Iranian Agriculture News Agency

حکایت «ماهیگیر باتقوا» و سلفی با مصیبت‌زدگان

حکایت «ماهیگیر باتقوا» و سلفی با مصیبت‌زدگان

بنده‌خدایی در توئیتر سؤالی مطرح کرده بود با این مضمون که "کی‌میدونه کجا پتو می فروشن؟! می خوام برای کمک به زلزله‌زده‌ها پتو بخرم". ما که امیدواریم پرسش این هموطن از سر صدق و سادگی بوده باشد؛ اما اینگونه مطالب ذهن آدمیزاد را ناخودآگاه به سمت دیگری سوق می‌دهد.

بخصوص که در این چند روز پس از وقوع زلزله در کرمانشاه و مصیبت‌زدگیِ جمعی از هموطنانمان، چه در شبکه‌های اجتماعی و چه در دنیای واقعی، شاهد پیام‌ها، عکس‌ها و مطالب کسانی بودیم که با آسیب‌دیدگان زلزله «اظهار» همدردی می‌کردند و عده‌ای نیز با اقلام اهدایی، لبخند به لب عکس دست‌جمعی می‌گرفتند!

روزهای گذشته عده‌ای به این هم اکتفا نکردند و با اتخاذ تصمیمی ماجراجویانه و علی‌رغم تأکید پلیس، برای «زلزله‌گردی» راهی مناطق آسیب‌دیده شدند که در نهایت پلیس را ناچار کرد راه‌های ورودی کرمانشاه را مسدود کند؛ از ماجرای کسانی که با سگ خانگی خود برای یافتن زیرآوارمانده‌ها رفته بودند هم بگذریم!

اظهار همدردی چیز بدی نیست؛ شاید حتی مفید هم باشد. اما چیزی که در این مواقع توی ذوق می‌زند «سلفی گرفتن با رنج دیگران» است. پدیده‌ای متأخرتر که به واسطه‌ی شبکه‌های اجتماعی هر روز بیشتر از قبل شاهد آنیم.

هرچند به طور مطلق نمی‌شود گفت این از تبعات مجازی شدن ارتباط آدم‌هاست، اما می‌شود اینطور گفت که شبکه‌های اجتماعی، کمک می‌کنند آدم‌ها چهره‌ای متفاوت از آنچه در روابط واقعی از خود نمایش می‌دهند، بسازند و پشت نقاب جدیدشان به فراخور اوضاع و پسند دیگران ژست‌هایی نوبه‌نو بگیرند؛ یک روز تحلیلگر و مطالبه‌گر و فعال مدنی، یک روز معترض و منتقد و مخالف خوان، یک روز هم ضدجنگ و میهن‌پرست و نوع‌دوست و یاریگر مصیبت‌دیدگان.

یقیناً آدم‌ها در دنیای واقعی هم می‌توانند و ممکن است یک یا چندتا از این وجوه شخصیتی را داشته باشند، اما ایراد کار آنجاست که این موضع‌گیری‌ها و اظهارکردن‌ها در حد حرف و عکس باقی بماند و با موجی تازه رنگ عوض ‌کند و حرف‌ها و عکس‌ها یک هدف را دنبال کنند: «نمایش‌دادن» خود برای جلب توجه و افزایش مقبولیت.

هستند کسانی که به دلیلی (اغلب به واسطه‌ی حرفه‌ای که دارند)، در شبکه‌های اجتماعی هم تعدادی دنبال‌کننده دارند و بدشان نمی‌آید موقعیتشان را حفظ کنند و ارتقا دهند؛ از «شاخ»های مجازی و سلبریتی‌ها گرفته تا خبرنگاران و روزنامه‌نگاران ریز و درشت.

ممکن است هرکدام از این افراد در چنین موقعیتی وظایف مهمی را به عهده بگیرند و کمک‌های بزرگی کنند؛ روزنامه‌نگاری که در انتقال اخبار و آگاهی‌بخشی به مخاطبانش، سرعت و دقت را سرلوحه قرار می‌دهد، به نیازهای افکار عمومی پاسخ مناسب می‌دهد و چهره‌ی نامدار هنری، ورزشی و سیاسی‌، در نقصان اعتماد به نهادهای عمومی، می‌تواند با سرمایه‌ی اجتماعی خود برای حادثه‌دیدگان کمک جذب کند. در این ها شکی نیست؛ اما در میان همین اقشار هستند کسانی که پیش و بیش از کمک، نمایش کمک کردن می‌دهند و به قول معروف «شوآف» می‌کنند.

افراد فرصت‌طلب و سودجو نیز که در ظاهر ژست انسان دوستی دارند و برای سلامتی گروهی دعا و برای نابودی گروهی دیگر نفرین سر می‌دهند، برای پربازدید شدن صفحه‌ی‌شان، فیلم‌ها و عکس‌ها و مطالبی را منتشر می‌کنند. برای این دسته افراد ویرانی هرچه گسترده‌تر و تصاویر هرچه دلخراش‌تر بهتر.

کسانی هم هستند که در زمان بحران تنها می‌توانند - به حق یا ناحق- از بی‌کفایتی‌های مسئولان بگویند و ژست اپوزیسیون بگیرند. یا در اینترنت دنبال عکس‌های دلخراش و ترحم‌انگیز بگردند و با منتشر کردن آن ها توجه‌ها را به انسان‌دوستی خود جلب کنند. حتی هستند خبرنگارانی که هنگام حضور در محل حادثه مسئولیت حرفه‌ای و اجتماعی خود را فراموش می‌کنند و از شبکه‌های اجتماعی به عنوان رسانه‌های شخصی استفاده می‌کنند تا نشان دهند مرد مِیدانند و در زمان بحران در بطن حادثه بوده‌اند؛ البته نیم‌نگاهی به روزنامه‌نگار - سلبریتی شدن هم دارند.

همه‌ی این ها آدم را یاد حکایت «ماهیگیر باتقوا» اثر کورت توخولسکی می‌اندازد؛ حکایت مردی که به همه جانداران عشق می‌ورزید و در عین حال عاشق ماهیگیری هم بود؛ هر روز به اسکله می‌رفت و قلاب ماهیگیری‌اش را به آب می‌انداخت و همزمان دعا می‌کرد هیچ ماهی بی‌نوایی گرفتار قلاب تیزش نشود! این حکایت بعضی از ماست که از انسان‌دوستی دم می‌زنیم و دعا می‌کنیم کسی گرفتار بلا نشود، اما بدمان نمی‌آید گاهی برای مطرح شدن خودمان با همان مصیبت‌زدگان سلفی بگیریم؛ برای اینکه هم ماهیگیری‌ کنیم و هم وجدانمان آسوده باشد، قلاب انداخته‌ایم و دعا می‌خوانیم!

ایسنا- میثم خدمتی

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید