پساب شور نیشکر؛ کابوس جدید خوزستان
نادره وائلی زاده - روزنامه شرق
معلوم نیست چه کسی برای اولین بار «خوزستان» را «شکرستان» معنی کرد و نوشت «خوز به معنی شکر هم هست.» هرچه هست از این معناسازی دستاویزی ساختند و گفتند نیشکر فقط در خوزستان می روید و اینجا باید مهد کشت نیشکر و تولید شکر می شد.
با این پیشینه ذهنی طرح احداث هفت واحد کشت و صنعت و ایجاد 80 هزار هکتار مزرعه نیشکر در جنوب خوزستان در دهه 60 طرح ریزی شد اما در این طرح نه تنها آثار سوءاجتماعی تخریب روستاها بلکه اثرات زیست محیطی آن هم دیده نشد.
تخریب محیط زیست هر روز رنگ تازه ای به خود می گیرد. این بار و نه به عنوان آخرین مرحله از این روند تخریب، پساب شور این مزارع است که امان رودخانه کارون، تالاب بین المللی شادگان، هورالعظیم و اراضی خرمشهر را بریده است. این کشت و صنعت ها که 10 درصد آورد رودخانه کارون را (حتی در بحران خشکسالی و کم آبی) برای 25 نوبت آبیاری سالانه مطالبه می کنند، کابوسی برای منابع آبی و زیستی خوزستان شده اند.
با مهران افخمی درباره پساب های نیشکر و تاثیر آن روی محیط زیست خوزستان به گفت وگو نشستیم. افخمی معتقد است: مساله تخلیه پساب های نیشکر حالت توپ بازی کودکان را پیدا کرده، مرتب دست به دست می شود؛ از رودخانه به تالاب، از تالاب به خور، از شهر به روستا و به دشت. افخمی استاد دانشگاه در رشته محیط زیست، متخصص آلودگی ها و ارزیابی اثرات زیست محیطی توسعه، عضو انجمن اکولوژیست های آمریکا، انجمن متخصصان محیط زیست ایران، انجمن علمی بهداشت محیط کشور، انجمن کمیته های تخصصی محیط زیست، انجمن کیفیت آب وزارت نیرو و کمیته تغییر اقلیم وزارت نیرو است.
روال منطقی و علمی اجرای طرح ها انجام مطالعات جامع به خصوص در زمینه محیط زیست است. چرا در طرح توسعه نیشکر و صنایع جانبی یکباره این مشکلات سر باز کرد؟
متاسفانه مطالعات زیست محیطی در تشکیلات عظیمی چون کشت و صنعت نیشکر با وسعت چند هزار هکتاری و صنایع جانبی در زمان خود انجام نشد؛ یعنی مطالعات زیست محیطی بعد از احداث مزارع و در دهه 70 صورت گرفت. بعد از آن هم یک کار خیلی سطحی با اطلاعات محدود و شتابزدگی، توسط انجمن متخصصان محیط زیست ایلام انجام شد. مطالعات تمام هفت واحد نیشکر مشابه یکدیگر است و مقایسه نشان می دهد که از یکدیگر کپی برداری شده و فقط نام ها تغییر کرده اند، در حالی که این طرح ها در وضعیت اراضی، کیفیت آب، اقلیم منطقه و بسیاری مسایل، با یکدیگر اختلافات اساسی دارند.
به این معنی که پساب ها در مطالعات زیست محیطی پیش بینی نشده و از ابتدا فکری برای این مشکل نشده؟
از ابتدا فکر اصولی و منطقی در مورد پساب های تولیدی به عنوان مهم ترین آلاینده نیشکر و تاثیرگذارترین بخش روی محیط اطرافش نشده بود چراکه از آن زمان تاکنون فقط و فقط تخلیه پساب ها به یک محل انجام گرفته است.
کجا تخلیه می شود؟
در ابتدای امر، پساب ها به رودخانه کارون تخلیه می شد. بعد از بحرانی شدن وضعیت رودخانه به دلیل کم آبی، پساب های تعدادی از واحدها به نقاط دیگر هدایت شد. هم اکنون واحد شعیبیه (امام خمینی) به رودخانه کارون، واحد دهخدا به تالاب هورالعظیم و واحدهای شرق کارون (دعبل خزاعی، سلمان فارسی و فارابی) به تالاب شادگان تخلیه می شوند. واحدهای غرب کارون (میرزا کوچک خان و امیرکبیر) در اراضی شمال شرق خرمشهر تحت عنوان حوضچه های تبخیری رها می شوند که معروف شده به تالاب نیشکر.
شوری این پساب ها آن طور که مسوولان نیشکر اعلام کرده اند بین چهار هزارمیکروموس تا 16 هزار میکروموس است، برخی می گویند این میزان محیط زیست را تهدید نمی کند.
حجم این پساب ها بسیار زیاد و از دبی رودخانه زاینده رود در اصفهان بیشتر است. علاوه بر موجودی نمک و شوری بالا، مقداری هم نهاده های کشاورزی مثل علف کش در آنها وجود دارد. به عبارتی سالیان سال است که چندین هزار تن نمک وارد محیط از جمله رودخانه کارون می شود. اگرچه عمده این نمک با آب عبور می کند اما علاوه بر اینکه مصرف کنندگان را تحت تاثیر قرار می دهد زمین های اطراف رودخانه را هم متاثر می کند.
گفته می شود در جانمایی طرح نیز مشکلاتی وجود دارد.
همینطور است. همه زمین هایی که اختصاص یافتند مناسب نبودند یا شاید در این وسعت نباید کشت صورت می گرفت. اگر فقط به نوع خاک شور جنوب اهواز توجه کنیم، می بینیم که این محل برای کشت نیشکر مناسب نبوده، زیرا هزاران سال تجمع نمک در خاک، عملاآن را برای کشاورزی نامناسب کرده. برای کشت در این خاک باید آبشویی خیلی قوی انجام داد (یعنی نمک خاک را به وسیله آب خارج کنند) این نمک به ناچار باید در محیط تخلیه شود و مشکل ساز می شود. این خاک با گذشت سال ها هنوز هم دارای شوری بالاست. اینها نشان می دهد زمین های مناسبی برای کشت انتخاب نشده اند. ایراد دیگر اینکه، هیچ تحقیقات مناسبی راجع به مدیریت پساب انجام نشده و تنها کاری که تا الان انجام داده اند رهاسازی پساب بوده است.
چه اتفاقی باعث شد پس از کارون بخشی از پساب ها را به تالاب شادگان هدایت کنند؟
تخلیه به کارون تا زمانی که به مشکل برخوردند، پیش رفت. مشکل شوری کارون بزرگ (دز و کارون) به ویژه در آبادان و خرمشهر بود که مساله ساز و منجر به مشکلاتی شد. با شور شدن آب این رودخانه به عنوان منبع آب شرب، مردم معترض شدند. بعد از آن تخلیه از رودخانه به تالاب شادگان صورت گرفت.
شرکت توسعه نیشکر مدعی است که پساب ها در قسمت شور تالاب تخلیه می شود. این ماجرا صحت دارد؟
نه اصلااین طور نیست. اتفاقا کل پساب در بخش شیرین تالاب و بخش شمالی تخلیه می شود؛ یعنی در بهترین و ناب ترین قسمت تالاب. البته عمق فاجعه هنوز خودش را خوب نشان نداده، چراکه در ظاهر به نظر می آید موجودی آب تالاب را بیشتر می کند اما در واقع به دلیل پدیده خشکسالی و کم آبی تالاب، تاثیرگذاری آب شور بر تالاب شیرین بیشتر است.
آیا تاکنون تاثیر پساب ها در تالاب بین المللی شادگان بررسی شده است؟
خیر. تاکنون مطالعه همه جانبه و جامعی در این مورد صورت نگرفته. یکی از بهترین کارها این است که بیاییم ببینیم در این سال ها که تخلیه پساب صورت گرفته، چقدر خسارت به منطقه وارد شده است.
اما توسعه نیشکر مدعی است هزینه های خیلی زیادی برای مدیریت پساب صرف کرده است؛ از جمله آغاز طرح ساخت کانال برای انتقال پساب به خلیج فارس. این طرح می تواند موفقیت آمیز باشد؟
میلیاردها تومان برای ساخت این کانال که پساب را از واحد دعبل خُزاعی و از میان تالاب بین المللی شادگان به دریا منتقل می کند، هزینه و قسمت عمده آن نیز ساخته شده است. قرار است واحدهای شرقی از طریق این کانال به خوریات منتقل شوند و احتمالادر آینده هم واحدهای غربی اضافه می شوند. اما باید توجه کرد که این طرح چندین مشکل دارد: علاوه بر احتمال نشت پساب شور به تالاب، بدترین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که با عبور این کانال تالاب را قطعه قطعه و به دو بخش تقسیم کنیم. مشکل دیگر، محل پذیرنده (خور موسی و خوریات) است که در کنوانسیون رامسر جزیی از تالاب بین المللی شادگان ثبت شده اند.
و اخیرا که تخلیه پساب به هورالعظیم هم شروع شده؛ این کار چه تاثیری بر هورالعظیم و محیط زیست خوزستان خواهد داشت؟
بحث هورالعظیم خیلی پیچیده است. به دلیل اینکه این تالاب، بین المللی و مرزی است. به این معنی که دو صاحب دارد؛ ایران و عراق. شیب آن به سمت عراق است و هرچه در آن تخلیه شود به سمت عراق می رود. از سوی دیگر فعالیت های نفت آنجا را پیچیده تر کرده است. نظامی بودن منطقه و تاثیر و تخریب های پس از جنگ و از بین رفتن تالاب های عراق و نابودی اکوسیستم بین النهرین نیز دست به دست هم می دهد که سیستم پیچیده ای آنجا داشته باشیم. بهتر است فکری کنیم و این پساب ها را از بدنه هور جدا کنیم و با شرایطی که وجود دارد، نباید به فکر تخلیه پساب در آنجا باشیم.
این پساب شور چه تاثیری بر اکوسیستم آب شیرین هور خواهد داشت؟
شوری قطعا اکوسیستم (رودخانه یا تالاب) را تحت تاثیر قرار می دهد و ممکن است آن را از بین ببرد. در اکوسیستم آب شیرین، زیستمندان هزاران سال با آب شیرین و مشخصات خاص انطباق پیدا کرده اند، اگر با تخلیه پساب به آن منطقه شوری تغییر کند آن زیستمندان از بین می روند یا بیمار و ضعیف می شوند.
این پساب شور را فقط می توانیم به جایی تخلیه کنیم که از نظر شوری اختلاف زیادی میان محیط پذیرنده و تخلیه نباشد. یافته های علمی به ما گوشزد می کند نباید تغییر زیادی در اکوسیستم پذیرنده به وجود آید. آب تالاب ها و رودخانه های ما شیرین است، نمی توانیم پسابی که شوری آن 10 هزار میکروموس است را در تالابی بریزیم که شوری آن دو هزار میکروموس است. اگر این کار را بکنیم شوک به آن وارد کرده و اکوسیستم آن را از بین برده ایم. ممکن است چیز جدیدی به وجود بیاید اما دیگر آن اکوسیستم مربوط به محیط طبیعی آن نیست.
البته مدیران توسعه نیشکر تخلیه پساب به کارون و تاثیر آن را روی رودخانه همیشه رد می کنند. در چه صورتی می توان گفت که این پساب ها تاثیری بر اکوسیستم نخواهد گذاشت؟
حتی اگر هیچ پسابی مستقیما به رودخانه تخلیه نشود، مجاورت واحدهای نیشکر به رودخانه باز هم سبب شور شدن آب رودخانه می شود؛ چون رودخانه ها زهکش های طبیعی منطقه هستند و هر نوع نفوذی در زمین از طریق خاک نهایتا به رودخانه منتقل می شود. از طرف دیگر تخلیه پساب به صورت مستقیم به کارون هم توسط واحد شعیبیه صورت می گیرد.
