جای توسعه پایدار در ایران خالی است
ابرچالشهای ایران و چشمان بسته نمایندگان
ایران با ۳۸ تهدید و مسأله روبهروست که ۱۵ تا از آنها تبدیل به ابرچالش شدهاند
چالش و ابرچالش؛ اینها واژههایی هستند که در ادبیات سیاسی و اجتماعی ایرانیها آشنا به نظر میرسند اما بیست سال پیش شاید بهاندازه این سالهای اخیر ملموس و نزدیک به نظر نمیرسید. پس از پیروزی انقلاب و با آغاز جنگ در واقع این تهدیدها و مسائل یکی پس از دیگری نمایان شد و بخش زیادی از این چالشها برای کشوری که بار یک جنگ را به دوش میکشید، طبیعی به نظر میرسید. با پایان جنگ شرایط رو به عادی شدن گذشت و صدای چرخیدن چرخهای توسعه آرامآرام به گوش رسید و کار برای حل بحرانها و چالشها آغاز شد. حال سؤال اینجاست، باگذشت نزدیک به سی سال از پایان جنگ آیا ما در حل بحرانها و چالشها موفق بودهایم؟
دهه هفتاد برای بسیاری، دهه توسعه و سازندگی است، ایران وارد جریان عادی زندگی شده بود و دیگر جنگی در کار نبود. اقتصاد ایران مسیر جدیدی را یافته بود و با سرعت پیش میرفت، آنقدر با سرعت که صدای له شدن عدهای، چندان به گوش نمیرسید و کسانی هم که این صدا را میشنیدند یا خود را به نشنیدن میزدند و یا به این لهشدگان به چشم قربانیان روند پرسرعت توسعه و بازسازی نگاه میکردند.
در آن سالها حتی شکل شهرهای ایران نیز تغییر کرد و آسمانخراشها بهعنوان نمادهای توسعه یکی پس از دیگری سر برآوردند. این تغییر را میشد در همهجا دید، در سدهایی که یکی پس از دیگری افتتاح و در معادنی که با سرعت فزایندهای بر تعداد آنها افزوده میشد. اگرچه این تغییرات در ظاهر امر نشان از آبادی و در جریان بودن زندگی عادی داشت اما آنچه به چشم نمیآمد، آینده بود که نهتنها از چشم مردم بلکه از چشم مسئولین وقت هم پنهان مانده بود.
این مدل از توسعه مورد استقبال کارگزاران کشور قرار میگرفت و بهنوعی گویی سیاستهای اصلی نظام و کشور را در برگرفته بود که حتی با وقوع دوم خرداد هم سیاستهای کلی در زمینهٔ توسعه تغییر چندانی نکرد.
امروزه بسیاری از حامیان دوران سازندگی و دوران اصلاحات با افتخار از دورههای خود یاد میکنند که البته در مقایسه با دولت بعد از آنها یعنی دولت محمود احمدینژاد چندان هم بیراه نیست، اما فارغ از مباحث و دیدگاههای سیاسی، عملکرد و کارنامه دولتها را بیش از هر چیز باید با شاخصهای توسعه پایدار سنجید. بهبیاندیگر مفهوم توسعه پایدار و توجه به شاخصههای آن است که میتواند آینده یک کشور را تحتتأثیر قرار دهد و آیندهای پرچالش یا کمچالش را برایش رقم زند.
توسعه پایدار مفهومی است که در دهه هشتاد میلادی و زمانی اهمیت یافت که جوامع بشری متوجه شدند اگر با شاخصهای همیشگی توسعه پیش روند تا چند سال دیگر جهانی برای زندگی باقی نخواهد ماند و محیطزیست بهطور کامل تخریب خواهد شد. درواقع مفهوم توسعه پایدار در راستای نگهداری و حفظ محیطزیست در ادبیات جهان پدیدار شد. بهبیاندیگر توسعه پایدار به معنی ایجاد تعادل میان توسعه و محیطزیست است.
آذرماه سال گذشته رئیس مجلس در ششمین همایش ملی نقش پژوهش در فرآیند قانونگذاری اعلام کرد طبق گزارشهای مرکز پژوهشهای مجلس، ایران با 38 چالش مهم روبهروست که 15 چالش از آنها تبدیل به ابرچالش شدهاند. یکی از این ابرچالشها مسئله محیطزیست و خشکسالی است که میتواند ابعاد بسیار گستردهای از زندگی و اتفاقات کشور را تحتتأثیر قرار دهد.
خشکسالی و نبود آب میتواند تبدیل به بزرگترین بحران یک نظام سیاسی شود و بهطور مستقیم امنیت غذایی و امنیت ملی را هدف قرار دهد. در واقع عدمتطابق سیاستهای ایران در سه دهه گذشته با توسعه پایدار و بیرحمی برنامههای توسعهای ما با محیطزیست سبب شد تا امروز طبیعت نیز چهره نامهربان خود را به ما نشان دهد و یکی از بزرگترین چالشهای ما و آیندگانمان را رقم بزند.
در سه دهه گذشته پروژههای سدسازی به شکل افراطی و بدون در نظر گرفتن توسعه پایدار منابع آبی ما را تحتتأثیر خود قرارداد. از سوی دیگر کمتوجهی به زندگی روستایی و رشد بیمارگونه زندگی شهری سبب بالا رفتن میزان مهاجرت و خالی شدن روستاها بهعنوان یکی از اصلیترین تولیدکنندگان غذا در به وجود آمدن این چالش تأثیرگذار بود. به همین دلیل امروز با مسائلی همچون ریز گردها در جنوب و غرب کشور روبهرو هستیم، مسئلهای که اگر ادامهدار باشد خود بهتنهایی میتواند یکی از امنیتیترین بحرانهای نظام سیاسی ایران را رقم بزند. درواقع ریزگردها کیفیت هوای شهرهای مرزی را بهشدت بحرانی کرده و این مسئله میتواند مهمترین عامل مهاجرت مردم از این شهرها شود و بهمرور شهرهای مرزی ایران ترکیب جمعیتی خود را ازدستداده و تبدیل به مناطق ناامن شود.
سهم مجلس در ایجاد چالشها و عدم حل آنها چیست؟
بیتردید در سه دهه گذشته سهم دولتها در به وجود آمدن شرایط امروز کم نبوده است. اما نباید از نظر دور داشت که در کشور ما نهادهای دیگری هم وجود دارند که گاه میتوانند نقش مهمی را ایفا کرده و حتی مقابل سیاستهای غلط دولتها قد علم کنند، اتفاقی که در سه دهه گذشته هرگز رخ نداد.
یکی از این نهادها مجلس شورای اسلامی است که هم وظیفه قانونگذاری دارد و هم وظیفه نظارت بر مجلس بر عهده اوست. اما متأسفانه در همه دورهها نمایندگان نتوانستند بهعنوان نمایندگان ملت در بزنگاهها نقش اصلی خود را ایفا کنند و مقابل مسیر غلطی که در پیشگرفته بودیم، بایستند و همه اینها ناشی از آن است که حتی نمایندگان هم اطلاع درست و دقیقی از مفاهیمی همچون توسعه پایدار ندارند. مجلس یک بازوی پژوهشی مهم بهعنوان مرکز پژوهشهای مجلس دارد که معمولاً گزارشهای مهمی درزمینهٔ اقتصادی، اجتماعی و حتی زیستمحیطی منتشر میکند. گزارشهایی که بسیاری از آنها محرمانه باقی میماند و فقط در اختیار نمایندگان و مسئولین کشور قرار میگیرد. اما نکته قابلتوجه اینجاست که گزارشهای مرکز پژوهشهای مجلس حتی برای نمایندگان مجلس هم که کار مهم قانونگذاری را انجام میدهند، چندان موردتوجه نیست و بدون توجه به هشدارهای این گزارشها تنها بر مبنای لابی و منافع گروهی خود دست به قانونگذاری میزنند.
نمونه اخیر این مسئله را در بررسی لایحه بودجه کشور دیدیم که در سال گذشته و در عین ناباوری، نمایندگان قانونی را تصویب کردند که در صورت تغییر کاربری و ساختوساز غیرقانونی در زمینهای کشاورزی و باغات، با پرداخت هزینه تغییر کاربری، این کار مانعی ندارد. در واقع با رأی نمایندگان مجلس زمینخواری قانونی و مشروع شد. این در حالی است که کم شدن زمینهای کشاورزی نسبت مستقیمی بر میزان تولید غذا و امنیت غذایی و امنیت کشور دارد. درواقع مجلس و نمایندگان مردم تنها در یک مصوبه خود نه تنها قدمی در حل چالشها برنداشتند بلکه تصمیماتشان میتواند آیندگان را با چالشی خطرناک روبهرو کند.
از سوی دیگر نمایندگان مجلس حتی فکری به حال امنیت غذایی و بحرانهای پیش رو هم نکردهاند و معتقدند تنها در صورتی به مسأله امنیت غذایی ورود میکنند که تبدیل به مسأله بحرانی شده باشد. این درحالی است که همه بر پیشگیری قبل از پدید آمدن بحران تأکید میکنند و بقیه کشورها به این مسأله به دیده امنیت ملی نگاه میکنند.
حقیقت امر این است این وضعیت نهتنها در مجلس که در بیشتر نهادهای تصمیمگیرنده و سیاستگذار کشور حاکم است و ثبات این روند سبب شده تا امروز، کشور با چالشهای بزرگی روبهرو باشد و در بنبست برخی مسائل در یک چرخه باطل گیر کند. امروز مهمترین چالش کشور در واقع همین روند است که مولد سایر بحرانها و چالشهاست.
دیدگاه تان را بنویسید