زیستبوم به مثابه یک مسأله متعلق به ذهن ایرانی نیست
شهروند ، سیدجواد میری، جامعــهشـناس و عضو هیــأت علمی پژوهشـگاه علومانسانی |
کوتاهی در بهینه مصرفکردن انرژی برمیگردد به اینکه اساسا ما چه تصوری از منابع طبیعی داریم و حتی یک پله بالاتر اینکه چه تصوری از محیطزیست داریم. درواقع میتوان گفت در زمینه رویکردها به مسائل اجتماعی سه رویکرد کلان وجود دارد، رویکرد شعاری، شعائری و شعوری. ممکن است دولتها برای اینکه بخواهند نشان بدهند کاری صورت میگیرد، شعارهایی را در این موضوع سر میدهند، اما زمانی است که یکسری رویهها در جامعه وجود دارد و کسی نیز نمیداند چرا این رویهها وجود دارد. اما رویکردی که میتواند ایجاد تغییر کند، رویکرد شعوری است؛ یعنی ابتدا مسألهیابی کرده و برای آن صورتمسألهای تعریف کنیم، بعد راههای مختلفی که در جامعه و جهان معاصر وجود دارد را شناسایی کرده و با یکسری چارچوبهای سیاستگذاران به معنایی که هم آگاهی نسبت به مسائل، ظرفیتها، پتاسیلها و محدودیتهاست، در آن ساختار برنامهریزی کنیم. سیدجواد میری، جامعهشناس و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علومانسانی در ادامه میافزاید: در گذشته انسانها در دایره نظم طبیعی زندگی میکردند، اما انسان ایرانی امروز در این چرخه زندگی نمیکند، بلکه نظم خودساختهای را برای خود دستوپا کرده است و اگر ما شاهد اتفاقات وحشتناک و نابسامانی در حوزه زیستبوم ایران هستیم، از یک بعد برمیگردد به این مسأله که انسان ایرانی توانمند شده است و به طبیعت تجاوز میکند و اگر سازوکاری وجود نداشته باشد قبل از اینکه دشمنان خارجی ما را نابود کنند، ما خودمان زیستبوممان را نابود میکنیم؛ سرزمینی که خاک حاصلخیز نداشته باشد، آب نداشته باشد و از توزیع منابع آبی مناسب برخوردار نباشد و هوا نداشته باشد آن سرزمین با تمدن نمیتواند خود را بازتولید کند. اگر نگاهی به تاریخ ایران داشته باشیم مشخص میشود که یکی از شاهکارهای انسان ایرانی این بوده که در فلاتی که بیشتر مناطقش با کمآبی مواجه بوده، توانسته خود را بازتولید، کند اما در صدسال گذشته نهتنها نتوانستهایم میراث تاملات خود با زیستبوم را ارتقا بدهیم، بلکه آنها را نابود کردهایم و در شیوه جدیدی که در دایره تکنولوژی و صنعت جدید در پیش گرفتهایم نیز نتوانستهایم از منابع به شکل بهینه بهره ببریم. بهعنوان مثال در این حوزه باید ببینیم سوئد چه رویهای را در پیش گرفته است یا بهعنوان مثال آلمان دهه ٢٠میلادی را که جنگلهای خود را از دست داده بود، با محیطزیست آلوده چه مسیری را طی کرده است که توانسته به زیستبوم پایدار برسد. میری بر این باور است زمانی که از منابع و صرفهجویی در آنها سخن به میان میآید نخستین چیزی که به ذهن خطور میکند این است که این دولت باید چه کند یا آن دولت باید چه میکرد! این رویه برمیگردد به اینکه اساسا زیستبوم ما بهمثابه یک مسأله هنوز متعلق به ذهن ایرانی نشده و برای همین است که دولتها نمیتوانند یک کار عمده و عمقی انجام بدهند. چه دوست داشته باشیم، چه دوست نداشته باشیم، چه تلخ باشد و چه شیرین در ٥٠سال آینده فلات ایران و مشخصا سرزمین ایران با یکی از بزرگترین تهدیدهای تمدنی خود روبهرو است. به گواه تاریخ حدود چهار، پنجهزار سال پیش اقوامی که اقوام ایرانی نامیده میشدند از مناطق دیگری از آسیای مرکزی یا سیبری به فلات ایران مهاجرت کردهاند. دور نیست در ٥٠سال آینده سیل مهاجرتهای ایرانی معکوس شود، چون ممکن است این فلات خشک شود. برای چنین خطری نمیشود یک برنامه یکی دو ساله درنظر گرفت، بلکه باید از همین امروز تفکر و شیوه مواجهه ما با مسائل و مشکلاتی که در حوزه زیستمحیطی ما به وجود میآید و وجود دارد یک جابهجایی بنیادی را تجربه کند و بهمثابه یک مسأله برای اهل اندیشه و در مرحله بعد برای سیاستگذاران دربیاید، چون اگر نگاهی به گفتمانهای سیاسی امروز داشته باشیم، مسأله محیطزیست هیچ جایگاهی ندارد، اگرچه در این زمینه صحبتهایی میشو،د اما در مرتبه شعاری است و نیازمند این است که به رویکرد شعوری دربیاید و اگر این رویه اصلاح نشود، بعید است که حوزه سیاست بتواند برای آن کاری بکند.
دیدگاه تان را بنویسید