Iranian Agriculture News Agency

"جامعه پایدار" مبتنی بر محیط زیست در گفت‌وگو با دکتر فتانه حاجیلو؛ پژوهشگر مؤسسه تحقیقات اجتماعی دانشگاه تبریز

زیست جهان تحت سلطه جهان نظام/ سبک زندگی محیط زیستی الگویی با حد بالای سلامت محیط زیست است/ امکان مقابله با مخاطرات با ارتباط فعالان عرصه محیط زیست از پایین‌ترین تا بالاترین سطوح

برای بررسی و ارزیابی موقعیت محیط زیست کشورها و فعالیت های توسعه آن از سوی مراکز علمی جهان شاخص های دیگری طراحی شده است هرچند هنوز توافقی بر سر معیارهای تعیین کننده مشخص و روش جامع ارزیابی توسعه پایدار بین صاحب نظران به وجود نیامده است.

زیست جهان تحت سلطه جهان نظام/ سبک زندگی محیط زیستی الگویی با حد بالای سلامت محیط زیست است/ امکان مقابله با مخاطرات با ارتباط فعالان عرصه محیط زیست از پایین‌ترین تا بالاترین سطوح

خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا)- وحید اسلام زاده

خانم دکتر فتانه حاجیلو دانش آموخته دکتری جامعه شناسی است. کتاب "جامعه پایدار" برگرفته از بخش های نظری رساله دکتری ایشان است که به راهنمایی سرکار خانم دکتر بهجت یزدخواستی در دانشگاه اصفهان به انجام رسیده است. از دهه 1970 میلادی به این سوکه مخاطرات و بحران های محیط زیستی به یکی از دغدغه های مهم جامعه بشری تبدیل شده است، همراه علوم مختلف زیستی، گرایش های مختلف علوم انسانی از جمله علوم اجتماعی؛ اقتصادی، سیاسی و حقوق به این بحث وارد شدند. هر کدام از این علوم نسبت و ارتباط خاصی با محیط زیست ایجاد کردند. در این میان علوم اجتماعی و به ویژه جامعه شناسی با تبیین نقش کنش های انسان در ایجاد و تشدید مخاطرات زیستی مفاهیم جدیدی را به مباحث محیط زیست وارد کرد، و مفاهیمی را که در سایر علوم مطرح بود با دیدگاهی نو، مورد توجه قرار داد. مفاهیم توسعه پایدار و پایداری محیط زیست شاید ساخته و پرداخته دانشمندان علوم اجتماعی نباشد، اما نمی توان نقش مهم جامعه شناسان را در تبیین کنش های انسانی منجر به پایداری انکار کرد، گفت و گو با خانم دکتر حاجیلو نیز نگاه به توسعه پایدار و پایداری محیط زیست از این منظر است:

شاخص های توسعه پایدار و پایداری محیط زیست کدام هستند، آیا دیدگاهی که مورد توجه اکثر عالمان علوم اجتماعی قرار گرفته باشد وجود دارد؟

به نظرم بهتر است برای پاسخ به این پرسش ابتدا منظورمان از به کارگیری اصطلاح معیارها و ضوابط را که از سوی مراکز علمی در جهان برای بررسی و ارزیابی پایداری و موقعیت محیط زیست کشورها طراحی شده مشخص کنیم. برای بررسی و ارزیابی موقعیت محیط زیست کشورها و فعالیت های توسعه آن از سوی مراکز علمی جهان شاخص های دیگری طراحی شده است هرچند هنوز توافقی بر سر معیارهای تعیین کننده مشخص و روش جامع ارزیابی توسعه پایدار بین صاحب نظران به وجود نیامده است. از میان شاخص های مختلف، مجموعه ای وجود دارد که تا پایان سال 2006 تعداد شاخص هایش را به 160 مورد رسانده است و از نمونه های آن می توان به شاخص های معطوف به هدف و نظام حسابداری سبز اشاره کرد. مجموعه ای هم با عنوان کلی شاخص های ترکیبی از دهه 1990 به بعد مطرح است شامل: شاخص های توسعه انسانی؛ شاخص فشارسنج پایداری، شاخص پیشرفت پایداری، رفاه اقتصادی پایدار، شاخص نهاده مواد به ازاء هر واحد خدمات. معیار تحقیقاتی ESI یا شاخص پایداری محیط زیست که توسط مجمع جهانی اقتصاد مطرح شده و یک نمره کلی برای هر کشور به دست می دهد که رتبه و وضعیت محیط زیست کشورها نسبت به یکدیگر را کاملاً متمایز می کند. 21 مولفه در این معیار تحقیقاتی تعریف شده است و گزارش جهانی آن در حال حاضر برای سال های 2006 تا 2014 موجود است. شاخص EPI که برای ارزیابی عملکرد و خط مشی دولت ها در زمینه سیاست­های بهداشت عمومی و حفظ محیط زیست به کار می رود. البته شاخص هایی هم برای ارزیابی تخریب حاصل از فرایندهای توسعه و جستجوی راه‌حل برای کاهش اثرات تخریب یا اصلاح روند فعالیت‌های مخرب وجود دارد.

اما آنچه که از دیدگاه جامعه شناسی مهم است ، معیاری است که می تواند برای سازمان­دهی روابط انسان ها به عنوان ذی نفعان توسعه با محیط زیست مورد استفاده قرار گیرد. شاخصی که بتواند مبنای اندازه­گیری عرضه و تقاضای منابع تجدیدپذیر مورد نیاز برای اطمینان از پایداری خدمات انسانی باشد. این همان شاخصی است که با عنوان ردپای بوم شناختی معرفی شده است .

ردپای بوم شناختی چیست؟

ردپای بوم شناختی در پی یافتن ریشه آسیب های محیط زیست ناشی از فعالیت های انسانی است. ردپای بوم شناختی به ما می گوید که زمین و منابع طبیعی آن محدود است، و به آن افزوده نمی شود و اگر انسان می خواهد پایدار بماند باید به گونه ای از منابع موجود استفاده کند که فرصت بازسازی و تجدید این منابع مهیا باشد. با رشد بی رویه جمعیت و در پی آن استفاده روز افزون و به ویژه با دستیابی به فناوری پیشرفته، امروز بسیاری از الگوهای طبیعی و زیست محیطی دچار اختلال شده و موادی به طبیعت و محیط زیست وارد شده که بسیار خطرناک اند و بازسازی منابع طبیعی را متوقف و یا بسیار طولانی کرده اند.

بوم شناسان هشدارهای جدی برای تعقل، احتیاط و رعایت محدودیت استفاده از اکوسیستم را ارایه کرده اند. نه این که بوم شناسان با توسعه و پیشرفت های فناوارانه مخالف باشند، بلکه خواستار آن هستند که فناوری به سوی فناوری سازگار با محیط زیست پیش برود و برای حفاظت از زمین موثر باشد.

واقعیت آن است که در جهان معاصر مصرف انسانی بسیار بیشتر از توان طبیعی زیست کره است؛ مصرف بی رویه انرژی، آب، انواع مواد غذایی، کالا، خدمات و حمل و نقل، محیط زیست را تحت تاثیر قرار داده و باعث بحران های متعدد زیستی شده است. البته با توجه به سبک زندگی گوناگون در نقاط مختلف جهان، ارائه یک الگوی واحد برای سنجش میزان استفاده افراد از منابع و میزان مصرف عملاً امکانپذیر نیست در هر حال در اغلب سبک های گوناگون زندگی، مصرف با توان زیستی سرزمین مطابقت ندارد و این موجب ایجاد آن چیزی است که ما به عنوان ردپای بوم شناختی از آن یاد می کنیم.

تا قبل از 1970 جامعه شناسان چندان به بحث محیط زیست و بوم شناسی وارد نشده بودند، اما پس از آن و با رونق جنبش های محیط زیستی، جامعه شناسان جدید به این مباحث پرداخته اند، کدام یک از جامعه شناسان بیشتر به این موضوع وارد شدند؟ به طور خلاصه بحث اصلی هریک از آن ها چیست؟

از میان جامعه شناسانی که به محیط زیست توجه کرده اند نخستین بار ویلیام کاتن با کتاب: "رشد زیادی؛ مبانی بوم شناختی تغییرات اجتماعی دگرگون ساز" با طرح بحث افزایش جمعیت و محدودیت در منابع طبیعی سوخت فسیلی و سپس رایلی دانلپ که به دیدگاه های سنتی جامعه شناسی درباره افکارعمومی، جنبش های اجتماعی، نهادهای رسمی، راهکارها و نهایتا پیشنهادهایی در مورد مسائل محیط زیست پرداخته ، می توان به عنوان افراد پیشرو در این زمینه نام برد. این دو نفر مشترکاً معتقدند بینش رایج در غرب که انسان را در سیستمی جدا و برتر از سایر موجودات جهان هستی می بیند به عبارت دیگر "استثناگرایی انسانی" که او را مبرا از سایر قوانین حاکم بر سایر موجودات تلقی می‌کند نگرشی ابزاری در انسان ایجاد کرده، به این ترتیب بشر به خود اجازه می دهد برای وصول به آنچه می خواهد به هر شکل ممکن از آنچه در اختیار دارد بهره کشی کند. در مقابل کاتن و دانلپ با طرح پارادایم جدید بوم محور رهیافت جدیدی را بر مبنای تاثیر متقابل محیط زیست بر رفتار اجتماعی و تاثیر فرایندهای اجتماعی بر محیط زیست مطرح می سازند و به این ترتیب متغیرهای زیست محیطی را وارد تحقیقات اجتماعی و رویکرد جدیدی در تحقیقات اجتماعی ایجاد می کنند.

اما شاید نام آشناترین جامعه شناس در این زمینه اولریش بک و نظریه جامعه ریسکی وی باشد. اولریش بَک در 1986 میلادی پس از حادثه چرنوبیل با انتشار کتاب جامعه مخاطره آمیز بسیاری از پدیده های اجتماعی به ظاهر بی ارتباط با هم مانند: بحران های محیط زیست، ایدز، فمینیسم، توسعه رسانه های ارتباط جمعی، مصرف گرایی، اخلاق، خودبالندگی و افول شکل های آشکار خصومت طبقاتی در بستر دموکراسی های رفاهی را در کتاب خود یک جا مطرح کرد و آن ها را به عنوان پیامدهای مدرنیته مورد انتقاد قرارداد. به نظر او این پدیده ها به عنون بازتاب های مدرنیته، با تغییر کیفیت زندگی جامعه بشری را به یک جامعه ریسکی بدل کرده اند. منظور وی از جامعه ریسکی این است که: در جامعه امروزی منفعت و ثروت با خطراتی توام هستند. در ریسک کردن عدم قطعیت وجود دارد؛ هر ریسکی می تواند هم یک فرصت باشد و هم یک تهدید. تغییر سبک زندگی، فاصله گرفتن از ارزش های سنتی و تبدیل شدن به جامعه صنعتی ریسکی است که پس از 1970 جوامع را بیش از پیش با خطرات انسان ساخت مواجه کرده است. اولریش بک این نکته ظریف را مورد توجه قرار می دهد که گرچه علم این مخاطرات را ایجاد و حتی روز به روز بیشتر کرده است؛ اما همین علم، مخاطرات آن را نیز آشکار کرده است. این تناقض در علم همچون تناقض در مدرنیته است که یک برساخت نامطمئن و شکننده دارد. بَک معتقد است در چنین وضعیتی تنها چیزی که منجر به عقلانیت اجتماعی و تاثیر گذاری آن بر اصلاح سبک زندگی می شود آگاهی بوم شناختی است. به اعتقاد بَک مخاطرات ایجاد شده زیست محیطی نه تنها ملی است، بلکه باید در سطح جهانی به آن توجه کرد. در چنین وضعی او به نقش مهم رسانه‌های جمعی برای نمایاندن ریسک ها و پیامدهای مخاطره آمیز آن ها تاکید می کند، همچنین معتقد است برای مقابله با ریسک ها و مخاطرات باید بین فعالان عرصه محیط زیست از پایین‌تر سطوح سیاستگزاری تا بالاترین سطوح آن ارتباط برقرار باشد .

از دیگر جامعه شناسان سرشناس که به بررسی رابطه کنش های انسانی با پدیده های جهان مادی می پردازند می توان به یورگن هابرماس؛ و نظریه جهان زیست و جهان نظام او اشاره کرد. به اعتقاد هابرماس ما در "جهان نظام" زندگی می کنیم. این نظام قدرتمنددر سایه ساختارهای پیچیده خودقلمروهای اجتماعی را چنان عقلانی کرده که افراد، دیگر سهم چندانی در اداره جامعه ندارند و به این ترتیب زیست جهان تحت حاکمیت جهان نظام درآمده است. اگرچه شکل گیری بنیان های نظام اجتماعی برپایه جهان زیست است اما این نظام به تدریج از جهان حیاتی فاصله گرفت و خود را بر جهان زیست مسلط کرد. به همین دلیل جهان زیست منطق درونی حیات خود را از دست داد و اصولی از بیرون به آن دیکته شد. این نقطه شروع خطر و تهدید جهان زیست است. برای مقابله با این وضعیت جنبش های محیط زیستی در قالب فعالیت جامعه مدنی برای مقابله با نفوذ و سلطه جهان نظام بر جهان زیست برپا شده اند. به اعتقاد هابرماس در جامعه مدنی هم جهان نظام و هم جهان زیست عقلانی می شود و این عقلانیت به جامعه ای می انجامد که توسعه نظام های عقلانی، توجه به حقیقتِ زیست جهان عقلانی را برای وفور مادیات و رفاه نادیده نمی گیرد و از نظارت همگانی بر محیطش برخوردار است. به تعبیر هابرماس عیار مدرنیته معاصر استعمار زیست جهان توسط جهان نظام است.

در میان همه جامعه شناسان جایگاه پی یر بوردیو و نگاه او براساس منطق دیالکتیک ساختار و کنش در این زمینه خاص و ویژه است. بحث کلی بوردیو براین اساس استوار است که فضای موقعیت های اجتماعی به واسطه منش افراد به فضای کنش تبدیل می شود. منش محل تلاقی موقعیت و کنش براساس فهم فرد از جهان را نشان می دهد. به این ترتیب مصرف که براساس منش و ذائقه افراد رخ می دهد، منجر به سبک های زندگی متفاوت می شود. این ذائقه است که دائماً ضرورت ها را به اولویت ها تبدیل می کند. سبک زندگی تعیین می کند کنشگران چگونه زندگی کنند و چه چیز را ارجح و چه چیز را زیبا بشمارند. براین اساس چون آنچه خرید و مصرف می کنیم، بر میزان و شیوه به آسیب به محیط زیست موثر است لذا انتخابی که کمترین مخاطرات را برای جامعه در پی دارد به نوعی به انتخاب فرهنگی تبدیل می شود. از همین رو است که جامعه شناسان معتقدند فرهنگ مصرف کننده بیش از آن که از جایگاه اقتصادی او تاثیر بپذیرد، تحت تاثیر سرمایه فرهنگی اوست و بنابراین ارتقا سرمایه فرهنگی بوم شناختی افراد قطعا سبک زندگی آن ها را تحت تاثیر قرار میدهد. افراد سبک زندگی شان را خودشان تعیین می کنند، اما در انتخاب آن تحت تاثیر ساختار فرهنگی جامعه هم هستند. از این رو اگر افراد در تغییر سبک زندگی تلاش و به سمت رسیدن به پایداری حرکت کنند بدین صورت عادت واره حفظ محیط زیست که در ارتباطی متقابل با ساختار اجتماعی قرار می گیرد متعاقب سیستم اجتماعی، کنش های مردم را به سمت کنش های هدفدار به منظور حفظ ساختار طبیعت جهت می دهد.

محیط زیست در ادیان غیرابراهیمی چه جایگاهی دارد؟

در دین شینتودین باستانی ژاپن، عالم فیزیکی به سه بخش تقسیم شده است: آسمان اثیری که سطح بالای این عالم است، زمین که سطح میانی است و بطن خاک که سطح پایین عالم فیزیکی است. این دین اگرچه خدایان زیادی دارد، اما دو خدا که اجداد خدایان محسوب می شوند: ایزاناگی و ایزانامی، این دو نیز از رب النوع خورشید به نام آماتراسو به معنای یگانه درخشنده آسمان زاده شده اند. یعنی در نهایت وابسته به جهان طبیعی اند. در ژاپن باستان مردم کشاورز همواره خود را با طبیعت یکی می دانستند و ارواح هم بخشی از طبیعت بودند.

اگر به چین و اندیشه تائو نگاه کنیم، (تائو به معنی راه و در اصل به بستر رودخانه اطلاق می شود) در این آیین مطرح شده است که انسان با زمین هماهنگ است و زمین با آسمان، آسمان با تائو و تائو با طبیعت. توماس بری پژوهشگر انگلیسی که به پدر الهیات محیط زیست معروف است و پژوهش های فراوانی در این زمینه دارد می گوید در اندیشه تائو و کنفوسیوس در چین که تقریباً یکی هستند علایق زیست محیطی مشهور است.

در هندوئیسم پرطرفدارترین دین غیرابراهیمی، یکی از اعتقادهای اصلی آیین هندو احترام به تمامی موجودات زنده است. در تمامی موجودات زنده روح برهما وجود دارد. در این آیین دو قانون برای رستگاری وجود دارد: کارما و دارما. در دارما هیچ قانون خاصی برای زندگی وجود ندارد، به جز اینکه نباید هیچ انسانی، حیوانی، گیاهی یا زمینی آسیب ببیند. در آیین هندو بسیاری از مظاهر طبیعی مقدس هستند: کوه ها که منزلگاه خدایان هستند. معروفترین خدایان عبارتند از: هندو، ایندرا، است به معنای رعد و برق؛ آگنی به معنای آتش؛ وارونا یعنی آسمان و رودرَه به معنای کوهستان؛ که همگی مظاهر طبیعت هستند.

در دین زرتشت هم که مبنای آن بر یکتاپرستی است بر احترام به طبیعت و عناصر آن بسیار تاکید شده است. زرتشتیان باید آب، خاک، هوا و آتش را پاک نگهدارند. در احکام زرتشت "آلوده ساختن آب، قطع درختان، و ناپاک کردن خاک و زمین گناهان" نابخشودنی است. در خورشید یشت، بند 1 و 2 در تقدس و عظمت خورشید آمده: هنگامی که خورشید برآید زمین اهورا آفریده پاک شود، آب روان پاک شود، چشمه ساران پاک شود، آب دریا پاک شود، آب ایستاده پاک شود و...

در ادیان ابراهیمی نیز دیدگاه های مهمی در این حوزه مطرح شده است؛ به ویژه در اسلام در این باره به چه موارد شاخصی می توان اشاره کرد؟

تمامی ادیان توحیدی طبیعت و محیط زیست را زنده، پویا و دارای علم و معرفت می دانند و انسان را به پرهیز از نگاه ابزاری به طبیعت فرامی خوانند. از نگاه این ادیان عالم حیات مسیر بی انتهای حرکت به سوی ذات پاک ربوبی است و هر آنچه در نظام آفرینش وجود دارد همه از آن خداوند است. کتاب مقدس یهودیان طبیعت را مخلوق خدا و گواه خداوند در امر خلقت می داند. خداوند زمین را به انسان واگذار نمی کند، فقط به او اجازه می دهد از آن استفاده کند. کتاب مقدس یهودیان تاکید بر ارتباط میان مردم و طبیعت دارد. ممنوعیت قطع درختان، سفارش ویژه به درختکاری، نیایش های تکریم طبیعت، از جمله قوانین دین یهود است.

در مسیحیت هم وظیفه انسان نگهداری و سرپرستی از طبیعت است. خداوند مستقیم به انسان دستور داده که در زمین زراعت کن و از آن محافظت کن. در مسیحیت طبیعت مستقل از انسان حقوقی دارد و وظیفه دینی مردم این است که آن حقوق را رعایت کنند. حتی مرگ و بعثت حضرت عیسی (ع) با پژمرده شدن و شکوفایی طبیعت همراه است.

در اسلام نیز انسان امانت دار بر روی زمین است. تخریب محیط زیست انعکاسی از فراموش کردن خداوند و پرداختن به نفس لوامه انسان است. وقتی انسان به سمت تخریب طبیعت برود یعنی برای ارضای خواسته های خود به تخریب امانت الهی پرداخته است. در قرآن بارها آمده است که همه اجزای طبیعت به ستایش خدا مشغول هستند. رستگاری و فساد و تباهی انسان در ارتباط مستقم و تنگاتنگ با طبیعت است. در چارچوب الگوی توسعه اسلامی، محیط زیست بستر رشد جوامع انسانی است، از این رو حفظ آن برای دست یافتن به توسعه پایدار ضرورت می یابد.

چرا مفهوم سرمایه اجتماعی در مطالعات محیط زیست بسیار مهم است؟ این مفهوم چگونه شهروندان را در مقابل هم مسئول و آن ها را قادر می سازد با تعامل با یکدیگر مسائل و مشکلات زیست محیطی را شناسایی کنند و راه حل بیابند؟

اساسا منظور از سرمایه که اولین بار به وسیله بوردیو وارد ادبیات علوم اجتماعی شده به معنای چیزی است که می­تواند با تولید سود به اشکال مادی یا غیرمادی یا انباشته شدن در طول زمان در جامعه بازتولید شود، یعنی صرفا سرمایه معنی اقتصادی ندارد، حتی مفهومی مانند فرهنگ، که غالبا به شکل کیفیت آموزشی نهادینه می­شود، در قالب سرمایه فرهنگی و همچنین تعهدات و ارتباطات اجتماعی به عنوان سرمایه اجتماعی در جوامع ظاهر می شود. سرمایه اجتماعی حاصل تجمیع روابط نهادینه شده بین افراد و پیوندهای شبکه‌ای مثبت و مبتنی بر اعتماد آن ها است و با ایجاد اعتماد بین مردم و بین آنها با نهادهای جامعه منجر به مشارکت مردم در امور می شود و به همین خاطر بسیار مهم است.

اصطلاح سرمایه فرهنگی به بازتولید فرهنگی و اجتماعی برمی گردد. سرمایه فرهنگی امری اکتسابی است که در جوامع مختلف و طبقات اجتماعی مختلفی (که غالبا هرچه از محرومیت به دور باشند بیشتر ) قابل دستیابی است. برکس و فولک اولین بار این مفهوم را در ارتباط با محیط زیست به کار بردند. آنها معتقدند زیست کره ما یک بسته محدود است و مخاطره های زیست محیطی آن در سطح مرزهای جغرافیایی و سیاسی نمانده ، بلکه به کل جهان تسری می یابد و تاکید کردند که سرمایه فرهنگی تنها قابلیت نامرئی جامعه در حفاظت از محیط پیرامون ما است. در بحث سرمایه فرهنگی شاید مهم ترین اصطلاح "سواد بوم شناختی" است. بر این اساس چون انسانها در مورد محیط زیست و درهم تنیدگی روابط و تعامل انسان با پیرامونش اطلاعات کافی ندارند، از این رو در قبال پیامدهای ا جتماعی اعمال خود احساس مسوولیت نمی کنند. سواد بوم شناختی دغدغه کل نگری دارد.

سرمایه اقتصادی شامل درآمد و بقیه منابع مالی است که در قالب مالکیت جلوه نهادی پیدا می کند. دیوید کورتن نویسنده کتاب عصر حکومت شرکت ها بر جهان معتقد است ثروت واقعی به معنی نظام های سالم و متنوع، پایداری اجتماعی و زیست محیطی، عدالت و حفظ شأن انسانی، فعالیت های هدفمند و دستیابی به مسکن و غذای سالم است. در این میان پایداری اجتماعی و زیست محیطی یکی از مهمترین شاخص های سلامت اقتصادی محسوب می شود که بر کیفیت روابط بین افراد و محیط زیست تاکید دارد.

اقتصاد بوم شناختی چیست و چه تاثیری بر حفاظت محیط زیست دارد؟

محور اصلی اقتصاد بوم شناختی اعتقاد به همبستگی سیستماتیک اقتصاد، جامعه و محیط زیست است و بدین منظور دستیابی به حداکثر سود، توسعه بازار، افزایش ارزش افزوده و در یک کلام، رشد اقتصادی پایدار را تنها در تعامل سازنده با دو بخش دیگر آن امکان پذیر می داند.

اقتصاد بوم شناختی روند تولید و مصرف را متوقف نمی کند، بلکه معتقد است با استفاده از فناوری های کارآمد، مصرف انرژی و منابع را کمتر کند و با کاهش و کنترل انواع آلودگی ها، تولید محصولات بادوام تر و سازگار با محیط زیست، ضمن افزایش کیفیت زندگی، بازده اقتصادی را نیز افزایش دهد. این دیدگاه نهادگرا، راهکارهای گوناگونی در این باره ارایه می کند که به طورکلی به چهار دسته تقسیم می شود:

1- کنترل و نظارت بر مبنای قوانین و مقررات زیست محیطی تا افراد موظف به رعایت استانداردهای زیست محیطی باشند اما از کیفیت کالای تولیدی شان نیز کاسته نشود.

2- اصلاح رفتار اقتصادی؛ با استفاده از ابزارهای گوناگون که در این بخش به نقش بازار و میزان تقاضا در تعیین اولویت های تولید و تعیین قیمت تاکید می شود. دولت در تعیین حدود و استانداردهای محیط زیست می تواند نقش مهمی ایفا کند مثل پرداخت یارانه به تولیدکنندگان تا در چارچوب ضوابط زیست محیطی تولید کنند؛ یا بخشودگی و معافیت های مالیات؛ اعطای وام های کم بهره و البته به افرادی که ضوابط زیست محیطی را رعایت نمی کنند می توانند به صورت تنبیهی مالیات و عوارض بیشتری را اعمال کنند.

3- گسترش فناوری های پاک، راه اندازی و توسعه فناوری های سازگار با محیط زیست به شرط تولید محصولات و خدمات با کیفیت.

4- مشارکت داوطلبانه که مهمترین اصل و هدف آن جلب همکاری و به کارگیری مشارکت مردمی برای بهبود محیط زیست است؛ مانند تشویق به استفاده کمتر از اتومبیل شخصی، عدم مصرف کالا و خدمات ناسازگار با محیط زیست. این راهکار نیازمند تبلیغات، آموزش، پیش بینی و ایجاد ترتیبات نهادی برای محیط زیست بهتر است.

در این گفت وگو شما بر سبک زندگی بسیار تاکید داشتید؛ سبک زندگی چه ارتباطی با حفظ محیط زیست و رسیدن به توسعه پایدار دارد؟

واژه سبک زندگی یک سلسله واژه ها را به هم مرتبط می کند: اخلاق، ایدئولوژی، سنت، نوگرایی، شخصیت، هویت، فردیت، اجتماع، تولید، مصرف، نیاز، منزلت، طبقه و سلیقه. شکل گیری سبک زندگی تابع شرایط زندگی، اجتماعی شدن در طول زندگی ، موقعیت اقتصادی و اجتماعی است و منجر به تمایز بین افراد می شود، و اساسا مبنای گروه بندی افراد به شمار می رود. سبک زندگی محیط زیستی به الگویی گفته می شود که با اجتناب از آسیب زدن به محیط زیست و جلوگیری از ایجاد، گسترش و ادامه مشکلات محیط زیستی، تضمین کننده حد بالای سلامت محیط زیست باشد. این سبک زندگی دربردارنده الگوهایی از رفتار است که با زیست بوم هماهنگ است و چرخه های طبیعی آن برای باز سازی منابعش را مختل نمی سازد.

سه عامل اصلی شامل: تعهد به تداوم زندگی با منابع زمین، دسترسی برابر به منابع برای همه مردم و در نهایت، ارتقای کیفیت زندگی همه مردم در اثر تولید و مصرف که مستلزم اتخاذ سیاست های اجتماعی مناسب در همه فرهنگ ها و همه ملت ها است، خط مشی های اصلی سیاست های لازم در این زمینه را تعیین می کنند. استفاده درست و حفظ کالای باارزش محیط زیست مثل دقت در گرمایش و سرمایش خانه ها، مصرف سبز و توجه به بازیافت زباله، از جمله رفتارهای فردی اند که وقتی توسط یک جمع انجام شود، تاثیرات معنی دار در محیط زیست به وجود می آورد. ایجاد این نوع سبک زندگی مستلزم اتخاذ خط مشی های هماهنگ با طبیعت و نوعی الگوی زندگی است که با توان فطری طبیعت برای ادامه حیات تداخل نیابد. بنابراین برنامه ریزی سیاست های اجتماعی جهت تامین نیازهای مردم، فقرزدایی، رشد اقتصادی، عدالت اجتماعی و ایجاد فرصت های برابر نیز به سیستم سیاسی مردم محوری نیاز دارد که در جهت پایداری حرکت کرده و برای پرهیز از تضییع حقوق آیندگان، رشد اقتصادی و سیستم سیاسی و اجتماعی را با توجه به مبانی و اصول پایداری طراحی می کند.

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید