دامداری در آثار نمایشی؛دستمایه شوخی یا نیازمند به معرفی
دامدار؛ آشنای ناآشنا در صنعت فیلم سازی ایران
به نظر میرسد نگاه سینماگران و برنامهسازان به مقوله دامداری غیر واقعی وکاریکاتوری است
ایانا،گروه فرهنگ و هنر،هادی داداشی: کاراکتری که شغلش دامداری است،با یک جفت چکمه بلند و پیشبند غرولندکنان وارد کادر میشود و با چنگک بلندی که در دست دارد، شروع به جا به جایی علوفهها میکند و در موقعیت ظاهرا کمیکی بر سر کارگرانی که از زیر کار در رفتهاند داد میزند. کاراکتر دیگری که در فیلم شغلش دامداری است، به خاطر این شغل آدم پولداری به تصویر کشیده شده که خیلی هم شوخ و شنگ است و حرفایش اغلب مایه مسرت اطرافیانش میشود. در فیلم دیگری صاحب دامداری مشغول پیاده روی در دامداریاش است و با یکی از اعضای خانوادهاش بر سر چگونگی هزینه کرد پول ظاهرا بادآوردهای بگو مگو میکند.
اینها تنها نمونههایی از چند تجربه محدود در سینما و تلویزیون ماست که به سطحیترین شکل ممکن نیم نگاهی به دامداری داشتهاند. همین الان در شبکه نمایش خانگی سریالی با نام «گلشیفته»(بهروز شعیبی) در حال توزیع است که امیرمهدی ژوله در آن نقش صاحب بیتجربه و فرصتطلب یک گاوداری را یفا میکند!
شاید این مسئله در زیبایی شناسی تبلیغات بازرگانی تا حدودی به دلیل ماهیت و شاکله خاص آنها با اغماض قابل قبول باشد.حتی در ساخت این تیزرهای تبلیغاتی نیز بیشک نوعی نگاه فانتزی غالب است که منطقی هم به نظر میرسد. ولی واقعا چرا در دنیای فیلم و سریال نگاه جدی به این مقوله وجود ندارد و یا دست کم بشدت انگشت شمار است.
مجموعه تلویزیونی «عقیق» به کارگردانی حمید تمجیدی که در سال ۱۳۶۸ تولید و از شبکه ۲ سیما پخش شد،از معدود نمونههای قابل ارجاع و پرمخاطب موفق در این باره است.این مجموعه تلویزیونی بر اساس زندگی واقعی بانویی است که به عنوان «دامدار نمونه» شناخته شده بود. این بانو که ربابه دهقان نام دارد، با وجود مشکلات فراوان و مخالفت فرزندانش که زندگی شهری را ترجیح میدهند، در روستایی اطراف اراک، یک گاوداری احداث و در اطراف آن نیز یک مزرعه علوفه ایجاد کرده بود.فریده سپاه منصور که نقش او را بازی کرده بود، درباره بازی در این سریال گفته بود بعد از پخش «عقیق» همه فکر میکردند که او واقعا گاودار یک است!
دیگر نمونه جالب توجه نیز سریال «همسران» بود که فردوس کاویانی در قالب کاراکتر کمال،در بستری طنز و با لحاظ کارکردش در درام،تا حدودی به شغل دامداری پرداخته بود.
در سینما نیز نمونه مهم را باید فیلم «گاو» داریوش مهرجویی دانست که نگاه دراماتیک آن به یک دامدار جزء، بشدت ماندگار شد.
با این حال در واقع اگر تا حدودی اهل پیگیری فیلم و سریال باشید، شاید به زحمت یکی –دو مورد از آثار نمایشی قابل توجه به خاطرتان برسد که در آنها اشارههایی آن هم گذرا به مقوله دامداری و کشاورزی شده باشد. این در حالی است که سهم دامداری و کشاورزی در تولید ناخالص ملی قابل اهمیت و اتکاست.حال آنکه تاثیر این مسئله در کشوری مثل ایران که متکی به اقتصاد نفتی است، به مراتب بیش از سایر کشورها نیز هست.
طبق آمارها، تنها دو بخش زراعت و دامپروری سهم عمدهای از ارزش افزوده بخش کشاورزی را تشکیل میدهند؛به طوری که در دوره ۱۳۹۴-۱۳۸۳ بهطور متوسط حدود ۹۳ درصد از ارزش افزوده بخش کشاورزی ایران متعلق به این دو بخش بوده است. اگر چه در دو سه سال اخیر این روند کاهش محسوسی داشته،اما تردیدی وجود ندارد که سرمایهگذاری روی این بخش و معرفی دقیق آن میتواند شرایط را به سمت شکوفایی بهتر آن سوق دهد.
سال گذشته محمد علی شاعری سخنگوی کمیسیون کشاورزی در مصاحبهای با اشاره به آخرین وضعیت سرمایه گذاری در بخش کشاورزی گفته بود:«بخش کشاورزی تنها حدود ۵ درصد در سرمایهگذاری سهم بری دارد که این رقم بسیار ناچیز است».
به نظر میرسد فیلمسازان ما و سازندگان سریال و در راس آنان نویسندگان با تمرکز روی این بخش میتوانند در تصحیح نگاه عامه به این حرفه و ایجاد تحول در آن از طریق جلب توجه سرمایه گذاران نقشی جدی داشته باشند.ضمن اینکه در صورت پرداخت صحیح به این بخش و پتانسیلهای داخلی در جهت گسترش آنچه بسا خارجی ها هم به سرمایه گذاری در این بخش علاقه مند شوند.با این حال آیا واقعا منزلت کشاورز یا دامدار ما، آن هم با تاثیر بالقوه و بالفعل در حوزه تولید این است که چنین تصویری غیرواقعی و فانتزی از او به نمایش گذاشته شود؟!
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری ایانا طی سلسله مطالبی در آینده قصد دارد به آسیبشناسی این مسئله بپردازد.
دیدگاه تان را بنویسید