Iranian Agriculture News Agency

کجا هستید آقای تاج؟

کی‌روش و برانکو مخاطب یکدیگر نیستند

کی‌روش و برانکو مخاطب یکدیگر نیستند


نحوه غیراصولی اعلام برنامه آمادگی تیم ملی، یک بار دیگر ضرورت برخورد عقلانی با تصمیم گیری های فنی را به ما گوشزد می کند.

به گزارش "ورزش سه"، آیا طرح کی روش برای ریکاوری بازیکنان تیم ملی می باید مورد قبول باشگاه ها واقع شود؟ هدف این نوشتار پاسخ به این سوال نیست بلکه پرسش دیگری مورد نظر است: آیا نحوه اعلام موضوعی به این مهمی، صحیح بوده است؟

مروری کنیم به سلسله مراتب تشکیلاتی در مدیریت فوتبال. سرمربی تیم ملی یک کشور به عنوان بالاترین مرجع و مسئول فنی، هم حق دارد و هم وظیفه که بهترین طرح و نقشه ها را جهت آمادگی هرچه بیشتر شاگردانش برای مسابقات و تورنمنت های بین المللی به فدراسیون متبوعه ارائه دهد. این طرح در کمیته فنی فدراسیون مورد بحث قرار می گیرد و بعد متناسب با امکانات، بخشی یا تمام آن به اجرا درمی آید. حال اگر تقاضایی خارج از عرف آئین نامه ای در ارتباط با سازمان لیگ و باشگاه ها به دست فدراسیون برسد (مثل در اختیار داشتن بازیکنان خارج از روزهای فیفا) در صورت توافق، مدیریت فدراسیون قبل از هر چیز با مدیریت سازمان لیگ وارد شور شده و سعی می کند مدیریت این سازمان را که قاعدتا منافع باشگاه ها را نمایندگی و سازماندهی می کند قانع کند؛ مثلا بگوید خواهش می کنیم به خاطر منافع ملی از برخی منافع باشگاهی صرف نظر کنید. بعد همین گفتمان را سازمان لیگ باید با مدیران باشگاه ها داشته باشد.

در این سلسله مراتب، مخاطب های هر بخش کاملا مشخص هستند: مخاطب کی روش فدراسیون است. مخاطب فدراسیون، سازمان لیگ است و مخاطب سازمان لیگ، مدیران باشگاه ها ... و البته مخاطب سرمربیان باشگاه ها هم مدیر باشگاه است ... نه فدراسیون فوتبال، نه سرمربی تیم ملی.

شاید مدیرباشگاهی قبل از پاسخ به سازمان لیگ بگوید: "من ابتدا باید با سرمربی تیم مشورت کنم." سرمربی هم می تواند به مدیرباشگاه بگوید که این برنامه همساز با اهدافی که در ابتدای فصل برای آن توافق کردیم نیست و مسئولیت ناکامی های احتمالی با خودتان است.

با احترام به روح این سلسله مراتب، وجود یک رابطه و همکاری خوب حرفه ای بین سرمربی تیم ملی و مربیان باشگاه ها، می تواند کمک بزرگی به اجرای اینگونه طرح ها کند. ولیکن به هیچ عنوان و بهانه ای، سرمربی تیم ملی و مربی باشگاه نمی باید رو در روی هم قرار گیرند. این دو در چارت سازمانی فوتبال، نه تنها مخاطب یکدیگر نیستند؛ بلکه چنانکه شرح داده شد، در منتها علیه دو سر یک خط قرار می گیرند.

اما همه این اصول در یک مدیریت صحیح و توانا رعایت می شوند. در یک مدیریت ضعیف، سرمربی تیم ملی به یکباره می آید و در یک برنامه تلویزیونی، اهل فوتبال را از هوادار گرفته تا باشگاه و مربی "سورپرایز" می کند. پوزیسیون و نقش فدراسیون در طرح ارائه شده سرمربی مشخص نیست. آیا فدراسیون با سازمان لیگ تبادل نظری داشته؟ آیا سازمان لیگ با مدیران باشگاه ها جلسه ای برگزار کرده؟ آیا مدیران باشگاه ها، فرصت بررسی جوانب فنی و عواقب احتمالی را با مربیانشان داشته اند؟

با چنین مدیریتی، به جای آنکه مسائل فنی با این درجه از اهمیت، بین کارشناسان و ارکان ذیربط در تشکیلات فوتبال مورد بررسی قرار گیرند، مستقیم وارد عرصه عمومی می شوند تا عوام قضاوت کنند. کنفرانس های مطبوعاتی قبل و بعد بازی های لیگ برتر، تبدیل به صحنه رویارویی مربیان باشگاه ها با راهکارهای در نظرگرفته شده از سوی سرمربی تیم ملی می گردند. مربی باشگاه در مقابل مربی تیم ملی قرار گرفته و هواداران فوتبال به سمت دودستگی و دوقطبی گری های آزاردهنده سوق داده می شوند.

شاهین اشکان


انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید