شهید کسایی؛ سنگرساز بی سنگری که بلال جبههها بود
حسن آقا می گفت حضور در جبهه مهم است اما ممکن است یکی در خط مقدم باشد و یکی هم در خانه شب و روز برای جبههها نان بپزد و همیشه به فکر منطقه باشد. گاهی افرادی هستند که یک گام مقدم تر از خط مقدم هستند.
خبرگزاری ایانا ـ تبریز؛ مهسا رمضانی: اینها بخشی از صحبتهای محمدعلی کسایی، برادر شهید محمدحسن کسایی است. جهادگری که بیشترین فعالیتش در امور فرهنگی و ادبی بوده و همراه برادرش برای غنی سازی فرهنگ روستا و روستایی و پشتیبانی از مناطق جنگی در تلاش بوده است.
محمدعلی دو برادر خود را در راه حراست از خاک وطن از دست داده است، محمدرضا و محمد حسن ....
محمد حسن، دومین فرزند حاج ابوالفضل کسایی، بیستم شهریور 1330 در مرند به دنیا آمد. جد پدری و مادریاش از علمای مشهور مرند بودند و پدرش معلم علوم دینی و قرآنی بود. او در سال ۱۳۵۰، در رشته ادبیات در دانشگاه تبریز پذیرفته شد. کسایی کار معلمی را انتخاب کرد و اولین جرقه های مبارزاتی اش در آموزش و پرورش زده شد. پس از پیروی انقلاب و فرمان تشکیل جهادسازندگی، کسایی به فرمان امام لبیک گفت و در جهت محرومیتزدایی از مناطق روستایی، جهادسازندگی شهرستان مرند را تشکیل داد. او با آغاز جنگ تحمیلی در صحنه جنگ بهعنوان یکی از فرماندهان شاخص جنگ نقش موثری در پیروزی حق علیه باطل ایفا میکند. شهید محمدحسن کسایی، جوانی معروف به بلال جبهه عرفان از خطه آذربایجان بود که در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۳۶۶ در منطقه شلمچه بهعنوان فرمانده تیپ مهندسی رزمی 57 فجر (جهاد سازندگی سابق)آذربایجان شرقی به آرزوی دیرینه خود که همانا شهادت بود، رسید.
امروز پای صحبتهای محمدعلی کسایی، یکی از برادران شهید کسایی مینشینیم تا پس از گذشت سالها مروری کنیم بر خاطرات این جهادگر بزرگوار تا خاطرهها و حماسههای برادرش را برایم بگوید. در اوایل صحبتش شعری میخواند که سوز هجر برادرش در آن موج میزند.
ما هنوز نتوانستیم شهداء و فرهنگ جبهه را به نسلهای بعدی انتقال دهیم.
محمدعلی کسایی میگوید: در تشییع جنازه برادرم یکی از دوستان حسن آقا که رفتارها و برخوردهای او را دیده بود، فی البداهه شعری به زبان ترکی سروده و از من درخواست کرد تا در مراسم بخوانم که آن شعر این بود:
من بو چولون یارالیسی باشی بلالی ام
بیر زخم خورده قانه بئلشمیش یارالیم
یولداشلاریم بویاندیلا القانه جبهه ده
قاره سالین مزار اوستونه چون من یارالیم
محمدعلی کسایی ادامه داد: متاسفانه ما آنطوری که باید ارزشهای انقلاب و روحیات افرادی که در جبهه بودند را نتوانستیم به نسل بعدی انتقال دهیم و نسل بعدی با ایثارها و فداکاریهای آن دوران کاملا آشنا نشدند.
مشارکت روستائیان در کارهای عمرانی توسط حاج حسن نهادینه شد
وی گفت: حاج حسن آقا همان زمانی هم که در جهاد فعالیت داشت در واقع در جبهه بود. یک روز شورا و معتمدان محلی روستای «اولی» که آن زمان یکی از روستاهای شهرستان مرند بود و بعدها از این شهرستان جدا شد درخواست داشتند تا برای روستایشان برق کشی شود. در آن دوران هم، قانون بود تا برای روستاهای بیش از 500 تا 600 خانوار برق کشی شود ولی این روستا فقط 50 خانوار داشت. اهالی روستا باید خیلی صبر می کردند ولی حاج حسن آقا نگفت نمی شود و امکان برق کشی برای روستای شما نیست، بلکه گفت احداث راه روستای شما از برق آن واجب تر است، اجازه بدهید راه روستا را احداث کنیم و بعدش نوبت برق هم می رسد. اما شورا و معتمدان محل قبول نکردند و حاج حسن آقا در جواب گفت: اجازه بدهید بررسی کنیم و به شما خبر بدهیم. در شب 21 ماه مبارک رمضان حاج حسن آقا به من گفت برو در مسجد روستای «اولی» صحبت بکن ولی نگو که امکان برق کشی نیست. بگو اگر مشارکت و خودیاری بیشتری داشته باشید در اولویت قرار می دهیم و کار می کنیم. من هم در شب 21 رفتم و برای اهالی روستای «اولی» صحبت کردم، گفتم اگر می بینید روستاهای دیگر پیشرفت کردند، علتش این است که روحیه مشارکتی بیشتری دارند. در آخر نیز در حالیکه یک فضای معنوی بر جلسه حاکم بود، گفتم فلسفه وجودی جهاد خدمت به محرومین است، الان ما به فرمایش امام لبیک گفته ایم و شبانه روز برای خدمت به روستاها در تلاش هستیم. اگر شما نیز همکاری کنید ما برق کشی را انجام می دهیم. مبلغ خودیاری طرح را گفتم و با اینکه رقم بالایی بود ولی اهالی قبول کردند و ما نیز راهکاری پیدا کردیم تا اهالی به مشکل برنخورند. در نهایت طرح برق روستا را نوشتیم و برق کشی انجام شد. همه این فعالیت ها از نگرش حاج حسن آقا ناشی می شد. ایشان اعتقاد داشتند و نگرششان این بود که باید فرهنگ مشارکت و همکاری را در بین روستائیان افزایش دهیم و در عین حال از هیچ تلاش و کوششی برای مناطق محروم دریغ نکنیم. از طرفی معتقد بودند باید حضور روستائیان در مسائل اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... افزایش یابد. ما در جهاد سازندگی نشریه ماهانه ای بنام «چالیشاق» داشتیم و روی جلد آن« لَیسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعى» نوشته شده بود و این یعنی فعالیت های جهاد بر اساس این آیه باید باشد. همین ها باعث شده بود مشارکت روستائیان حتی بانوان روستائی نیز افزایش یابد. او می گفت: ما باید به تلاش های فرهنگی امان معنی و مفهوم بدهیم. محصل هایی که در جبهه حضور داشتند همه اشان تربیت یافته آموزش و پرورش هستن و این یعنی اینکه آموزش و پرورش مهم است.
نیروها را در فعالیتی که توانایی و ظرفیت دارند به کار بگیرند
محمدعلی کسایی در ادامه می گوید: حاج حسن آقا قبلا در آموزش و پرورش بود و بعدا به فرمان امام لبیک گفت و جهاد سازندگی را تشکیل داد. من هم از همان اوایل تشکیل جهاد همراه برادرم بودم. ما در روستاها صحبت میکردیم تا فلسفه وجودی جهاد سازندگی و فرهنگ مشارکت را تبیین کنیم. شب و روز تلاش میکردیم تا در مناطق محروم راه، مدرسه، حمام، کانال، آب شرب آشامیدنی و ... ایجاد کنیم. خیلی از مواقع شب ها را هم در اداره می خوابیدیم تا کمی خستگی در کنیم و روز بعد به کار کردن ادامه دهیم.
برادر شهید حسن کسایی در ادامه تعریف می کند: از دیگر خصوصیات و ویژگیهای اخلاقی حاج حسن آقا، استعدادیابی نیروها در منطقه بود. وی نیروها را از نظر توانایی و استعداد بررسی میکرد و حتی بعد از حضور نیروها در جبهه نیز به مسئولان توصیه میکرد که نیروها را در فعالیتی که توانایی و ظرفیت دارند حتما به کار بگیرند. رفتار حاج حسن باعث ماندگاری نیروها در جبهه شده بود.
محمدعلی کسایی خاطره دیگری از برادر را روایت میکند که از هم رزمان او شنیده است: یک روز حاج حسن آقا شبانه به منطقه میرود، سربازی که شیفت شب بوده او را نمیشناسد و حسن آقا نیز خودشان را معرفی نمیکنند. سرباز او را راه نمی دهد و می گوید چون شما رمز شبانه را نمی دانید نمیتوانید داخل بیایید. بعداً سرباز به شخصی بنام پورموسی که این خاطره را ایشان برای من نقل میکرد مراجعه میکند و میگوید شخصی آمده با این خصوصیات و رمز شبانه را نمیدانست و من گفتم باید بیرون بماند. آقای پورموسی که متوجه میشود ایشان حاج حسن آقا هستند به سرباز میگوید چرا راه ندادهاید. ایشان فرمانده هستند و... حاج حسن آقا میگوید شما باید سرباز را تشویق کنید چرا که او به وظیفهاش عمل کرد. این نوع رفتار حاج حسن آقا با نیروها باعث شده بود، در منطقه افرادی بودند که برای دو ماه اعزام شده بودند ولی ماهها و حتی سالها در منطقه ی ماندند و میگفتند ما برنمیگردیم.
گاهی افرادی هستند که یک گام مقدم تر از خط مقدم هستند
محمدعلی کسایی به کمک های مردمی که از روستاها روانه مناطق جنگی می شد اشاره میکند و میگوید: به طور مثال یک بار ما به روستای یامچی شهرستان مرند رفتیم و گفتیم که حاج حسن آقا میگوید: بچههای شما در مناطق جنگی گرسنه هستند و به کمک شماها نیاز دارند. همانند سیل راهی مناطق جنگی شدهاند و غذایی نیست که بخورند. همه بانوان روستا مشارکت کردند و یک ماه تمام شبانه روز نان پختند. در نهایت 28 خاور نان پختند و به منطقه فرستادند. یکی از زنان در هنگام پخت نان گریه میکرد و میگفت بچههای ما گرسنه هستند و ... و همین رفتارهای مردم در پشت جبهه باعث میشد تا شهید کسایی همیشه به نیروها بگوید: فقط شما در خط مقدم نیستید، این نانها که میخورید حاصل زحمت بانوانی است که پشت جبهه تا صبح نخوابیدند و نان پختند. گاهی این افراد و خلوص نیتشان باعث میشود که مقدم تر از افرادی باشند که در خط مقدم هستند.
دیدگاه تان را بنویسید