"جنگل تراشی و اقتصاد کشاورزی" در گفت و گو با استاد دانشگاه و پژوهشگر اکولوژی جنگل
زوایای پیدا و پنهان غفلت از جنگلها در اقتصاد کشاورزی/ با خسارتهای سیل بر کشاورزی، بهرهبرداری از چوب جنگلهای شمال توجیهی ندارد/ توسعه کشاورزی مبتنی بر امنیت غذایی با مراقبت از جنگلها مقدور است
با وقوع سیل، بیشترین آسیب معیشتی به مردم پایین دست این جنگلها وارد میشود. به نوعی که هم دولت و هم مردم برای جبران خسارتهای وارده باید هزینههای سنگینی را متحمل شوند. این در حالی است که مراقبت از منابع جنگل علاوه بر حفاظت از محیط زیست، به ما در توسعه کشاورزی مبتنی بر تنوع زیستی جنگل و افزایش امنیت غذایی کمک میکند.
خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا)- الهام آبایی: سیل ۱۳۹۶ شمال غرب ایران در روز جمعه ۲۵ فروردین ۱۳۹۶ رخ داد. تعداد جان باختگان این حادثه ۴۸ نفر اعلام شد و بیشترین تلفات و مفقودیهای این سیل از شهرستانهای عجبشیر و آذرشهر گزارش شده است. بر اساس برآوردها این سیل در استان آذربایجان شرقی، ۲۹۵ میلیارد تومان خسارت به بار آورد که از این میزان در بخش راهها ۲۵ میلیارد تومان، در کشاورزی حدود ۲۵۰ میلیارد تومان و در بخش مسکن حدود ۲۰ میلیارد تومان برآورد خسارت شده است.
30 فروردین 1395 ، تسنیم به نقل از مدیرکل مدیریت بحران استان گلستان گزارش داد سیل به مزارع گلستان 95 میلیارد تومان خسارت زد، و 42 هزار هکتار از زمین های کشاورزی نابود شد. به گزارش ایسنا رئیس مدیریت بحران سازمان جهادکشاورزی گلستان محمد حسین جانعلی نژاد هم گفته که سیلاب های تیرماه امسال در مجموع بیش از 70 میلیارد تومان به بخش های مختلف کشاورزی در استان خسارت وارد کرده است.
حالا یک بارش شدید در مناطق کشور کافی است تا حادثه ناگوار گریبان مردمان آن نواحی را بگیرد. سیل در استانهای گلستان، گیلان، خراسان و همچنین مازندران بیشتر از سایر نواحی کشور رخ میدهد که کارشناسان بر این باورند وقوع سیل در این مناطق متاثر از شرایط اقلیمی حاکم بر این خطه و همچنین شیب تند جنگلهای این منطقه است. اما عمدهترین عاملی که سبب شده تا طی سالهای متمادی تعدد و شدت سیل در این منطقه افزایش چشمگیری پیدا کند، تخریب جنگلها و مراتع بوده است. بهرهبرداری اقتصادی از چوب جنگلهای نواحی شمالی کشور باعث شده تا سازوکار حفاظتی جنگلها در برابر وقوع سیلاب از بین برود و با جاری شدن سیلاب، ساکنان مناطق پاییندست این جنگلها بیشترین آسیب را ببینند.
علاوه بر تلفات جانی و انسانی ناشی از این سیلابها، خسارتهای مالی میلیاردی هم در پی وقوع این پدیده به بار میآید که شامل تخریب زمینهای کشاورزی، تاسیسات و منازل مسکونی است. در این زمینه سیاوش آقاخانی پژوهشگر حوزه اکولوژی جنگل و استاد دانشگاه بر این باور است که در حال حاضر در ارزشگذاری جنکلها تنها به ارزش اقتصادی چوبی که بهرهبرداری میشود توجه میکنیم و ارزش سایر دستاوردهای جنگل مانند حفاظت از منابع آب، خاک و هوا را در نظر نمیگیریم. همین امر هم سبب شده که نتوانیم ارزش یک واحد چوب را به صورت محلی محاسبه کنیم. این در حالی است که اگر خسارتهایی را که وقوع سیلها بر اقتصاد کشاورزی وارد میکند، محاسبه کنیم درمییابیم که بهرهبرداری از چوب جنگلهای شمال هیچ گونه توجیه اقتصادی ندارد. آقاخانی میگوید با وقوع سیل، بیشترین آسیب معیشتی به مردم پایین دست این جنگلها وارد میشود. به نوعی که هم دولت و هم مردم برای جبران خسارتهای وارده باید هزینههای سنگینی را متحمل شوند. این در حالی است که مراقبت از منابع جنگل علاوه بر حفاظت از محیط زیست، به ما در توسعه کشاورزی مبتنی بر تنوع زیستی جنگل و افزایش امنیت غذایی کمک میکند.
مشروح اظهارات سیاوش آقاخانی استاد دانشگاه، دکترای اکولوژی جنگل و نماینده سازمانهای مردم نهاد کشور در برنامه ششم توسعه در ادامه از نظرتان میگذرد.
متاسفانه اخیرا شاهد جاری شدن سیل در برخی استانهای شمال کشور بودیم که خسارتهای زیادی را هم به همراه داشت. با توجه به این که این گونه سیلها در مناطق جنگلهای شمال کشور رایج است، نقش حفاظت از جنگلها و مراتع در کاهش خسارات و آسیبهای ناشی از چنین سیلهایی به ویژه در حوزه کشاورزی چیست؟
جنگلها یکی از منابع مهم حفاظت از تنوع زیستی در دنیا مطرح است. متاسفانه طی سالهای گذشته مدیریت ناپایداری در عرصههای جنگلی رخ داده و نگاه تکجانبه اقتصادی با محوریت چوب به جنگلها حاکم شده است. این رویکرد نه تنها سبب شده تا سطح جنگلهای ایران کاهش پیدا کند و شاهد تخریب کیفی در مناطق دارای طراحی جنگلی و فاقد طراحی جنگلی باشیم بلکه خسارت های سنگین تری نیز در حوزه کشاورزی و روستایی به مردم این مناطق وارد شود. موضوعی که می تواند در صورت ادامه به مهاجرت روستاییان دامن بزند. عواملی مانند بهرهبرداری غیرقانونی و قاچاق چوب، نظارت ناکافی بر طرحهای جنگلداری، عدم توجه بهرهبرداران طرحهای جنگلداری به پایداری جنگلها باعث شده که شاهد کاهش پوشش جنگلی در مناطق مختلف به ویژه در ارتفاعات باشیم. جنگلهای جلگهای ایران تقریبا از بین رفتهاند و جنگلها عموماً کوهستانی هستند.
در مناطقی که دارای شیب است و جنگل در ارتفاعات قرار دارد، نقش اکوسیستم جنگلی در نشست آب و جلوگیری از جاری شدن آن بسیار مهم است. حذف گونههای جنگلی و به ویژه گونههای اقتصادی جنگلی سبب شده تا گونههای شاخص از بین برود. به تبع آن سایر گونههای همراه هم از بین رفت و پس از مدتی پوشش مرتعی به دنبال فرسایش خاک کاهش پیدا کرد. به همین دلیل است که امروز با یک بارندگی کوتاه و شدید که سبب جاری شدن آب میشود، سیلهایی جاری میشود که نه تنها پوشش خاک را از بین میبرد بلکه در پایین دست آسیبهای مالی و جانی بسیاری را به ویژه در حوزه کشاورزی ایجاد میکند. از بین رفتن خانههای مردم، آسیب تاسیسات و از بین رفتن گونههای کشاورزی و اراضی پایین دست با جاری شدن این سیلها و وارد شدن صدها میلیارد تومان خسارت مالی و جانی رقم میخورد.
متاسفانه برخلاف بسیاری از کشورهایی که علم جنگلداری را دارند، هنوز مفهوم پایداری در جنگل را مشخص نکردیم و آن را در طرحهای جنگلی تعریف نکردیم. نمیدانیم که چگونه باید جنگلها را مدیریت کنیم. حدود پایداری در جنگل هنوز مشخص نیست. معلوم نیست که باید چه جهتی در مدیریت خود در راستای حفاظت از جنگل داشته باشیم. این امر یک چالش جدی است که باید در آینده در کنار جلوگیری از بهرهبرداری صرف از چوب جنگل به آن توجه کنیم و مفهوم پایداری را در مدیریت جنگل وارد کنیم.
گونههای گیاهی موجود در جنگلها از جنبه اقتصاد کشاورزی، کیفیت خاک و حفظ منابع آبی چقدر تاثیرگذار هستند؟ به عبارت بهتر اگر نقش جنگل را از منظر اقتصاد کشاورزی بسنجیم، حفظ جنگلها چه اثرات مثبتی در اقتصاد کشاورزی دارد؟
جنگلها مخازن بزرگ ژنی کشور هستند که حجم زیادی از گونههای پایدار و سازگار آن منطقه را به صورت بومی در خود نگه داشتهاند. این گونهها احتیاج به هیچ نوع دخالتی ندارند. به صورت خودرو و طبیعی در بدنه جنگل وجود دارد و طبیعت بهترین انتخاب را در نگهداری و توسعه آنها داشته است. متاسفانه با نگاه پایداری که به مفهوم بذر داشتیم و با واردات غلط بذر، گونههای بومی خودمان را فراموش کردهایم و به سراغ بذرهای دستکاری شدهای رفتهایم که برای کاشت و نگهداری باید هزینههای زیادی را در هنگام تولید انبوه متحمل شویم. این در حالی است که در جنگلها گونههای بذر سازگار و بومی همان منطقه وجود دارد که به کمترین امکانات و مراقبت نیاز دارد.
نکته مهم دیگر حفظ خاک است. عرصههای جنگلی یکی از ساختارهای مهم در حفظ خاک هستند که در این زمینه در کشور نیاز جدی وجود دارد. عرصههای جنگلی مانع جاری شدن سیل میشود، افزایش رطوبت سطح خاک را رقم میزند و جلوی فرسایش خاک را در بالادست میگیرد که این موضوع خود برای کشاورزی نیز حیاتی است.
نقش جنگلها در افزایش سطح آبهای زیرزمینی و حفظ منابع آب سطحی هم بسیار مهم است. یکی از جالشهای جدی بخش کشاورزی ایران، آب است. عرصههای جنگلی با مدیریت آبهای سطحی و زیرسطحی نقش مهمی در پایداری کشاورزی دارند. امروز باید نگاه خودمان را از خودکفایی محصولات کشاورزی به سمت امنیت غذایی با استفاده از عرصههای طبیعی تغییر دهیم. عرصههای جنگلی در تامین این امنیت غذایی نقش استراتژیکی دارند.
اگر روند تخریب جنگلها در 40 سال اخیر را بررسی کنیم، در چه دورهای این تخریب شدیدتر بوده و چقدر این مساله تحت تاثیر سیاستهای دولتهای مختلف بوده است؟
متاسفانه نگاه حاکم بر ساختار جنگلی کشور در چند سال گذشته نگاه چوبمحور بوده است. این نوع نگاه مبتنی بر بهرهبرداری صرف از جنبههای چوبی جنگل بوده است. متاسفانه هیچگاه به جنبههای دیگر جنگل شامل ارزشگذاری زیستمحیطی، همهجانبهنگری و نگاه مبتنی بر زیستبوم در هیچ یک از دولتها وجود نداشته است. اصولاً دولتها به جنگل به عنوان پدیدهای که باید به آن توجه شود نگاه نکردهاند. در هیچ یک از دولتها برنامه ویژهای برای مدیریت پایدار جنگلها در سطح کلان وجود نداشته است. هیچ گاه دیده نشده است که همان طور که رئیس جمهوری در یک سری حوزههای دیگر مانند توسعه سیاسی برنامه میدهد، در حوزه مدیریت پایدار جنگلها هم برنامهای ارائه دهد. خوشبختانه با نگاه ویژهای که مقام معظم رهبری به مقوله جنگل داشتند و تاکیدی که در این زمینه کردند، مدتی است که این موضوع مورد توجه جدی مجلس و دولت قرار گرفته است.
در همین راستا، در ابتدای برنامه ششم توسعه، بهرهبرداری از جنگلهای کشور ممنوع شد. قرار است طی یک برنامه چندساله اعتباراتی در اختیار سازمان جنگلها و مراتع قرار بگیرد تا به صورت پلکانی بهرهبرداری چوب از جنگل کم و مدیریت پایدار جنگلها تقویت شود.
گلایهای که فعالان و استادان محیط زیست کشور دارند، همواره نبود برنامه جامع نظارتی در بخش بهرهبرداری است. این موضوع نهایتا به یک سری نظارتهای سطحی محدود شده است. باید از دستگاههای نظارتی هم در خصوص عدم نظارت بر طرحهای جنگلداری، تخریبهایی که در پاییندستی اراضی جنگلی رخ میدهد، سیلهایی که جاری میشود و تخریب زمینهای کشاورزی سوال کرد. آن ها هم وضعیت امروز جنگلهای کشور موثر هستند. این مطالبهگری مردمی باید صورت گیرد که هنوز شاهد آن نیستیم.
با توجه به اقلیم ایران خسارتهایی که اشاره کردید، در کدام بخشهای کشور شدیدتر بوده و علت آن چیست؟
جنگلهای اقتصادی و یا به عبارت دیگر جنگلهایی که از آن ها بهرهبرداری چوب صورت میگیرد عمدتاً جنگلهای هیرکانی است. فاجعهبارترین تخریبی که شاهد آن هستیم جنگلهای فاقد طرحهای جنگلداری و نزدیک به مناطق مسکونی و کشاورزی است. این گونه جنگلها در بالادست روستاها و مناطقی قرار دارد که مردم به علت قاچاق چوب و قطع گونههای درختی باعث تخریب آن ها شدهاند و در بعضی مناطق هم ایجاد شهرکها و پدیده زمینخواری و جنگلخواری باعث تخریب شده است. به ویژه در استان گلستان و گیلان و همچنین مازندران این موارد شدیدتر است. در استان گلستان مناطق جنگلی زیاد و این چالش شدیدتر است.
اما مکانی که این فجایع بیشتر نمود پیدا میکند، مناطقی است که پاییندست آن شیب زیادی وجود دارد. اوج آسیب و تلفات سیل در استانهای گیلان و گلستان رخ میدهد. با توجه به سیلهای متعددی که در استان گلستان به علت شیب جنگلها رخ میدهد، تخریب بالادست و از بین رفتن اراضی پایین دست در این استان شدیدتر است. متاسفانه مردم حاشیهای منطقه هم بیشترین آسیب را از بهرهبرداری ناپایدار از جنگلها میبینند. دولت و حاکمیت هم در این مناطق مجبور است کمک بیشتری کند و متحمل هزینههای سنگینی میشود تا بتواند آسیبها را جبران کند.
اگر هزینههایی که توسط مردم و دولت برای جبران خسارتهایی که از جهت سیل ایجاد شده محاسبه کنیم، متوجه خواهیم شد که بهرهبرداری از جنگلهای شیبدار توجیه اقتصادی ندارد. مقایسه آسیبی که به عرصه وارد میشود، گونههایی که حذف میشوند، تخریب تنوع زیستی که میتواند امنیت غذایی را تامین کند، خاکی که فرسوده میشود و... در برابر بهرهبرداری و سودی که از جهت بهرهبرداری جنگلها عاید دولت میشود نشان میدهد که هیچ توجیه اقتصادی در این زمینه وجودندارد. از نظر حسابداری زیستمحیطی این موضوع بسیار پرخسارت است. در این زمینه نیازمند برنامه جامع مدیریت زیستبومی جنگلهای شمال هستیم که متاسفانه با گذشت 40 سال از انقلاب و فعالیت سازمان جنگلها و مراتع هیچگاه این برنامه تهیه نشده است.
طرحهای جنگلداری که امروز اجرا میشود هیچ کدام مبتنی بر توان اکولوژیکی عرصههای موجود نیست. باید بررسی در این زمینه انجام دهیم و مفهوم پایداری را مشخص کنیم و بر این اساس تعیین کنیم که هر عرصه به چه نوع مدیریتی نیاز دارد، میبینیم که فعالیتهای موجود بر اساس توان اکولوژیکی نیست و این یک چالش مهم در عرصه جنگلداری است.
موضوع قاچاق چوب و بهرهبرداری اقتصادی از چوب جنگل را مطرح کردید. کدام دسته از فعالیتها در جنگلهای ایران بیشترین سهم را در آسیب وارده به جنگلها داشته است؟
فعالیتهای اقتصادی که در عرصه جنگلهای ایران انجام میشود به دو دسته تقسیم میشود. یک دسته از این فعالیتها قانونی است و توسط شرکتهای بهرهبردار جنگلهای شمال کشور طی سالها انجام شده است. این فعالیتها مبتنی بر توان اکولوژیک سرزمین نبوده و با حذف گونههای شاخص و از بین بردن پوشش گیاهی به جنگلها آسیب زده است. اما دسته دیگر فعالیتهای غیرقانونی و قاچاق چوب است که در جنگلهای شمال کشور اتفاق میافتد. عموماً قاچاقچیان چوب و افراد محلی برای تامین نیاز خود دست به بهرهبرداری جنگلهای بالادست زدهاند. در هنگام بروز بارندگیهای شدید، سیلهایی هم که جاری شده خود این افراد را درگیر کرده است.
اما بخشی که به عهده حاکمیت و دولت است، نظارت بر هر دو حوزه است. هیچ گاه در کشور شاهد نبودیم که نهادهای نظارتی به صورت فنی وارد بحث عملکرد شرکتهای بهرهبردار شوند و به کار آن ها نظارت کنند.
با توجه به آسیبهایی که جاری شدن سیل به اقتصاد کشاورزی وارد میکند، آیا تا کنون در کشور مطالعات علمی و محاسبات اقتصادی در خصوص بهرهبرداری از جنگلها صورت گرفته یا خیر؟
متاسفانه خلاء بزرگی که در مطالعات کنونی عرصههای جنگلی وجود دارد، عدم ارزشگذاری اقتصادی زیست محیطی طرحهای جنگلی است. هنوز قیمت دقیق یک واحد چوب خودمان را بومی نکردهایم. هنوز نقش یک هکتار اراضی جنگلی را در اقتصاد خودمان وارد نکردیم. تنها چیزی که در اقتصاد چوب و جنگل مطرح شده، بخش هزینهای و درآمدی است که ناشی از برش چوب حاصل میشود. خلائی که باعث شده طرحهای ما درست نباشند، نبود همین مطالعات زیستمحیطی و حسابداری سبز در مدیریت عرصههای جنگلی است.
فاجعهبارتر از آن از جنگلهای خارج شمال یعنی جنگلهای ناحیه زاگرسی رخ میدهد. این جنگلها ارزش بسیار زیادی در تامین اکسیژن، تامین آب منطقه، حفظ گونههای مرتعی و... دارند و بیتوجهی به این مساله میتواند معیشت جوامع محلی منطقه خارج شمال را با تهدید مواجه کند. خلاء این مطالعات بسیار جدی است و در آینده ما را با یک بحران شدید مواجه خواهد کرد.
در حوزه سیاستگزاری و اسناد بالادستی، موضوع حفاظت از جنگلها باید چگونه دیده شود؟ در حال حاضر وضعیت به چه ترتیب است و چه تغییری باید در رویکرد سیاستگزاریها صورت گیرد؟
در برنامههای اول تا سوم توسعه کمتر به مفهوم جنگل توجه شده بود. در برنامه چهارم توسعه برای اولین بار مفهوم پایداری جنگلها مطرح شد. متاسفانه در برنامه پنجم توسعه این موضوع مورد بیتوجهی قرار گرفت. اما امسال و در برنامه ششم توسعه موضوع جنگل به صورت جدی مطرح شد و طرحهایی را در حوزه مدیریت پایدار جنگلهای شمال کشور داریم. خلائی که در حال حاضر وجود دارد این است که به جنگلهای غیرشمال توجه نشده است. فقط یک میلیون و 800 هزار هکتار جنگلهای شمال کشور مورد توجه قرار گرفته است. جنگلهای ناحیه رویشی زاگرسی که چندین استان ما را دربرمیگیرد، جنگلهای ناحیه رویشی ایرانی-تورانی که نقش مهمی در حفظ منابع آبی دارند، جنگلهای خلیج عمانی و جنگلهای ارسبارانی کمتر مورد توجه قرار گرفته است که باید در برنامههای بعدی و یا قوانین پایین دستی به آنها هم توجه شود. نکته دیگری که وجود دارد این است که تامین اعتبارات برای اجرای برنامهها باید با جدیت دنبال شود. امسال که در سال اول اجرای برنامه ششم توسعه قرار داریم، زمزمههایی مبنی بر عدم تخصیص منابع برای حفاظت از جنگل شنیده میشود. اعتباراتی که قرار بود برای مدیریت پایدار جنگل در نظر گرفته شود، تخصیص پیدا نکرده است که این امر میتواند عرصههای جنگلی را با چالش جدی مواجه کند و امنیت غذایی و امنیت عمومی مردم را با تخریب جنگلها تهدید کند. باید توجه ویژهای در قوانین پاییندستی، تخصیص اعتبارات و تامین نیروی انسانی مورد نیاز برای مدیریت عرصههای جنگلی صورت گیرد و همه این موارد باید درکنار بخش بزرگی به نام مردم رخ دهد. باید از جوامع محلی و بومی برای مدیریت پایدار جنگلها استفاده کنیم و این امر را در قالب سیستم مدیریت مشارکتی به مردم محلی و روستاییان حاشیه جنگل بسپاریم تا علاوه بر حفظ منافع، به معیشت پایدار جوامع محلی حاشیه عرصههای جنگلی کمک کنیم.
دیدگاه تان را بنویسید