برخی مسوولان مدعی اند شوری پساب واحد شعیبیه مناسب و دارای EC حدود چهار هزار میکروموس است و تاثیری روی کارون ندارد. آیا این استدلال درست است؟
باید اختلاف شوری را بسنجیم. در کارون به عنوان اکوسیستم آب شیرین موجودات با شوری دو هزار میکروموس انطباق پیدا کرده اند و اگر شوری چهار هزار به آن تخلیه شود به آن شوک وارد می شود. ضمنا نباید فقط به واحد EC و غلظت توجه کنیم بلکه باید بار آلودگی را هم در نظر بگیریم یعنی حاصل ضرب غلظت پساب در دبی آن. مثلاپساب با شوری چهارهزار میکروموس بر سانتی متر، شوری تنها یک واحد است و محاسبه نشان می دهد پساب ها در حجم وسیعی تخلیه می شوند (حدود هفت مترمکعب بر ثانیه) که مقادیر زیادی نمک وارد رودخانه می کنند. این واحد سالانه چند صد تن نمک وارد کارون می کند و این در محیط زیست برای ما مهم است. علاوه بر این، بحث ما فقط رودخانه نیست؛ ما نباید محیط زیست را فقط رودخانه بدانیم. محیط زیست، کل خوزستان است. تخلیه به زمین ها هم جزیی از محیط زیست استان است.
اما آنها ادعا می کنند با ساختن حوضچه های تبخیری، مثلادر اطراف خرمشهر، موضوع را مدیریت می کنند؟
آن چیزی که در اراضی شمال شرق خرمشهر تحت عنوان تالاب نیشکر یا حوضچه های تبخیری با تخلیه پساب نیشکر ایجاد شده، هیچ کدام حوضچه تبخیری نیست، بلکه رهاسازی آب شور در اراضی بدون صاحب است. حوضچه تبخیری تعریف و اصولی علمی دارد؛ باید طراحی و بعد ساخته شود، زیرسازی مناسب داشته باشد و ایزوله شود تا آب شور به زمین نفوذ نکند که اینها انجام نشده است. ماند مناسب و نحوه استفاده از نمک های باقیمانده باید تعریف شود. همه اینها نشان می دهد حوضچه تبخیری به عنوان راهکار مدیریتی اجرا نشده است. ضمنا این حوضچه ها در مرز هم مشکلات امنیتی به وجود آورده است.
یعنی شما معتقد هستید این راهکار حالابه یک تهدید تبدیل شده است؟
بله، چون اراضی منطقه را عملاشور کرده اند. به دلیل شوری زیاد پساب و تبخیر بالادر اینجا، تمام زمین ها، تا ارتفاع حدود 20 سانتی متر از بلورهای نمک پوشیده شده است. این دو حوضچه که به وسیله کانال به یکدیگر متصل هستند در مجموع 11 هزار هکتار وسعت دارند و دسترسی به حوضچه کوچک تر (چهار هزار هکتار) به دلیل مرزی بودن و مسایل امنیتی ممکن نیست.
اگر پساب های این دو واحد مدیریت و کار تخلیه در منطقه را متوقف کنند، مشکل حل می شود؟
اصطلاح (post effect) در محیط زیست به معنی چاره اندیشی برای اثرات بعد از اجرای یک طرح است. مثلاتصور کنید اگر روزی پساب را مدیریت کردند و تخلیه به حوضچه ها متوقف شد، چه اتفاقی می افتد؟ یکی از اتفاق ها این خواهد بود که ما 11 هزار هکتار دریاچه نمک یا زمینی پر از کریستال نمک خواهیم داشت و عملاهمان اتفاقی که در دریاچه ارومیه در حال وقوع است رخ می دهد. اگر این دریاچه خشک شود فقط شوره زار باقی می ماند. این بار نوبت به توفان های نمک می رسد. همراه با جریان هر بادی که در منطقه می وزد، ذرات نمک به شهرها هجوم می آورد و فاجعه شکل می گیرد و این بار گرد و غبار که از همین زمین ها نشات می گیرد با ذرات نمک همراه خواهد شد که مشکل را دوصد چندان می کند.
شرکت توسعه نیشکر مدعی است با تخلیه پساب این دو واحد در اراضی خرمشهر، تالاب و اکوسیستم جدیدی به نام تالاب نیشکر به وجود آورده. آیا می توان این حوضچه ها را تالاب نامید؟
تالاب تعریف مشخصی دارد و اینکه گفته می شود اطراف این حوضچه ها پرنده جمع شده و اکوسیستم جدید به وجود آمده، ادعای درستی نیست. مثل این است که شهرداری یک شهر ادعا کند که در محل تخلیه زباله که تعداد زیادی پرنده برای تغذیه جمع می شوند، اکوسیستم جدید ایجاد شده. اما شهرداری هیچ گاه چنین ادعایی نکرده. باید بدانیم که این اکوسیستم خوزستان نیست و پساب ها اکوسیستم خوزستان را دچار تنش عمده کرده. هر نوع تغییر در اکوسیستم طبیعی یک منطقه از نظر زیست محیطی مردود است. تغییر باید همراه طبیعت باشد. آب شور مثل این حوضچه های تبخیری هیچ گاه درونی طبیعت این منطقه نبوده. آب های شور همیشه به سواحل این منطقه محدود می شود. تالاب یا رودخانه هم همیشه آب شیرین بوده است. بنابراین ورود آب شور به درون چنین محیطی موجب شوک وارد کردن به اکوسیستم می شود و از نظر محیط زیست مردود است.
با وجود این همه اثرات مخرب چرا تالاب شادگان را برای تخلیه پساب انتخاب کردند؟
این تصمیم در زمان خانم ابتکار رییس وقت سازمان حفاظت محیط زیست گرفته شد که به خاطر این مساله دادگاهی هم شد. مساله این بود که تخلیه در حساس ترین نقطه صورت می گرفت؛ یعنی کارون. رودخانه ای که در پایین دست آن، دو شهر مهم و استراتژیک مصرف کننده آب بودند. آبادان و خرمشهر که برای ایران صاحب اهمیت هستند. با تخلیه پساب، شوری رودخانه بالارفت و مردم آن دو شهر هم معترض شدند که این شوری را دیگر نمی توان تحمل کرد و یکباره بحران به وجود آمد. در آن شرایط بحرانی، یک تصمیم سریع و موقتی گرفته شد. تا جایی که به یاد دارم محیط زیست به صورت موقتی اجازه داد که تخلیه پساب به تالاب شادگان صورت گیرد یعنی تا زمانی که شرکت توسعه نیشکر فکری کند و چاره ای بیندیشد. اما سال های سال است که تخلیه ادامه دارد و کسی چاره ای نیندیشیده است.
این مساله واقعا با مدیریت قابل حل است؟
بله. واقعا با مدیریت پساب می توان مشکل را کاهش داد و فقط بحث تئوری نیست. کیفیت این پساب در هر طرح و به صورت جداگانه در ماه های مختلف (کشت، آبشویی اولیه، بعد از کشت) باید مطالعه و بررسی و در یک بانک اطلاعاتی ثبت شود. بعد بررسی شود که چه استفاده ای از آن می توان کرد. یعنی در اصطلاح علم مدیریت یک تهدید به یک فرصت تبدیل شود و پساب های نیشکر را که تهدیدی است برای محیط زیست، باید به فرصت تبدیل کنیم. با مدیریت پساب می توان تا بیش از 20 درصد در مصرف آب صرفه جویی کرد.
در دیگر نقاط دنیا به خصوص کشورهای توسعه یافته تجربه ها و مواردی مشابه این مورد بوده است؟ آنجا با این معضلات چگونه برخورد کرده اند؟
ما اولین کشوری نیستیم که نیشکر می کاریم، در جاهای مختلف دنیا این کار انجام شده. کشورهای آفریقایی، آمریکای جنوبی، کوبا و چین خیلی قبل از ما آن هم در ابعاد وسیع تر کار کردند و روش های مدیریتی خیلی خوب برای این کار پیدا کردند. آنها مثل ما نیشکر دارند اما توانسته اند رودخانه ها و تالاب هایشان را حفظ کنند. شکر را هم برداشت کنند. الان حدود 20 روش مدیریتی پساب اعم از روش های مختلف تصفیه فیزیکی، شیمیایی بیولوژیکی، روش استفاده از حوضچه های تبخیری، روش های کاهش حجم پساب، روش های آبشاری، استفاده از گونه های گیاهی شورپسند، استفاده مجدد از پساب ها، اختلاط با آب شیرین رودخانه برای آبیاری مزارع، سیستم های جنگلداری و کشاورزی مورد استفاده قرار می گیرد. مثلادر استرالیا سیستم های خیلی خوبی پیاده کرده اند. از گونه های گیاهی مناسبی که شوری آب را تا 60 هزار میکروموس تحمل و جذب می کند و کاهش می دهد، استفاده می کنند. کاهش حجم پساب با مدیریت در مزرعه و مدیریت خارج از مزرعه یکی از مواردی است که باید به سرعت آن را اجرا کنیم. در دنیا سیستم های مدیریت زیست محیطی پساب به سمت «تخلیه صفر» می رود. یعنی کاری می کنند که تخلیه پساب خود را به صفر برسانند. اما در عمل به جرات می توان گفت شرکت توسعه نیشکر هیچ کار مدیریتی در این زمینه انجام نداده و فقط دست به تخلیه پساب زده؛ آن هم بدون کار مطالعاتی.
با این اوصاف شما معتقد هستید که تخلیه پساب باید متوقف شود؟
باید به این نکته دقت شود که مدیریت این نیست که بگوییم تخلیه بشود یا نشود. مدیریت اصطلاحا باید دارای یک سناریو باشد. مدیریت این است که در یک برنامه، رفتار و عملکرد پساب مشخص شود. حتی ممکن است برنامه مدیریت به این نتیجه برسد که در ماه هایی که پساب شوری کمی دارد تخلیه صورت گیرد، اما در یک زمانی تخلیه صورت نگیرد. با یک مدیریت درست، ما می توانیم حجم پساب و شوری آن را کاهش دهیم، از پساب موجود در بعضی مواقع سال استفاده و تغییرات زیادی در سیستم فنی نیشکر ایجاد کنیم. برای نمونه الان عمق زهکش های نیشکر مناسب نیست عمق زهکش ها 120 سانتی متر است که به دلیل بالابودن سطح آب زیرزمینی و فاصله کم با زهکش روی افزایش شوری پساب تاثیر دارد.
فکر می کنید که شرکت توسعه نیشکر از وجود این الگوها و تجارب در دنیا بی اطلاع بوده، یا تعمدی در کار است؟
صد درصد به نظر من بی اطلاع نبودند. دلیلش این است که تا حالابرخورد هزینه بری با شرکت نیشکر برای اینکه پساب را بدون مدیریت در محیط تخلیه می کند صورت نگرفته و هزینه ای از این بابت پرداخت نکرده است. باید از آنها پرسید که چرا به فکر منابع زیستی نیستند؟ نباید که حتما به زور این موارد پیاده شود. معتقد هستم نیشکر باید خیلی زودتر به فکر مدیریت می افتاد چون بالاخره یک روز سازمان حفاظت از محیط زیست و مردم معترض می شدند.
آیا می توان این معضل را ناشی از وجود نقص و ایراد در قوانین هم دانست؟
قوانین مشکل زیادی ندارند. پیاده سازی قوانین، نبود قوه قهریه و رفتار همراه با تساهل باعث این همه شده است. نیشکر زمان کافی داشته که در این مدت مدیریت پساب را پیاده کند و بهتر است از مدیران نیشکر پرسیده شود که چه پروژه ای را در مدیریت پساب انجام دادید؟ کدام مزرعه آزمایشی را ایجاد کردید؟ کدام یک از روش های مدیریتی دنیا را پیاده کردید؟ چقدر از حجم پساب تان را کاهش دادید؟ البته منظور کاهش تدریجی و به مرور زمان نیست که با تکرار زمین شویی محقق می شود. کدام سیستم را پیاده کردید؟ چرا هیچ کاری در این زمینه نشده است؟
منبع: شرق
معلوم نیست چه کسی برای اولین بار «خوزستان» را «شکرستان» معنی کرد و نوشت «خوز به معنی شکر هم هست.» هرچه هست از این معناسازی دستاویزی ساختند و گفتند نیشکر فقط در خوزستان می روید و اینجا باید مهد کشت نیشکر و تولید شکر می شد.
با این پیشینه ذهنی طرح احداث هفت واحد کشت و صنعت و ایجاد 80 هزار هکتار مزرعه نیشکر در جنوب خوزستان در دهه 60 طرح ریزی شد اما در این طرح نه تنها آثار سوءاجتماعی تخریب روستاها بلکه اثرات زیست محیطی آن هم دیده نشد.
تخریب محیط زیست هر روز رنگ تازه ای به خود می گیرد. این بار و نه به عنوان آخرین مرحله از این روند تخریب، پساب شور این مزارع است که امان رودخانه کارون، تالاب بین المللی شادگان، هورالعظیم و اراضی خرمشهر را بریده است. این کشت و صنعت ها که 10 درصد آورد رودخانه کارون را (حتی در بحران خشکسالی و کم آبی) برای 25 نوبت آبیاری سالانه مطالبه می کنند، کابوسی برای منابع آبی و زیستی خوزستان شده اند.
با مهران افخمی درباره پساب های نیشکر و تاثیر آن روی محیط زیست خوزستان به گفت وگو نشستیم. افخمی معتقد است: مساله تخلیه پساب های نیشکر حالت توپ بازی کودکان را پیدا کرده، مرتب دست به دست می شود؛ از رودخانه به تالاب، از تالاب به خور، از شهر به روستا و به دشت. افخمی استاد دانشگاه در رشته محیط زیست، متخصص آلودگی ها و ارزیابی اثرات زیست محیطی توسعه، عضو انجمن اکولوژیست های آمریکا، انجمن متخصصان محیط زیست ایران، انجمن علمی بهداشت محیط کشور، انجمن کمیته های تخصصی محیط زیست، انجمن کیفیت آب وزارت نیرو و کمیته تغییر اقلیم وزارت نیرو است.
روال منطقی و علمی اجرای طرح ها انجام مطالعات جامع به خصوص در زمینه محیط زیست است. چرا در طرح توسعه نیشکر و صنایع جانبی یکباره این مشکلات سر باز کرد؟
متاسفانه مطالعات زیست محیطی در تشکیلات عظیمی چون کشت و صنعت نیشکر با وسعت چند هزار هکتاری و صنایع جانبی در زمان خود انجام نشد؛ یعنی مطالعات زیست محیطی بعد از احداث مزارع و در دهه 70 صورت گرفت. بعد از آن هم یک کار خیلی سطحی با اطلاعات محدود و شتابزدگی، توسط انجمن متخصصان محیط زیست ایلام انجام شد. مطالعات تمام هفت واحد نیشکر مشابه یکدیگر است و مقایسه نشان می دهد که از یکدیگر کپی برداری شده و فقط نام ها تغییر کرده اند، در حالی که این طرح ها در وضعیت اراضی، کیفیت آب، اقلیم منطقه و بسیاری مسایل، با یکدیگر اختلافات اساسی دارند.
به این معنی که پساب ها در مطالعات زیست محیطی پیش بینی نشده و از ابتدا فکری برای این مشکل نشده؟
از ابتدا فکر اصولی و منطقی در مورد پساب های تولیدی به عنوان مهم ترین آلاینده نیشکر و تاثیرگذارترین بخش روی محیط اطرافش نشده بود چراکه از آن زمان تاکنون فقط و فقط تخلیه پساب ها به یک محل انجام گرفته است.
کجا تخلیه می شود؟
در ابتدای امر، پساب ها به رودخانه کارون تخلیه می شد. بعد از بحرانی شدن وضعیت رودخانه به دلیل کم آبی، پساب های تعدادی از واحدها به نقاط دیگر هدایت شد. هم اکنون واحد شعیبیه (امام خمینی) به رودخانه کارون، واحد دهخدا به تالاب هورالعظیم و واحدهای شرق کارون (دعبل خزاعی، سلمان فارسی و فارابی) به تالاب شادگان تخلیه می شوند. واحدهای غرب کارون (میرزا کوچک خان و امیرکبیر) در اراضی شمال شرق خرمشهر تحت عنوان حوضچه های تبخیری رها می شوند که معروف شده به تالاب نیشکر.
شوری این پساب ها آن طور که مسوولان نیشکر اعلام کرده اند بین چهار هزارمیکروموس تا 16 هزار میکروموس است، برخی می گویند این میزان محیط زیست را تهدید نمی کند.
حجم این پساب ها بسیار زیاد و از دبی رودخانه زاینده رود در اصفهان بیشتر است. علاوه بر موجودی نمک و شوری بالا، مقداری هم نهاده های کشاورزی مثل علف کش در آنها وجود دارد. به عبارتی سالیان سال است که چندین هزار تن نمک وارد محیط از جمله رودخانه کارون می شود. اگرچه عمده این نمک با آب عبور می کند اما علاوه بر اینکه مصرف کنندگان را تحت تاثیر قرار می دهد زمین های اطراف رودخانه را هم متاثر می کند.
گفته می شود در جانمایی طرح نیز مشکلاتی وجود دارد.
همینطور است. همه زمین هایی که اختصاص یافتند مناسب نبودند یا شاید در این وسعت نباید کشت صورت می گرفت. اگر فقط به نوع خاک شور جنوب اهواز توجه کنیم، می بینیم که این محل برای کشت نیشکر مناسب نبوده، زیرا هزاران سال تجمع نمک در خاک، عملاآن را برای کشاورزی نامناسب کرده. برای کشت در این خاک باید آبشویی خیلی قوی انجام داد (یعنی نمک خاک را به وسیله آب خارج کنند) این نمک به ناچار باید در محیط تخلیه شود و مشکل ساز می شود. این خاک با گذشت سال ها هنوز هم دارای شوری بالاست. اینها نشان می دهد زمین های مناسبی برای کشت انتخاب نشده اند. ایراد دیگر اینکه، هیچ تحقیقات مناسبی راجع به مدیریت پساب انجام نشده و تنها کاری که تا الان انجام داده اند رهاسازی پساب بوده است.
چه اتفاقی باعث شد پس از کارون بخشی از پساب ها را به تالاب شادگان هدایت کنند؟
تخلیه به کارون تا زمانی که به مشکل برخوردند، پیش رفت. مشکل شوری کارون بزرگ (دز و کارون) به ویژه در آبادان و خرمشهر بود که مساله ساز و منجر به مشکلاتی شد. با شور شدن آب این رودخانه به عنوان منبع آب شرب، مردم معترض شدند. بعد از آن تخلیه از رودخانه به تالاب شادگان صورت گرفت.
شرکت توسعه نیشکر مدعی است که پساب ها در قسمت شور تالاب تخلیه می شود. این ماجرا صحت دارد؟
نه اصلااین طور نیست. اتفاقا کل پساب در بخش شیرین تالاب و بخش شمالی تخلیه می شود؛ یعنی در بهترین و ناب ترین قسمت تالاب. البته عمق فاجعه هنوز خودش را خوب نشان نداده، چراکه در ظاهر به نظر می آید موجودی آب تالاب را بیشتر می کند اما در واقع به دلیل پدیده خشکسالی و کم آبی تالاب، تاثیرگذاری آب شور بر تالاب شیرین بیشتر است.
آیا تاکنون تاثیر پساب ها در تالاب بین المللی شادگان بررسی شده است؟
خیر. تاکنون مطالعه همه جانبه و جامعی در این مورد صورت نگرفته. یکی از بهترین کارها این است که بیاییم ببینیم در این سال ها که تخلیه پساب صورت گرفته، چقدر خسارت به منطقه وارد شده است.
اما توسعه نیشکر مدعی است هزینه های خیلی زیادی برای مدیریت پساب صرف کرده است؛ از جمله آغاز طرح ساخت کانال برای انتقال پساب به خلیج فارس. این طرح می تواند موفقیت آمیز باشد؟
میلیاردها تومان برای ساخت این کانال که پساب را از واحد دعبل خُزاعی و از میان تالاب بین المللی شادگان به دریا منتقل می کند، هزینه و قسمت عمده آن نیز ساخته شده است. قرار است واحدهای شرقی از طریق این کانال به خوریات منتقل شوند و احتمالادر آینده هم واحدهای غربی اضافه می شوند. اما باید توجه کرد که این طرح چندین مشکل دارد: علاوه بر احتمال نشت پساب شور به تالاب، بدترین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که با عبور این کانال تالاب را قطعه قطعه و به دو بخش تقسیم کنیم. مشکل دیگر، محل پذیرنده (خور موسی و خوریات) است که در کنوانسیون رامسر جزیی از تالاب بین المللی شادگان ثبت شده اند.
و اخیرا که تخلیه پساب به هورالعظیم هم شروع شده؛ این کار چه تاثیری بر هورالعظیم و محیط زیست خوزستان خواهد داشت؟
بحث هورالعظیم خیلی پیچیده است. به دلیل اینکه این تالاب، بین المللی و مرزی است. به این معنی که دو صاحب دارد؛ ایران و عراق. شیب آن به سمت عراق است و هرچه در آن تخلیه شود به سمت عراق می رود. از سوی دیگر فعالیت های نفت آنجا را پیچیده تر کرده است. نظامی بودن منطقه و تاثیر و تخریب های پس از جنگ و از بین رفتن تالاب های عراق و نابودی اکوسیستم بین النهرین نیز دست به دست هم می دهد که سیستم پیچیده ای آنجا داشته باشیم. بهتر است فکری کنیم و این پساب ها را از بدنه هور جدا کنیم و با شرایطی که وجود دارد، نباید به فکر تخلیه پساب در آنجا باشیم.
این پساب شور چه تاثیری بر اکوسیستم آب شیرین هور خواهد داشت؟
شوری قطعا اکوسیستم (رودخانه یا تالاب) را تحت تاثیر قرار می دهد و ممکن است آن را از بین ببرد. در اکوسیستم آب شیرین، زیستمندان هزاران سال با آب شیرین و مشخصات خاص انطباق پیدا کرده اند، اگر با تخلیه پساب به آن منطقه شوری تغییر کند آن زیستمندان از بین می روند یا بیمار و ضعیف می شوند.
این پساب شور را فقط می توانیم به جایی تخلیه کنیم که از نظر شوری اختلاف زیادی میان محیط پذیرنده و تخلیه نباشد. یافته های علمی به ما گوشزد می کند نباید تغییر زیادی در اکوسیستم پذیرنده به وجود آید. آب تالاب ها و رودخانه های ما شیرین است، نمی توانیم پسابی که شوری آن 10 هزار میکروموس است را در تالابی بریزیم که شوری آن دو هزار میکروموس است. اگر این کار را بکنیم شوک به آن وارد کرده و اکوسیستم آن را از بین برده ایم. ممکن است چیز جدیدی به وجود بیاید اما دیگر آن اکوسیستم مربوط به محیط طبیعی آن نیست.
البته مدیران توسعه نیشکر تخلیه پساب به کارون و تاثیر آن را روی رودخانه همیشه رد می کنند. در چه صورتی می توان گفت که این پساب ها تاثیری بر اکوسیستم نخواهد گذاشت؟
حتی اگر هیچ پسابی مستقیما به رودخانه تخلیه نشود، مجاورت واحدهای نیشکر به رودخانه باز هم سبب شور شدن آب رودخانه می شود؛ چون رودخانه ها زهکش های طبیعی منطقه هستند و هر نوع نفوذی در زمین از طریق خاک نهایتا به رودخانه منتقل می شود. از طرف دیگر تخلیه پساب به صورت مستقیم به کارون هم توسط واحد شعیبیه صورت می گیرد.
برخی مسوولان مدعی اند شوری پساب واحد شعیبیه مناسب و دارای EC حدود چهار هزار میکروموس است و تاثیری روی کارون ندارد. آیا این استدلال درست است؟
باید اختلاف شوری را بسنجیم. در کارون به عنوان اکوسیستم آب شیرین موجودات با شوری دو هزار میکروموس انطباق پیدا کرده اند و اگر شوری چهار هزار به آن تخلیه شود به آن شوک وارد می شود. ضمنا نباید فقط به واحد EC و غلظت توجه کنیم بلکه باید بار آلودگی را هم در نظر بگیریم یعنی حاصل ضرب غلظت پساب در دبی آن. مثلاپساب با شوری چهارهزار میکروموس بر سانتی متر، شوری تنها یک واحد است و محاسبه نشان می دهد پساب ها در حجم وسیعی تخلیه می شوند (حدود هفت مترمکعب بر ثانیه) که مقادیر زیادی نمک وارد رودخانه می کنند. این واحد سالانه چند صد تن نمک وارد کارون می کند و این در محیط زیست برای ما مهم است. علاوه بر این، بحث ما فقط رودخانه نیست؛ ما نباید محیط زیست را فقط رودخانه بدانیم. محیط زیست، کل خوزستان است. تخلیه به زمین ها هم جزیی از محیط زیست استان است.
اما آنها ادعا می کنند با ساختن حوضچه های تبخیری، مثلادر اطراف خرمشهر، موضوع را مدیریت می کنند؟
آن چیزی که در اراضی شمال شرق خرمشهر تحت عنوان تالاب نیشکر یا حوضچه های تبخیری با تخلیه پساب نیشکر ایجاد شده، هیچ کدام حوضچه تبخیری نیست، بلکه رهاسازی آب شور در اراضی بدون صاحب است. حوضچه تبخیری تعریف و اصولی علمی دارد؛ باید طراحی و بعد ساخته شود، زیرسازی مناسب داشته باشد و ایزوله شود تا آب شور به زمین نفوذ نکند که اینها انجام نشده است. ماند مناسب و نحوه استفاده از نمک های باقیمانده باید تعریف شود. همه اینها نشان می دهد حوضچه تبخیری به عنوان راهکار مدیریتی اجرا نشده است. ضمنا این حوضچه ها در مرز هم مشکلات امنیتی به وجود آورده است.
یعنی شما معتقد هستید این راهکار حالابه یک تهدید تبدیل شده است؟
بله، چون اراضی منطقه را عملاشور کرده اند. به دلیل شوری زیاد پساب و تبخیر بالادر اینجا، تمام زمین ها، تا ارتفاع حدود 20 سانتی متر از بلورهای نمک پوشیده شده است. این دو حوضچه که به وسیله کانال به یکدیگر متصل هستند در مجموع 11 هزار هکتار وسعت دارند و دسترسی به حوضچه کوچک تر (چهار هزار هکتار) به دلیل مرزی بودن و مسایل امنیتی ممکن نیست.
اگر پساب های این دو واحد مدیریت و کار تخلیه در منطقه را متوقف کنند، مشکل حل می شود؟
اصطلاح (post effect) در محیط زیست به معنی چاره اندیشی برای اثرات بعد از اجرای یک طرح است. مثلاتصور کنید اگر روزی پساب را مدیریت کردند و تخلیه به حوضچه ها متوقف شد، چه اتفاقی می افتد؟ یکی از اتفاق ها این خواهد بود که ما 11 هزار هکتار دریاچه نمک یا زمینی پر از کریستال نمک خواهیم داشت و عملاهمان اتفاقی که در دریاچه ارومیه در حال وقوع است رخ می دهد. اگر این دریاچه خشک شود فقط شوره زار باقی می ماند. این بار نوبت به توفان های نمک می رسد. همراه با جریان هر بادی که در منطقه می وزد، ذرات نمک به شهرها هجوم می آورد و فاجعه شکل می گیرد و این بار گرد و غبار که از همین زمین ها نشات می گیرد با ذرات نمک همراه خواهد شد که مشکل را دوصد چندان می کند.
شرکت توسعه نیشکر مدعی است با تخلیه پساب این دو واحد در اراضی خرمشهر، تالاب و اکوسیستم جدیدی به نام تالاب نیشکر به وجود آورده. آیا می توان این حوضچه ها را تالاب نامید؟
تالاب تعریف مشخصی دارد و اینکه گفته می شود اطراف این حوضچه ها پرنده جمع شده و اکوسیستم جدید به وجود آمده، ادعای درستی نیست. مثل این است که شهرداری یک شهر ادعا کند که در محل تخلیه زباله که تعداد زیادی پرنده برای تغذیه جمع می شوند، اکوسیستم جدید ایجاد شده. اما شهرداری هیچ گاه چنین ادعایی نکرده. باید بدانیم که این اکوسیستم خوزستان نیست و پساب ها اکوسیستم خوزستان را دچار تنش عمده کرده. هر نوع تغییر در اکوسیستم طبیعی یک منطقه از نظر زیست محیطی مردود است. تغییر باید همراه طبیعت باشد. آب شور مثل این حوضچه های تبخیری هیچ گاه درونی طبیعت این منطقه نبوده. آب های شور همیشه به سواحل این منطقه محدود می شود. تالاب یا رودخانه هم همیشه آب شیرین بوده است. بنابراین ورود آب شور به درون چنین محیطی موجب شوک وارد کردن به اکوسیستم می شود و از نظر محیط زیست مردود است.
با وجود این همه اثرات مخرب چرا تالاب شادگان را برای تخلیه پساب انتخاب کردند؟
این تصمیم در زمان خانم ابتکار رییس وقت سازمان حفاظت محیط زیست گرفته شد که به خاطر این مساله دادگاهی هم شد. مساله این بود که تخلیه در حساس ترین نقطه صورت می گرفت؛ یعنی کارون. رودخانه ای که در پایین دست آن، دو شهر مهم و استراتژیک مصرف کننده آب بودند. آبادان و خرمشهر که برای ایران صاحب اهمیت هستند. با تخلیه پساب، شوری رودخانه بالارفت و مردم آن دو شهر هم معترض شدند که این شوری را دیگر نمی توان تحمل کرد و یکباره بحران به وجود آمد. در آن شرایط بحرانی، یک تصمیم سریع و موقتی گرفته شد. تا جایی که به یاد دارم محیط زیست به صورت موقتی اجازه داد که تخلیه پساب به تالاب شادگان صورت گیرد یعنی تا زمانی که شرکت توسعه نیشکر فکری کند و چاره ای بیندیشد. اما سال های سال است که تخلیه ادامه دارد و کسی چاره ای نیندیشیده است.
این مساله واقعا با مدیریت قابل حل است؟
بله. واقعا با مدیریت پساب می توان مشکل را کاهش داد و فقط بحث تئوری نیست. کیفیت این پساب در هر طرح و به صورت جداگانه در ماه های مختلف (کشت، آبشویی اولیه، بعد از کشت) باید مطالعه و بررسی و در یک بانک اطلاعاتی ثبت شود. بعد بررسی شود که چه استفاده ای از آن می توان کرد. یعنی در اصطلاح علم مدیریت یک تهدید به یک فرصت تبدیل شود و پساب های نیشکر را که تهدیدی است برای محیط زیست، باید به فرصت تبدیل کنیم. با مدیریت پساب می توان تا بیش از 20 درصد در مصرف آب صرفه جویی کرد.
در دیگر نقاط دنیا به خصوص کشورهای توسعه یافته تجربه ها و مواردی مشابه این مورد بوده است؟ آنجا با این معضلات چگونه برخورد کرده اند؟
ما اولین کشوری نیستیم که نیشکر می کاریم، در جاهای مختلف دنیا این کار انجام شده. کشورهای آفریقایی، آمریکای جنوبی، کوبا و چین خیلی قبل از ما آن هم در ابعاد وسیع تر کار کردند و روش های مدیریتی خیلی خوب برای این کار پیدا کردند. آنها مثل ما نیشکر دارند اما توانسته اند رودخانه ها و تالاب هایشان را حفظ کنند. شکر را هم برداشت کنند. الان حدود 20 روش مدیریتی پساب اعم از روش های مختلف تصفیه فیزیکی، شیمیایی بیولوژیکی، روش استفاده از حوضچه های تبخیری، روش های کاهش حجم پساب، روش های آبشاری، استفاده از گونه های گیاهی شورپسند، استفاده مجدد از پساب ها، اختلاط با آب شیرین رودخانه برای آبیاری مزارع، سیستم های جنگلداری و کشاورزی مورد استفاده قرار می گیرد. مثلادر استرالیا سیستم های خیلی خوبی پیاده کرده اند. از گونه های گیاهی مناسبی که شوری آب را تا 60 هزار میکروموس تحمل و جذب می کند و کاهش می دهد، استفاده می کنند. کاهش حجم پساب با مدیریت در مزرعه و مدیریت خارج از مزرعه یکی از مواردی است که باید به سرعت آن را اجرا کنیم. در دنیا سیستم های مدیریت زیست محیطی پساب به سمت «تخلیه صفر» می رود. یعنی کاری می کنند که تخلیه پساب خود را به صفر برسانند. اما در عمل به جرات می توان گفت شرکت توسعه نیشکر هیچ کار مدیریتی در این زمینه انجام نداده و فقط دست به تخلیه پساب زده؛ آن هم بدون کار مطالعاتی.
با این اوصاف شما معتقد هستید که تخلیه پساب باید متوقف شود؟
باید به این نکته دقت شود که مدیریت این نیست که بگوییم تخلیه بشود یا نشود. مدیریت اصطلاحا باید دارای یک سناریو باشد. مدیریت این است که در یک برنامه، رفتار و عملکرد پساب مشخص شود. حتی ممکن است برنامه مدیریت به این نتیجه برسد که در ماه هایی که پساب شوری کمی دارد تخلیه صورت گیرد، اما در یک زمانی تخلیه صورت نگیرد. با یک مدیریت درست، ما می توانیم حجم پساب و شوری آن را کاهش دهیم، از پساب موجود در بعضی مواقع سال استفاده و تغییرات زیادی در سیستم فنی نیشکر ایجاد کنیم. برای نمونه الان عمق زهکش های نیشکر مناسب نیست عمق زهکش ها 120 سانتی متر است که به دلیل بالابودن سطح آب زیرزمینی و فاصله کم با زهکش روی افزایش شوری پساب تاثیر دارد.
فکر می کنید که شرکت توسعه نیشکر از وجود این الگوها و تجارب در دنیا بی اطلاع بوده، یا تعمدی در کار است؟
صد درصد به نظر من بی اطلاع نبودند. دلیلش این است که تا حالابرخورد هزینه بری با شرکت نیشکر برای اینکه پساب را بدون مدیریت در محیط تخلیه می کند صورت نگرفته و هزینه ای از این بابت پرداخت نکرده است. باید از آنها پرسید که چرا به فکر منابع زیستی نیستند؟ نباید که حتما به زور این موارد پیاده شود. معتقد هستم نیشکر باید خیلی زودتر به فکر مدیریت می افتاد چون بالاخره یک روز سازمان حفاظت از محیط زیست و مردم معترض می شدند.
آیا می توان این معضل را ناشی از وجود نقص و ایراد در قوانین هم دانست؟
قوانین مشکل زیادی ندارند. پیاده سازی قوانین، نبود قوه قهریه و رفتار همراه با تساهل باعث این همه شده است. نیشکر زمان کافی داشته که در این مدت مدیریت پساب را پیاده کند و بهتر است از مدیران نیشکر پرسیده شود که چه پروژه ای را در مدیریت پساب انجام دادید؟ کدام مزرعه آزمایشی را ایجاد کردید؟ کدام یک از روش های مدیریتی دنیا را پیاده کردید؟ چقدر از حجم پساب تان را کاهش دادید؟ البته منظور کاهش تدریجی و به مرور زمان نیست که با تکرار زمین شویی محقق می شود. کدام سیستم را پیاده کردید؟ چرا هیچ کاری در این زمینه نشده است؟
منبع: شرق
دیدگاه تان را بنویسید