک کامل از جزییات موضوع ها متاعی نیست که در دکان علم بتوان یافت! دکان علم محدود است؛ در عوض طبیعت بسیار بزرگ و پیچیده. از آن جا که معضلات محیط زیستی خود به خود حل نمی شود، بالاخره باید در جایی رضایت داد و با ارزیابی اطلاعات موجود تصمیمی بوم شناختی، اقتصاد و یا اجتماعی در مورد مسائل محیط زیست گرفت.

مشکل سوم هم این است که بعضی افراد در مورد محدودیت های علم دچار سوءتفاهم شده اند و یا عمداً از این محدودیت ها سوءاستفاده می کنند. کسانی معتقدند تخریب یا آسیب هایی که محیط زیست گرایان می گویند به صورت علمی اثبات نشده است. آن ها قطعیت صد در صد از علم محیط زیست می خواهند! در واقع دانشمندان به رد موضوع ها می پردازند، اما هرگز نمی توانند به اثبات قطعی بپردازند و حقیقت محض را آشکار کنند. بحث علم "اگر" است: "اگر چنین و چنان کنیم این چنین می شود". چون طبیعت و نظام آن پیچیده است پس قطعیت فرضیه های ما نیز کم است. دانش با بحث و گفت وگو و ارایه فرضیه ها و مشاجره بین دانشمندان ایجاد می شود و پیش می رود. به این نکته دقت کنید: عدم آگاهی از ماهیت علم محیط زیست و یا بی توجهی به این ماهیت به خصوص از طرف مردم باعث شده که راهکارهای محیط زیست برای رسیدن به توسعه کمتر مورد توجه و اقبال قرار بگیرد.

چرا معتقدید که بوم شناسی بهترین علم یا ابزار علمی برای حفاظت از منابع طبیعی و محیط زیست است؟ در بوم شناسی چه ویژگی هایی وجود دارد که برای حفاظت از منابع طبیعی و محیط زیست بهترین علم است؟

برای توجیه فراگرفتن علم بوم شناسی به عنوان بهترین علم برای حفاظت از محیط زیست دو دلیل وجود دارد:

1) افزایش درک مان از جهان که در آن زیست می کنیم؛

2) فراهم آوردن مبنایی برای اقدامات علمی و حل معضلات بوم شناختی.

البته در نگاه اول هیچ توجیهی ندارد که در جهانی که فقر و سوءتغذیه بسیاری از مردمان را آزار می دهد و حتی به مرگ و نابودی نسلی منجر می شود ما بر روی کرم های پهن تحقیق کنیم. دانش برای حل مشکلات عملی انسان ها است و برای این که مشکلات عملی را حل کنیم باید بستر مناسب نظری داشته باشیم. علم در زمانی رشد کرده که بسیاری از تئوری های آن در زمان طرح شان بی ارزش و ناچیز قلمداد شده است. شاید در ظاهر و در یک لحظه علم به گونه ای باشد که مشکلی از زندگی مردمان کم نکند، اما علم همیشه برای آینده است و همان طور که در تاریخ می بینیم خیلی از پیشرفت های علمی در آینده جواب داده و مشکلات بشری را کاسته است. امروزه از بوم شناسان می خواهند در مورد اثرات لوله های نفت و گاز، چگونه جلوگیری از نابودی گونه ها و... نظر بدهند. اینجاست که بوم شناسی باید به ارزیابی های محیط زیستی بپردازد. برای ارزیابی های محیط زیستی نیاز به اطلاعات محلی و جزیی در یک سطح خوب نیاز داریم. این اطلاعات توسط بوم شناسان تهیه می شود. اثر انسان بر روی بوم سازگان را می توان نوع کار بزرگ آزمایشگاه تلقی کرد. اینجاست که بوم شناسان هوشمند می توانند به استتناج اثر انسان بر روی طبیعت و واکنش طبیعت به این اثر بپردازند.

چارچوب های نظری علم بوم شناسی به تدریج در حال شکل گرفتن است. به طور خلاصه پیام بوم شناسی امروز این است: طبیعت بسیار بزرگ و پیچیده است؛ شناخت تمامی آن تا به امروز امکان پذیر نشده است؛ پس مشکلات بوم شناسی نیز بزرگ و پیچیده است. اما این بزرگی و پیچیدگی دلیل تسلیم شدن ما برای اینکه شناخت طبیعت امکان پذیر نیست نمی شود. اگر انسان امروز با طبیعت بیگانه نمی شد شاید بیشتر از این ها امکان شناخت طبیعت بود. متاسفانه انسان امروز می پندارد که بیگانه شدن از طبیعت مساوی است با بی نیاز شدن از آن. و باز باید تاسف خورد که پیشرفت در فناوری این بیگانگی را بیشتر هم کرده است. انسان به اعتماد به نفس کاذبی رسیده است. بوم شناس به ما می گوید انسان در همه زمان ها و در مکان ها و برای تمامی نیازهایش به طبیعت وابسته است. آنچه اتفاق افتاده این که فناوری پرده ای بین انسان و طبیعت کشیده است. تمامی جزییات طبیعت برای آرامش و ادامه بقای انسان مهم است: از جنگل ها گرفته تا گیاهان ذره بینی دریاها یعنی فیتوپلانکتون ها. آب شیرین بسیار محدود است. 97 درصد از آب موجود روی کره زمین آب شور اقیانوس ها است؛ 77 درصد از آب شیرین موجود در قله های کوه ها ذخیره شده است. پس میزان آب شیرین برای انسان ها بسیار کم است. این که جنگ آینده جنگ آب شیرین است حرفی گزاف نیست. تغییرات الگوی آب و هوایی نیز همین مقدار آب شیرین را هم در معرض خطر قرار داده است.

غذا هم در طبیعت وجود دارد و اگر نسبت به طبیعت بی توجه باشیم، آن را هم از دست می دهیم، 30 هزار گونه گیاهی خوراکی وجود دارد و انسان فقط از 30 نوع آن بهره می گیرد: ذرت، برنج، سیب زمینی بیشترین نوع گیاهان خوراکی هستند.

شخصاً به این نتیجه رسیده ام از زمانی که انسان دیگر رابطه اخلاقی اش را با طبیعت قطع کرد، بین انسانها نیز ارتباطات اخلاقی قطع شد. امروزه همه از بی اخلاقی سخن می گویند: از سطح بین المللی گرفته تا سطح ملّی! آیا شما با این نظر موافق هستید که چون انسان دیگر با طبیعت اخلاقی رفتار نکرد، اخلاق هم بین انسانها مُرد!

شاید طرفداران محیط زیست از پیشرفت آهسته حفاظت از طبیعت ناراضی باشند. ما در حرف بسیار پیشرفت کرده ایم، اما در عمل کم! در خصوص ارزشگذاری و حفاظت محیط زیست ما با هر قدم جلو رفتن، چند قدم به عقب رفته ایم، چرا؟ بسیاری معتقدند که آموزش کافی نبوده است. باید حجم آموزش را افزایش دهیم: هم به عموم مردم و هم به متخصصان. این فرض را می پذیریم، میزان و حجم آموزش را افزایش می دهیم، اما این پرسش را پاسخ نداده ایم که آیا مطمئن هستیم که فقط باید آموزش را افزایش دهیم؟ یعنی مشکل ما فقط آموزش است! هیچ کمبود دیگری نداریم؟ من فکر می کنم کمبودهایی داریم! مشکل و نقص اساسی ما این است: هیچ انسانی، چه مسوول، چه متخصص و چه مردم نخواسته است مسوولیت حقیقی خود را بر دوش بگیرد. تا این مسوولیت را نپذیریم از دست آموزش کاری بر نمی آید. کسانی دنبال آموزش می آیند که من به آن ها می گویم "شهروندان خوب"! مشکل ما این شهروندان خوب نیستند، آن ها اصلاً نیازی به آموزش و تذکر ندارند. ما با کسانی کار داریم که نیاز به آموزش و تذکر را دارند و برای آن ها آموزش حفظ محیط زیست اصلاً مطرح نیست. هیچ تغییر مهمی در رفتار انسان بدون تغییر درونی در روش تفکر و علایق و احساسات و تعهداتش ایجاد نمی شود. به قول حافظ آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست / عالمی دیگر بباید ساخت و ز نو آدمی. ساختن این آدم نو مهم است. دلیل این که تاکنون حفاظت از محیط زیست به موضوع رفتارهای ما نرسیده است این است که فلسفه، اخلاق و اعتقادات ما با آن روبرو نشده و گفت وگویی میان آن ها صورت نگرفته است. به عبارت دیگر، در سطح عام، زمان و فرصت کافی برای مردم در خصوص تفکر و تنظیم نحوه ارتباطشان با طبیعت و اجزای آن فراهم نیامده است. من یک نام کوچک برای آنچه کم است نیاز دارم و آن را "وجدان و آگاهی بوم شناختی" می نامم.

شاید پاسخ من طولانی شود اما یک نکته مهمی را میگویم که مسلماً به درد شما که تخصصی در زمینه کشاورزی تحقیق می کنید می خورد. در سال 1930 گفتند که خاک ایالت ویسکانسین در حال شسته شدن است و دولت به کشاورزان گفت که برای مدت پنج سال اقدامات بهبود دهنده و حفاظتی انجام دهند. برای همین دولت تمامی وسایل و امکانات را مجانی در اختیار کشاورزان قرار داد. بعد از پنج سال اقدامات به فراموشی سپرده شد و کشاورزان فقط اقداماتی را انجام دادند که برایشان سود آنی داشت. بعد قانون حفاظت از خاک توسط مجلس تصویب شد. در این قانون آمده که: مسوولان موظفند به کشاورزان خدمات فنی مجانی و ماشین آلات ویژه ارایه دهند تا کشاورزان قوانین استفاده از زمین را خودشان بنویسند. بعد از یک دهه حتی یک قانون هم نوشته نشد. کشاورزان اقدامات بهبود دهنده ای را انتخاب کردند که به هر ترتیب به سودشان بود؛ در مقابل اقداماتی که برای جامعه سود داشت را کاملاً نادیده گرفتند. هیچ کس تا کنون به کشاورزان گوشزد نکرده که در استفاده از سرزمین، سود جامعه بهتر از نفع شخصی است. در فعالیتهایی مانند ساخت جاده و مدرسه و بیمارستان سود جامعه مدنظر است؛ اما چرا درباره محیط زیست و منابع طبیعی اینچنین دیدگاهی نداریم، در عوض نفع شخصی و اقتصادی برای مان مهمتر است.

شما از وجدان و آگاهی بوم شناخت صحبت کردید، این وجدان و آگاهی چگونه به دست می آید؟

تعهد بدون وجدان و آگاهی معنی ندارد و مشکل ما بسط وجدان اجتماعی از سطح مردم - مردم به سطح مردم - سرزمین - مردم است. در چنین مواردی ما نباید زیاد در بند دستیابی به اهداف باشیم، بلکه آنچه مهم است جهتی است که در آن پیش می رویم. جهت روشن است و گام اول این است که خود را از شر ارزشگذاری های اقتصادی و سودمند آنی در مورد استفاده از سرزمین رها کنیم. در این راه دیگر نباید از اینکه راه درست استفاده از سرزمین به دلیل عدم سود اقتصادی حداکثر قابل پیمودن نیست بترسیم و یا نگران پرداخت خسارت در برابر جلوگیری از اقدامات غلط باشیم. این فلسفه در روابط انسان مرده است و تشییع آن از حوزه روابط انسان - سرزمین مدتها است که انجام شده است. جالب است در کنفرانس بین المللی Ecosystem Services در اردیبهشت 1387 در شهر "کیل" آلمان، محققان طراز اول جهان نیز در تبیین کالاها و خدمات بوم سازگان ها و چگونگی استفاده بهینه انسان نظرات مشابهی ابزار می کردند. به زعم ایشان استفاده همه جانبه کاملاً سودمند به طور هم زمان و برای همه بخش ها از طبیعت امکان پذیر نیست و باید از بعضی استفاده ها در بعضی مکان ها و زمان ها چشم پوشی کرد. به عبارت دیگر، حفاظت و استفاده از طبیعت نیاز به ازخودگذشتگی و صرف هزینه و زمان دارد. حتی بعضی پژوهشگران بیان کردند در استفاده از طبیعت نمی توان و نباید از واژه بهینه استفاده کرد و بلکه واژه مناسب تر همان واژه کافی است. در اولین واژه همه استفاده کنندگان به طور همزمان بیشترین استفاده ممکن را از کالاها و خدمات بوم سازگان می برند و همه راضی خواهند بود. در واژه دوم این شرایط وجود ندارد.

آیا می توان حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی را واقعی تر کرد، تا این جای بحث به این نتیجه رسیدم که به اعتقاد شما در شرایط خاص با ابزارهای خاص می توان حفاظت از طبیعت را واقعی تر کرد؟

باید چند نکته را بگویم تا شاید بتوانم پاسخ این پرسش را بدهم. سالیانه هزاران گونه گیاهی را از دست می دهیم. رشد بی سابقه جمعیت و تهیه غذا باعث شده که انسان هرچه بیشتر به منابع طبیعی کره زمین دست اندازی کند. تا جایی که حتی بسیاری از مناطق حساس و آسیب پذیر نیز در امان نمانند. بوم شناسی به ما می گوید این دست اندازی ها نابود کننده است. انسان در جهتی که حرکت می کند حیات و بقای خود را به خطر انداخته است. برای بهره برداری و بهره وری انسان ها از منابع طبیعی دانشمندان سعی کرده اند برنامه ای تهیه کنند. یکی از مهمترین دستاوردهای بشر در این زمینه تعریف مناطق ده گانه و ایجاد آن ها توسط اتحادیه بین المللی حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی بوده است. در این راستا و در پی چند آزمون و خطا، مناطق دهگانه به مناطق شش گانه کاهش یافت. دانشمندان برای مناطق 6 گانه اهداف کلانی را در نظر گرفتند: 1- نگهداری گونه های گیاهی و جانوری و بوم سازگان های شکننده و آسیب پذیر؛ 2- تفرج و گردشگری طبیعی؛ 3- استفاده علمی - پژوهشی؛ 4- استفاده های نامعلوم و پیش بینی نشده و ذخیره ای برای روز مبادا.

این مناطق شش گانه تنها 3 درصد از کل کره زمین را شامل می شود. این مناطق با وسواس علمی از میان مناطق نمونه، حساس، آسیب پذیر، شکننده، دارای جمعیت گیاهی و جانوری نادر و سایر خصوصیات زمین شناختی و یا زیبایی شناختی انتخاب شده است. در راستای اهداف بحث مان می توان به طور کلی اهداف ذکر شده را در سه طبقه حفاظت از ژن ها، حفاظت از گونه یا گونه ها و حفاظت از زیستگاه ها دسته بندی کرد. به این سه مقوله می توان حفاظت از تمامیت بوم سازگان را نیز افزود.

با ارایه این مطالب به چند پرسش می رسم: چه گونه هایی باید حفاظت شوند؟ چه تعداد از افراد هر یک از گونه ها باید نگهداری شوند؟ آیا حفاظت از گونه های مناسب و مورد نظر در تعداد مکفی، تضمینی برای حفاظت از تمامیت بوم سازگان خواهد بود؟ چه بوم سازگان هایی آسیب پذیر، حساس و نمونه اند؟ آیا با نگهداری تعداد مناسبی از گونه های حساس، نادر، کمیاب و آسیب پذیر در هر مساحت دلخواه می توان به اهداف حفاظت دست یافت؟ و اگر نه، آیا نیازهای زیستگاهی تمامی گونه ها مورد نظر باید مورد بررسی قرار گیرد؟ و آیا این کار عملی است؟ اندیشمندان مختلف براساس دیدگاه و تخصصی که دارند به این پرسشها پاسخ داده اند. دانش ما از طبیعت و واحدهای مطالعاتی آن به نام بوم سازگان هرگز تمام و کمال نخواهد بود. همیشه رخنه و نقصی در دانش به دست آمده وجود خواهد داشت. اگر شناختن تمامی خصوصیات بوم سازگان، گونه های گیاهی و جانوری موجود و نیز فرایندهای تشکیل دهنده و گرداننده آن غیرممکن نباشد، به ناگزیر بسیار مشکل خواهد بود. به هر حال انتخاب مناطق حفاظت شده طبیعی گامی در راستای حفاظت واقعی است، اما باید سایر مناطق بینابینی نیز معرفی شوند، یعنی مناطقی با حفاظت و در عین حال استفاده انسان بومی و مناطقی که در انتهای این طیف قرار می گیرند، شامل شهرها و مناطق صنعتی نیز باید دوباره با طبیعت و فرایندهای آن ها آشتی داده شوند.

بحثی وجود دارد با این عنوان که ما ایرانیان از اموال عمومی و از مناطق عمومی حفاظت نمی کنیم. این فضای عمومی شامل محیط زیست هم می شود، در فضای خصوصی هم اگر رعایت کنیم با دیدگاه "سود" است. یعنی اینکه اگر از فضای خصوصی مان حفاظت نکنیم ضرر می کنیم و اصلاً دیدگاه محیط زیستی وجود ندارد. نظر شما درباره این بحث چیست؟

حدود 11 درصد از کل کشورمان حفاظت می شود و حدود 89 درصد از فضای کشورمان در بخش خصوصی یا به قول شما فضای خصوصی و یا غیر حفاظتی قرار دارد. دولت در فضای خصوصی نمی تواند ورود کند. از این رو، ارایه رهکارهایی در خصوص حفاظت از سرزمین های خصوصی و خارج از حیطه مستقیم مدیریت سازمان محیط زیست، ارزشمند است. انسان ها به طور مستمر بر روی محیط زیست تاثیر می گذارند. بر این اساس لازم است که گوناگونی زیستی موجود بیشتر از پیش تحت نظارت و مدیریت قرار بگیرد. بیشتر این مناطق خصوصی هستند و اگر هم حفاظتی از گونه ها صورت بگیرد همانطور که گفتید براساس سود است نه براساس حفاظت محیط زیست. البته این نوع حفاظت ها به نفع گونه های مورد علاقه صاحبان سرزمین و یا گونه هایی است که به طور ویژه در مناطق دستخورده یافت می شوند که در نهایت باعث کاهش تنوع زیستی می شود. امروزه دارندگان زمین های خصوصی در جهان بیش از پیش به اهمیت تنوع زیستی پی برده اند و نسبت به آن علاقه و توجه نشان می دهند، اما متاسفانه اطلاعات ما جهت راهنمایی آن ها در استفاده پایدار از سرزمین ناکافی است. من یک برنامه نمونه مدیریت سرزمین سراغ دارم که با اجرای آن، جمعیت های پایدار، پراکنش طبیعی گونه ها و جوامع بومی و سیمای سرزمین حفظ خواهد شد. در این برنامه نمونه، چارچوبی جهت طبقه بندی سرزمین براساس اهمیت گونه ها، جوامع و سایر عناصر آن در مقیاس تنوع زیستی منطقه ای و جهانی ارایه شده است. این نحوه طبقه بندی، اهداف مدیریتی لازم جهت حفاظت از عناصر مهم سرزمین را فراهم می کند، به گونه ای که پس از اجرای آن، استانداردهای مدیریت، اصول کلی نگهداری از سرزمین، راهبردهای مدیریتی سرزمین و روش های اساسی نظارت و ارزیابی سرزمین به دست می آید. انسان برای هزاران سال چهره طبیعت را مطابق با نیازها و علاقه هایش تغییر داده است. در طی صد و پنجاه سال گذشته سرعت تغییر بوم سازگان ها بسیار شدت گرفته است که باعث شده تعداد گونه های زیستی به شکل بی سابقه کاهش یابد. این روند همچنان رو به افزایش است. پیش بینی می شود در طی چند دهه آینده نیمی از گونه های زیستی بر روی کره زمین از بین برود.

به همین دلیل با آگاهی از ضرورت حفاظت از تنوع زیستی، به کارگیری اصول علمی در تصمیم های اقتصادی استفاده از سرزمین به عنوان یک وظیفه و اصل درآمده است. مسأله استفاده اقتصادی از سرزمین و هم زمان حفظ تنوع زیستی آن مشغله فکری دایم برای مدیران و دانشمندان عصر حاضر است. در این رابطه نیز باید همه سازمان های مرتبط راهکارهایی برای استفاده مناسب انسان در 89 درصد سرزمین های خصوصی و غیر حفاظت شده ارایه و بر اجرای آن به کمک سایر گروه ها نظارت کنند، تنها راه همین است!

مایل هستم برای آخرین پرسش برای ما از تنوع زیستی بگویید، تعریف آن چیست؛ چه انواع زیستی در ایران و یا در جهان داریم؛ و شرایط حفظ آن چگونه است؟

مفهوم "تنوع زیستی" به طور مجرد در زیست شناسی مفهومی نسبتاً جدید است. اغلب مردم، حتی مسوولان و به ویژه رسانه های جمعی، تعریفی ساده و غیرعلمی از تنوع زیستی در ذهن دارند. آن ها می پندارند حفظ گیاهان و حیوانات یک منطقه یعنی حفظ تنوع زیستی آن منطقه. ماندگاری گونه های زیستی بسیار مهم است اما قبل از ماندگاری بحث شناخت و نیاز این گونه ها مهمتر است. همانطور که دانشمندان گفته اند تنوع زیستی فقط شامل گونه ها نیست، بلکه ترکیب ژنتیکی آن ها، بوم سازگانی که در آن می زیند، و فرایندهای بوم شناختی و تکاملی کمک کننده به بقای آن ها را نیز در برمی گیرد. اداره ارزیابی تکنولوژی ( OTA ) کنگره ایالات متحده تنوع زیستی را اینگونه تعریف کرده است: "تنوع زیست شناختی عبارت است از گوناگونی و گوناگونی پذیری موجودات زنده و ترکیبات و مجموعه های بوم شناختی دربرگیرنده این موجودات". این کاملاً بدیهی است که گیاهان و جانوران زندگی مستقلی ندارند، بلکه آن ها در یک مجموعه تو در تو حیات دارند. به منظور درک گوناگونی زیستی و ارتباط آن با مدیریت سرزمین، بسیار مهم است که هر سطح از این شبکه و ارتباط آن با سطوح دیگر به خوبی شناخته شود.

تدوین معیارهای مناسب مدیریت سرزمین های خصوصی جهت حفاظت از تنوع زیستی مشکل است. در حالت واقع بینانه، بیشتر گزینه های آمایش سرزمین اثراتی بر روی تنوع زیستی خواهند داشت، اما این اثرات در صورت منفی بودن در سطح منطقه ای، محلی و یا جهانی قابل قبول نیستند. اخیراً در رابطه با حفاظت از تالاب ها قوانینی تصویب شده اند که حفاظت از زیستگاه را به همراه انواع توسعه تضمین می کند. انجمن مدیریت تالاب ها که در سال 1987 توسط بنیاد حفاظت برپا شد یک خط مشی کوتاه مدت را جهت حفاظت از تالاب ها پیشنها کرد. در این سیاست، هیچگونه زیان خالصی برای تالاب ها پذیرفته نیست. جلوگیری از زیان خالص به معنای چربش سود حاصل از تالاب ها بر ضررهای احتمالی است. بخش بزرگی از عناصر مهم برای تنوع زیستی در سطح منطقه ای و جهانی وابسته به مناطق مرتفع اند، اما هیچگونه معیار مناسبی برای مدیریت این مناطق وجود ندارد. روشن است که باید فعالیت های حفاظت از تنوع زیستی در سطح سیمای سرزمین افزایش یابد. تعریف عدم زیان خالص برای تنوع زیستی مشکل تر از تعریف آن برای یک تیپ زیستگاه ویژه از قبیل تالاب است.

به عنوان مثال، بازگرداندن گونه های منقرض شده غیرممکن است، اما مدیران در بعضی از مواقع زیان های حاصل را با منافع به دست آمده از طرق دیگر، جبران می کنند. می توان یک گونه را از مکان دیگر به منطقه مورد نظر معرفی کرد و یا با حذف گونه های غیربومی و یا رفع خطرات، فرصت مناسب برای جمعیت های موجود را افزایش داد و از این طریق یک سود خالص در تنوع زیستی از نقطه نظر منطقه ای و یا جهانی به دست آورد. اصلاح زیستگاه خواه در درون و یا در بیرون از آن نیز با هدف هیچگونه زیان خالص، سودآور خواهد بود. هدفی که با عنوان عدم زیان خالص تعریف می شود دارای فلسفه مهمتری است. در این فلسفه، داشتن انعطاف کافی برای توسعه تا زمانی که منبع دچار صدمه کلی نشده مقبول است. برای تنوع زیستی، عدم زیان خالص می تواند شامل مدیریت آگاهانه و تغییر زیستگاه و یا حتی زیان برای بعضی از گونه ها در یک محل نیز باشد. به این ترتیب، پیشنهاد ما برای معیارهای عمومی حفاظت از تنوع زیستی عبارت خواهد بود از: "حفاظت از جمعیت های پایدار و پراکنش طبیعی گونه های بومی در سیمای سرزمین منطقه ای". جهت دستیابی به این هدف نیازمند موارد زیر هستیم:

1- دانشی از رخدادهای گذشته و کنونی و شرایط گونه ها و جوامع؛

2- آمایش سرزمین که استفاده از سرزمین را در مقیاس منطقه ای مد نظر قرار می دهد؛

3- مدیریت صحیح بوم شناختی جهت کاهش اثرات منفی و بهبود و اصلاح آن ها.

به عنوان جمع بندی باید بگویم، افزایش دانش و آگاهی مسوولان و مردم، مسولیت پذیری همگان هم اکنون و این جا، توجه به سود جامعه به جای سود فردی، توجه به مدیریت سرزمین هایی که حفاظت نمی شوند از طریق ارایه دستورالعمل های قابل اجرا و نیز پایش این اقدام ها و توجه به ماهیت واقعی انسان می تواند راهگشا باشد . ضرب المثلی سرخ پوستی وجود دارد به این مضمون: " هنگامی که انسان ها همه درختان جنگل ها را برداشت و مراتع را تخریب کردند، منابع طبیعی را فراتر از ظرفیت استخراج و استفاده کردند، دریاها و رودخانه ها را آلوده کردند و هوا و خاک را به احتضار انداختند تا بر ثروتشان بیفزایند، متوجه می شوند که پول خوردنی نیست!"

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید