بررسی "الگوی کشت" در گفتوگو ایانا با عضو پژوهشکده علوم محیطی دانشگاه شهیدبهشتی
بدون کشاورزی سالانه 90 میلیارد دلار (دو برابر درآمد نفت) واردات خواهیم داشت
اصلاح الگوی کشت امروزه در بخش کشاورزی ایران به اذعان بسیاری از کارشناسان امری ضروری است. با تشدید ملاحظات زیست محیطی، تغییر الگوهای مصرف، ملاحظات اقلیمی حاکم بر ایران و همچنین مهمتر شدن موضوع رقابتپذیری در کشاورزی، بازنگری در الگوی کشت امری ضروری به نظر میرسد. در این چارچوب است که میتوان از نهادههای موجود حداکثر استفاده را برد و کشاورزی دوستدار محیط زیست را گسترش داد.
خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا)- الهام آبایی: اصلاح الگوی کشت امروزه در بخش کشاورزی ایران به اذعان بسیاری از کارشناسان امری ضروری است. با تشدید ملاحظات زیست محیطی، تغییر الگوهای مصرف، ملاحظات اقلیمی حاکم بر ایران و همچنین مهمتر شدن موضوع رقابتپذیری در کشاورزی، بازنگری در الگوی کشت امری ضروری به نظر میرسد. در این چارچوب است که میتوان از نهادههای موجود حداکثر استفاده را برد و کشاورزی دوستدار محیط زیست را گسترش داد.
در این زمینه هادی ویسی عضو هیات علمی پژوهشکده علوم محیطی دانشگاه شهید بهشتی بر این باور است که با وجود طیف وسیع دلایل موجود برای اصلاح الگوی کشت، هنوز اتفاق نظری مبنی بر چرایی این اصلاحات وجود ندارد. ویسی همچنین بر این باور است که به دلیل فقدان این اتفاق نظر، هر جا هم که اقدامی در راستای اصلاح الگوی کشت صورت گرفته، نتیجه مطلوبی حاصل نشده است. او مشکل اصلی را که سبب ناکامی اصلاح الگوی کشت میشود، دستوری و از بالا به پایین بودن آن میداند. ویسی میگوید همه میدانیم که این کشاورز است که باید اصلاح الگوی کشت را اجرایی کند اما در عمل به نظرات او هیچ توجهی نمیکنیم. به باور این استاد دانشگاه، برای اصلاح الگوی کشت نیاز به دانش عجیب و فناوری پیچیدهای نداریم؛ بلکه کافی است از دانش بومی و تجارب موجود در این زمینه استفاده کنیم. مشروح گفت و گو با دکتر "هادی ویسی" عضو هیات علمی پژوهشکده علوم محیطی دانشگاه شهید بهشتی در ادامه از نظرتان میگذرد.
***
در خصوص الگوی کشت حاکم بر کشاورزی ایران، تاکیدات متعددی مبنی بر ضرورت بازنگری مطرح میشود. در برخی موارد حتی شاهد هستیم که الگوی کشت حاکم بر کشور، کشاورزی را غیراقتصادی میکند. به طور کلی اگر بخواهیم یک بررسی اجمالی در این زمینه انجام دهیم، الگوی کشت در ایران در قالب چه سازو کاری میگنجد و آیا در حال حاضر الگوی کشت مناسبی داریم یا خیر؟
ابتدا در پاسخ به کسانی که می گویند کشاورزی در ایران جنبه اقتصادی ندارد، باید گفت در صورتی که در کشور کشاورزی وجود نداشته باشد، سالانه در حدود 90 میلیارد دلار، یعنی دو برابر درآمد نفتی به واردات محصولات کشاورزی نیاز خواهیم داشت. این مساله موید این حقیقت است که ادعاهای برخی در این رابطه ناشی از کمی نشدن اهمیت کشاورزی برای آن هاست و چنین موضوعی صحت ندارد.
در رابطه با الگوی کشت هم برخلاف برخی از ادعاها در این رابطه که در حال حاضر الگوی کشت در کشور نداریم، باید گفت الگوی کشت داریم اما با توجه به تغییر شرایط کشور لزوم اصلاح آن بیش از پیش احساس میشود. محور اصلی الگوی کشت در حال حاضر کشت تناوبی است؛ بدین معنی که کشاورزان بر اساس عادت و به صورت دورهای اقدام به کشت محصولات میکنند. اما مهم در رابطه با اصلاح الگوی کشت این است که با توجه به شرایط عدم اطمینان و تغییراتی که در محیط ما وجود دارد، باید به سمت الگوهای کشت غیر دورهای حرکت کنیم.
بنابراین، اصلاح الگوی کشت اجتنابناپذیر است. در این زمینه باید اصلاحات با چه رویکرد و در نظر گرفتن چه ملاحظاتی دنبال شود؟
به طور کلی اگر کشاورزی را به عنوان یک شیوه زندگی و شیوه تعامل با طبیعت در نظر بگیریم، کشاورزان کشور به صورت سنتی در هر منطقه از کشور، برای مثال شمالغرب با آبوهوای خنک و یا مناطق جنوبی با آبوهوای گرم، اقدام به توسعه الگوی کشاورزی خاصی کرده و به این ترتیب امنیت غذایی خود را تامین میکنند. امروز لزوم تغییر در الگوی کشت نه فقط به خاطر تغییر در شرایط اقلیمی، که به خاطر مطابقت بیشتر با بازارهای جهانی که ما با آن مواجه هستیم، احساس میشود.
به طور کلی الگوی کشت، الگویی است که باعث ایجاد مزیت رقابتی پایدار میشود، با سیاستهای کلان کشور و همچنین دانش و استعدادهای بومی منطقه همخوانی دارد و اصول اکولوژیک در آن رعایت میشود. اما امروز با مراجعه به الگوی کشت، متوجه میشویم که اکثر مولفههای این تعریف تغییر یافته است. در حال حاضر جنس تعاملات با جهان تغییر کرده، سیاستهای کلان کشور هم عوض شده و موضوعاتی همچون خودکفایی مطرح شده است. در این میان، با تعهدات کشور به جامعه بینالمللی از قبیل کاهش انتشار گازهای گلخانهای هم مواجه هستیم. علاوه بر آن، مباحث بسیار مهمی در رابطه با مسایل اقلیمی از جمله وضعیت ذخایر آب در کشور و نیز مسائل ریزگردها مطرح است. اگر این مسایل را در کنار تغییراتی که به صورت کلی در پتانسیلهای مناطق صورت گرفته است قرار دهیم، به این نتیجه خواهیم رسید که الگوهای کشت امروز ما نیازمند دانشهای جدیدی هستند که با دانش بومی تلفیق شده باشند تا الگوهای جدیدی متناسب با شرایط جدید ایجاد شود.
البته برای اصلاح الگوی کشت نیاز نیست حتما از تکنولوژیهای بسیار مدرن استفاده شود و یا ابداع جدیدی صورت گیرد. توصیه میکنم الگوهای موفقی را که در سطح کشور شاهد آن بودیم مطالعه و آن ها را نظاممند کنیم. این الگوها به این دلیل که دانش بومی کشاورز را با خود به همراه و با شرایط کشور مطابقت دارد، مطمئنا مزیت رقابتی را هم رقم خواهد زد. بنابراین بهتر است سیاستگزاران با توجه به تجارب خوبی که در کشور اتفاق افتاده است، از الگوهای بومی استفاده کنند و نیازی نیست که حتما از الگوهای کشورهای خارجی هم در این خصوص استفاده کنیم.
اصلاح الگوی کشت گرچه در قالب بخش کشاورزی میگنجد اما شاید بتوان گفت به دلیل استراتژیک و حساس بودن آن، نهادها و سازمانهای متعددی در این زمینه دخیل خواهند بود. اگر از این زاویه به ماجرا نگاه کنیم، در این زمینه در حال حاضر چه مشکلات و موانعی وجود دارد؟
اصلاح الگوی کشت از آن دست اصلاحاتی است که با ضرورتهایی در حوزه سیاستگزاری کلان در هم آمیخته است. در برنامههای مربوط به اصلاح الگوی کشت، مشکل اول دستوری و از بالا به پایین بودن آن است. نکته تاسفبرانگیز ماجرا این است که همه میدانیم که در نهایت این کشاورز است که باید برنامههای تدوین شده را اجرا کند؛ ولی در تدوین برنامهها از نظرات آنان استفادهای نمیشود.
مشکل بعدی در زمینه اصلاح الگوی کشت این است که متاسفانه هنوز اتفاق نظر کلی مبنی بر این که چرا باید الگوی کشت اصلاح شود، وجود ندارد. در مقطعی به خاطر مقابله با تحریمها، خود کفایی دلیل اصلی اصلاح الگوی کشت بود. به جز این مورد، بحث کمبود منابع آبی که به اذعان کارشناسان به امنیت ملی کشور گره خورده است، میتواند دلیل دیگری باشد. دلیل مهم دیگر برای اصلاح الگوی کشت این است که خاک در معرض فرسایش قرار دارد. با این که هر کدام از این موارد میتواند دلیلی بر ضرورت اصلاح الگوی کشت باشد، هنوز جمعبندی جامعی در خصوص ضرورت اصلاح الگوی کشت وجود ندارد.
برای مثال، در صورتیکه دلیل اصلی اصلاح الگوی کشت این باشد که بخش کشاورزی با وجود کمبود منابع آب نقش خود را در امنیت غذایی و اقتصاد کشور ایفا کند، بحث شناسایی حوزههای آبخیز و آمایش سرزمین ضرورت خواهد یافت. در اینصورت، الگوی کشت بر اساس میزان آب و ظرفیت خاکی که هر منطقه در اختیار دارد، تقاضای ملی و فراملی محصولات و در نهایت میزان سرمایه مورد نیاز هم از بُعد نیروی انسانی و هم از بُعد تجهیزات و امکانات مورد نیاز تعیین میشود. بنابراین اولین و اصلیترین سوال در مورد اصلاح الگوی کشت که باید به پاسخ خوبی در مورد آن برسیم، ضرورت و چرایی این امر است و مراحل بعدی متعاقب فلسفه اصلاح الگوی کشت، ایجاد خواهد شد.
یکی از موضوعات مهمی که در قالب اصلاح الگوی کشت میتوان به آن پرداخت مساله خودکفایی است. آیا در این چارچوب میتوان با در نظر گرفتن جنبههای زیست محیطی، الگوی کشتی را اتخاذ کرد که محصولاتی که کشور در آنها دارای مزیت رقابتی هست تولید و حتی صادر شود، اما محصولاتی که هزینهبر بوده و صرفه اقتصادی ندارند، وارد شوند؟
با توجه به این که موضوع خودکفایی در قالب سیاستهای کلان کشور و سیاستهای اقتصاد مقاومتی گنجانده شده، اصل موضوع که کشور باید پتانسیل خودکفایی داشته باشد، کاملا پذیرفته شده است. با این حال شرایط اقلیمی و وضعیت خاک و منابع آبی کشور اجازه خودکفایی در همه محصولات را نمیدهد. تجارب قبلی هم تاییدکننده این مطلب است که برای مثال انتخاب 20 محصول و تاکید بر خودکفایی در همه آن ها نه مطلوب و نه موفقیتآمیز است. روش بهتر اتخاذ رویکرد تعاملی و توجه به تقاضا در منطقه است که نمونههایی از حرکت به این سمت در تعامل با کشورهایی از قبیل روسیه و قطر دیده میشود.
نمونههای متعددی در این زمینه وجود دارد که کشاورزی در کشور با توجه به پتانسیلهای هر منطقه و با در نظرگفتن بازار داخل و خارج در حال حرکت به سمت ایجاد مزیت رقابتی پایدار است. به عنوان نمونه امروزه زعفران فقط در خراسان کشت نمیشود؛ بلکه در کرمانشاه و دماوند هم کشاورزان مشغول کشت آن هستند. همچنین کشاورزان در استان کرمان به جای نخلها و مرکبات خشک شده، به کشت سیر روی آوردهاند. کشاورزان اسکو با در نظرگرفتن شوری زمین و کمبود آب، پسته و کلزا را جایگزین محصولات سنتی خود کردهاند. کشت توت فرنگی نیز اکنون در جای جای کردستان مشهود است که باعث بهبود شرایط اقتصادی منطقه، تغییر کاربری اراضی و همچنین حفاظت از خاک منطقه شده است.
همه موارد یادشده نشاندهنده این است که کشاورزان با قواعد رقابت و بازار آشنایی دارند . فقط کافیست سیاستگزاریهایی که عمدتا نقش تسهیلگر دارند، اتفاق بیفتد و از روشهای نوین تولیدی استفاده کنیم تا مزیت رقابتی پایدار را در تمامی محصولات داشته باشیم.
کشاورزی محور اصلی فعالیت روستاییان است و بخش عمده اقتصاد روستا حول محور کشاورزی می چرخد. با قبول چنین جایگاهی برای بخش کشاورزی در اقتصاد روستا، بازنگری در اصلاح الگوی کشت چه تاثیری در اقتصاد کشاورزی خواهد داشت؟
به طور قطع، تغییر و اصلاح الگوی کشت میتواند اثرات بسیار مطلوبی در توسعه مناطق روستایی داشته باشد. در حال حاضر در مناطق روستایی کرمان، کردستان، تهران، آذربایجان و... اثرات این تغییر الگوی کشت که کشاورزان به صورت خودکار دنبال کردهاند، به وضوح نمایان است. در صورتی که اصلاح الگوی کشت به درستی صورت گیرد و از دانش غنی کشاورزان بومی در آن استفاده شود، باعث دلگرم شدن کشاورزان و رستاییان میشود و زنجیرهای از تغییرات مثبت را به همراه خواهد داشت. البته باید توجه داشته باشیم که در تغییرات الگوی کشت باید کشاورزان هم دخالت داده شوند و دانش بومی آن ها در آن مد نظر قرار گیرد.
اما موضوع مهم دیگری که لازم است مورد توجه قرار گیرد، این است که در سالهای اخیر و همزمان با افزایش موج شهرنشینی و مهاجرت از روستاها به شهرها، قشر جدیدی از کشاورزان به وجود آمده است که برخلاف کشاورزان سنتی که ساکن روستاها بودند، این کشاورزان در شهرها سکونت دارند. اما متاسفانه کشاورزان شهرنشین هنوز در وزارت جهاد کشاورزی به رسمیت شناخته نشدهاند. این قشر از کشاورزان نیازهای متفاوتی با کشاورزان روستایی دارند که باید مورد توجه قرار گیرد. به عنوان نمونه، سیاستهای کلان و مزیتهای رقابتی در مورد کشاورزانی که در شهر زندگی میکنند، بیشتر دخیل است. اگر وزارت جهاد کشاورزی به این موضوع توجه کند، شاید لازم باشد که موضوع فشردهسازی پایدار را دنبال کند و گلخانههایی را که مبتنی بر کشاورزی پایدار اداره میشوند، ساماندهی کند.
جایگاه اصول زیست محیطی در اصلاح الگوی کشت چیست و چگونه میتوان در چارچوب اصلاح الگوی کشت کشاورزی پایدار و دوستدار محیط زیست را دنبال کرد؟
در خصوص اصلاح الگوی کشت، در کنار ایجاد مزیت رقابتی، رعایت اصول اکولوژیکی و زیستمحیطی برای دستیابی به پایداری از محورهای اصلی است . زمانی که صحبت از کشاورزی پایدار میشود، مباحث مربوط به تنوع زیستی مطرح میشود؛ به این معنی که تنوع زیستی کشاورزی باید بالا باشد تا سیستم تبدیل به یک سیستم خود کنترل شود تا همه چرخههای اکولوژیکی در آن وجود داشته باشد.
در کشاورزی پایدار معمولا توصیه میشود که به منظور حفظ خودکنترلی سیستم، گیاهان چند ساله کاشته شود، کشت مخلوط انجام شود و کشاورزی جنگلزدایی صورت گیرد. در حوزه کشاورزی پایدار اعتقاد داریم که اکوسیستمها خودشان را کنترل میکنند و آنچه ما باید انجام دهیم این است که از طریق متنوع کردن کشتها زمینه را فراهم کنیم.
همچنین، استفاده از نهادههای بیولوژیکی و اکولوژیکی روش دیگری است که به ایجاد کشاورزی پایدار کمک میکند. در حوزه کشاورزی پایدار، یک بخش بسیار مهم بحث سلامت مصرفکننده است. بر این اساس، رویکرد اصلی این است که سلامت مصرف کننده در گرو سلامت اکوسیستم است. به همین دلیل است که در کشاورزی پایدار، یک چشمانداز مطرح است و نه فقط یک زمین کشاورزی. چشماندازی که در آن هم جنگل معنی دارد، هم مرتع مهم است، هم زمین کشاورزی، و هم رودخانهای که از کنار زمین میگذرد. بر این اساس است که کشاورزی پایدار به تنوع اکوسیستمی، تنوع گونهای و تناوب کشت توجه میکند. با این توضیح، اصلاح الگوی کشت هم باید در همین چارچوب صورت گیرد و از دریچه کشاورزی پایدار چنین اصلاحاتی انجام شود.
یکی از مهمترین مسائل در فعالیتهای بخش کشاورزی بهرهوری است که میتواند قدرت رقابت در سطح منطقه و حتی بازار را به کشاورز بدهد. بر این اساس، اصلاح الگوی کشت چگونه میتواند به ارتقای بهرهوری کمک کند؟
بهرهوری به صورت کلی به دو عامل شامل میزان هزینههایی که برای تولید مصرف میشود و همچنین میزان محصول تولیدی وابسته است. به عبارت بهتر، هر چه نسبت محصول تولیدی به هزینههای مصرف شده بیشتر باشد، بهرهوری بالاتر است. در کشور ما متاسفانه بهرهوری در همه صنایع نسبتا پایین و این مساله به ویژه در بخش کشاورزی کاملا مشهود است. در این خصوص سازمان جهاد کشاورزی برنامههایی تدوین و حرکتهایی را شروع کرده است که هرچند این حرکتها دیر شروع شده و در مراحل اولیه است، اما در مجموع کلیت آن را میتوان مثبت ارزیابی کرد؛ هرچند در رابطه با همین برنامهها نیز، نبود جامعیت و یکپارچگی به چشم میخورد.
پایین بودن بهرهوری در کشاورزی عمدتا از پایین بودن مهارتهای کشاورزان ناشی میشود که باعث شده کشاورزی در اکثر مناطق همچنان به شیوه سنتی و منسوخ قدیمی ادامه پیدا کند. در مواردی هم که جهاد کشاوزری سعی در ارتقای دانش کشاورزان کرده، به دلیل نبود تفکر سیستمی و کلینگر، نتایج مطلوبی به دست نیامده است. برای مثال وزارت جهاد کشاورزی تجهیزات در اختیار کشاورزان قرار میدهد، اما نحوه درست استفاده از آنها را آموزش نمیدهد. رقم کشت به کشاورزان اعلام میشود، اما الگوی مناسب کشت به آنها گفته نمیشود. چنین مواردی باعث میشود که در نهایت همان روش سنتی کشاورزی به کار گرفته شود. علاوه بر موارد یادشده، در کشور ما تولیدکننده با مصرفکننده ارتباط بسیار کمی دارد که این موضوع باعث میشود این دو سر طیف از نیازها و علایق هم بیخبر باشند که خود به صورت بالقوه باعث کاهش بهرهوری میشود.
همراه با اصلاح الگوی کشت شاید بهتر باشد تا برای ارتقای بهرهوری دولت به صورت جدیتری وارد این حوزه شود و بیشتر نقش تسهیلگر داشته باشد و تنها به نقش جهتدهنده اکتفا نکند. در این صورت، با استفاده درست از نهادهها، رعایت اصول اکولوژیک و همچنین آمایش سرزمین، بهرهوری ارتقا خواهد یافت. در این میان پتانسیل بسیار زیاد منابع انسانی و فارغالتحصیلان رشته کشاورزی که متاسفانه مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند، میتوانند نقش بسیار موثری در تبدیل کشاورزی سنتی به کشاورزی دانشبنیان داشته باشند.
نکته مهم دیگر در رابطه با بهرهوری، لزوم توجه به بهرهوری چندبعدی است. بدین معنی که بهرهوری باید نه تنها در مزرعه، بلکه در تمامی زنجیره تولید تا مصرف و در سرتاسر بازار اتفاق بیفتد تا از میزان تلفات کاسته شود و میزان آب و نهادههای مصرفی به ازای محصول مصرفی نهایی کاهش یابد.
در حوزه بهرهوری یکی از نقدهایی که به کشاورزی ایران وارد میشود، چندپارچگی زمینها است به این معنا که در بسیاری از موارد به دلیل ابعاد کوچک زمین نمیتوانیم در بخش کشاورزی از تکنولوژی و سرمایهگذاری استفاده کنیم. در چنین شرایطی اگر اصلاح الگوی کشت را با توجه به ابعاد زمینهای کشاورزی ایران دنبال کنیم، در صورتیکه بخواهیم به مزیت تولید به مقیاس دست پیدا کنیم، آیا نیاز هست که نسبت به یکپارچهسازی زمینهای کشاورزی اقدام کنیم؟
یکپارچهسازی سیاستی است که در بعضی از کشورها جواب داده است و در کشور ما نیز در برخی اوقات، مورد توجه قرار گرفته است. در رابطه با اینکه چرا در کشور ما یکپارچه سازی صورت نگرفته، نظرات مختلفی از جمله مسائل قومی و قبیلهای مطرح شده که بخشی از واقعیت است. اما از نظر من اصلیترین دلیل عدم یکپارچگی در کشور ما این است که کشاورزی در ایران فعالیتی هوشمند به اقلیم بوده است. کشاورزی ایران از دیرباز هوشمند به اقلیم بوده است. برای مثال در ایران بنکوههای مختلف با قطعات مختلفی داریم که هر قطعه دارای کیفیت متفاوت بوده و برای هدف خاصی مناسب است. بعضی برای کشت آبی، بعضی برای شالیزاز و یا گندم و... مناسب است که در این میان، سیاست اصلی حفظ امنیت غذایی بوده است.
اگر فقط به دنبال افزایش بهرهوری در کشور باشیم، یعنی تولید بیشتر با نهاده کمتر، باید مزیت رقابتی و صادرات تسهیل شود و در چنین چارچوبی شاید یکپارچهسازی جوابگو باشد. اما تا جایی که من اطلاع دارم سیاست این نیست که کشاورزی را مانند صنعت ببینیم. امنیت غذایی هم برای ما بسیار مهم و حیاتی است. بنابراین در چنین چارچوبی احتمالا یکپارچهسازی روش مناسب و مطلوبی نباشد. در همین زمینه، پیشنهاد میشود به جای یکپارچهسازی، تکنولوژیهایی تولید استفاده شود که متناسب با شرایط و ابعاد زمینهای کشاورزی کشور بهرهوری را هم افزایش دهد.
در کنار اقداماتی که دولت در زمینه اصلاح الگوی کشت باید دنبال کند، سازوکار کنترل قیمتی در محصولات کشاورزی باید چگونه باشد تا خروجی کار، رونق اقتصادی کسب و کار کشاورزی برای روستاییان باشد؟
قیمتگذاری در تمام دنیا به عنوان یکی از ابزارهای مهم دولتها برای تنظیم بازارها است و به طور کلی نمیتوان آن را رد کرد. اما این سیاستگزاریها در برخی مواقع به ضرر کشاورزان تمام میشود. برای مثال در مورد محصولاتی که مزیت رقابتی تولید آن ها در کشور کم است، سیاستهای قیمتی باعث کاهش حاشیه سود کشاورزان میشود. البته در این میان گاهی دولت هم متضرر میشود. برای مثال در زمینه چای شاهد بودیم که دولت چای را خریداری و در انبارها نگهداری میکند، در حالی که در فروش آنها به مشکل بر میخورد و علاوه بر هدررفت منابع آبی کشور، منابع ریالی نیز تلف میشود.
بنابراین اگر سیاستگزاری قیمتی با دقت و بررسی تمام جوانب صورت نگیرد، هم کشاورز آسیب میبیند و هم دولت که این موضوع در حقیقت یک نقطه منفی برای سیاستگزاران است. به جای تمرکز بر قیمتگذاری محصولات، شاید بهتر است دولت بر روی توسعه بازارها تمرکز کند. در این صورت، تولیدکنندگان و همچنین افرادی که به فرآوری محصولات میپردازند، به فکر افزایش بهرهوری و استفاده از تکنولوژیهای نوین هم خواهند افتاد.
دیدگاه تان را بنویسید