پیوند خشکسالی با بیکاری و مهاجرت
گره بحران به بحران
بیتوجهی به هامون و خشک شدن آن، مهاجرت ١٣٠هزار نفر از مردم این دیار را در پی داشته
مهشید فرجی :برکت که از هامون رفت، سایه بیکاری هم پهن شد. دیگر نه از رونق کشاورزی سالهای دور خبری بود و نه از ماهیگیری. این اولین نشانهها از بیکاری بود که خشکسالی تحمیل کرد، نشانههایی که از سیستان سربلند کرد، اما دیده نشد تا به حواشی زایندهرود و تالاب گاوخونی هم رسید و حالا برای حاشیهنشینان دریاچه ارومیه خطونشان کشیده.
برکت که از هامون رفت، سایه بیکاری هم پهن شد. دیگر نه از رونق کشاورزی سالهای دور خبری بود و نه از ماهیگیری. این اولین نشانهها از بیکاری بود که خشکسالی تحمیل کرد، نشانههایی که از سیستان سربلند کرد، اما دیده نشد تا به حواشی زایندهرود و تالاب گاوخونی هم رسید و حالا برای حاشیهنشینان دریاچه ارومیه خطونشان کشیده.
اولین نشانهها بیش از 15 سال پیش دیده شد. همان سالهایی که لبهای هیرمند خشک شد و ورودی آب به تالاب هامون قطرهچکانی. همان سالهایی که هنوز مردم سیستان نمیدانستند، قرار است هر وقت آب به هامون رسید و لبهای هامون را تر کرد، پایکوبی کنند و باقی سال را با بیکاری چشم به تالابی بدوزند که دیگر تفاوتی با بیابان ندارد.
در سالهای اخیر، آمار چندانی از تعداد بیکار شدگان بهواسطه خشکسالی ارائه نشده، اما اظهارنظرهایی میگویند که بیتوجهی به هامون و خشک شدن آن، مهاجرت ١٣٠هزار نفر از مردم این دیار را در پی داشته. مهاجرتی که بهمنظور پیدا کردن شغلی برای امرارمعاش یا فرار از گردوغباری که خشکی هامون با خود همراه کرده، رقم خورده است.
آنطور که احمدعلی کیخا ناظر مجلس بر شورای عالی آب، به «ایانا» میگوید: «در سیستان دو محور کاری داشتیم، کشاورزی و تجارت. در حقیقت عمده اشتغال مردم در بخش کشاورزی، دامداری و صیادی بوده. کشاورزی و صیادی وابسته به حیات هیرمند بود، اما بهدلیل دیوار مرزی که برای برقراری امنیت کشیده شد، رابطه تجاری و مبادله پایاپای کالا بین روستاییان دو طرف مرز قطع شد و تجارت از بین رفت. پس از آن هامون هم به خاطر کنترل آب هیرمند رو به خشکی گذاشت. دایک مرزی هم که ارتباط آب تالاب در دو طرف مرز را قطع کرده بود بر خشکی هامون تأثیر گذاشت و در کنار این عوامل مصرف آب هم بیتأثیر نبود تا هامون خشک شود و تقریباً 40 هزار نفر که اشتغال آنها وابسته به کشاورزی و دامداری بود، شغل خود را از دست بدهند و به سایر استانها بهخصوص یزد، کرمان، خراسان و حتی گلستان مهاجرت کنند.»
او با یادآوری اینکه در دشت سیستان که عمده کار کشاورزی بود، به خاطر مشکل هیرمند، امرارمعاش با مشکلات بسیاری روبهرو شد، توضیح داد که «سیستان نمونه تیپیکی از تغییراتی است که خشکسالی و بحران آب میتواند زندگی را تحت تأثیر قرار دهد و در حال حاضر میبینیم که نیمی از جمعیت استان، تحت حمایت کمیته امداد هستند و فقر در منطقه بیداد میکند و بررسیها نشان میدهد که درآمد سرانه در این منطقه 500 هزار تومان برای هر فرد بوده است.»
کشاورزی و دامداری با پایان زندگی در هامون از بین رفت و پسازآن اشتغالی در منطقه باقی نماند که بتواند بار سنگین امرارمعاش مردم را بر دوش بکشد، آنطور که کیخا میگوید: «در سیستان حتی یک واحد صنعتی که 100 نفر در آن مشغول به کار باشند وجود ندارد و زندگی مردم بیشتر بر پایه کشاورزی بوده که این امکان هم از بین رفته است.» او یادآوری میکند که «در حال حاضر حتی یک نفر را هم در سیستان نمیتوان پیدا کرد که زندگیاش بر اساس کشاورزی و دامداری اداره شود. در حال حاضر، مردم زراعت انجام دادهاند، مزارع هم سبز شدهاند، اما برای آبیاری دوم، یک قطره آب هم وجود ندارد و نگاه مردم به آسمان است تا شاید برداشت محصولی داشته باشند.»
سرنوشت هامونیها، همان است که اگر به تصویر درآید، ساکنان بسیاری از استانهای کشور که تالابها و دریاچهها، منبعی برای ارتزاق و اشتغال آنها هستند، میتوانند آینده خود را در آن ببینند. تصویری تلخ و ترسناک که از بیکاری شروع و به مهاجرت ختم میشود.
همین چند روز پیش بود که سیدمحمود حسینی (استاندار اصفهان) در سالهای ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۴ درباره بیکاری کشاورزان ساکن شرق اصفهان به یکی از رسانهها گفته بود که «در شرق اصفهان که ۳۰۰ هزار نفر جمعیت دارد بیش از ۵۰ هزار کشاورز بهعلت کمآبی زایندهرود بیکار شدهاند و آنها هم که بیکار نشدهاند، درآمدهایشان کاهشیافته است و آسیبهای فرهنگی دیدهاند. این در شرایطی است که میتوانستیم با مدیریت صحیح منابع آب جلوی بیکاری کشاورزان را بگیریم.»
حالا بهنظر میرسد که آسیاب به اصفهان رسیده و خشکسالی، کشاورزان اصفهانی را هدف گرفته. تهدیدی که سایه خود را بر سر آذربایجانیها هم انداخته و چند سالی است که با جدی شدن بحران خشکسالی دریاچه ارومیه، فاجعه بزرگ از نوع مهاجرت و بیکاری در این منطقه را هشدار میدهد.
خشکسالی ایران نیاز به برنامه جامع دارد
در این باره، پرفسور عزتالله رئیسی اردکانی، پدر هیدروژئولوژی ایران در گفتوگو با خبرگزاری «ایانا» میگوید: «بیکاری که در پی خشکسالیهای شدید اخیر به وجود آمد و دامنگیر کشاورزان حاشیهنشین دریاچهها و رودخانههای کشور شده، تنها ناشی از کاهش بارندگی در کشور نبوده، بخش عظیمی از این بحران توسط خود کشاورزان به بار آمده و برداشتهای بیرویه کشاورزان در فصلهای پرآب به این معضل دامن زده است اما با توجه به بحران جدی خشکسالی، خشک شدن تدریجی آب رودخانهها، دریاچهها و نیز تالابها، نیاز به رسیدگی و طرح برنامه جامع دارد.»
او ادامه میدهد: «بهتازگی طرحی با عنوان «تعادلبخشی» توسط وزارت نیرو مطرحشده که طبق بررسیهای صورتگرفته میتواند گامی در جهت احیای وضعیت کنونی باشد. در این راستا ابتدا باید گریزی زد به دلایل خشکسالیهای اخیر که مهمترین علت آن برداشت بیرویه آب توسط خود کشاورزان از حوزه بالادست دریاچهها است؛ بنابراین الزامی است که کنترل لازم روی برداشتهایی که در مسیر رودخانه یا دریاچهها وجود دارد صورت بگیرد. با توجه به آنچه گفته شد در طرح تعادل بخشی لازم است روی کلیه چاههایی که در مسیر رودخانه قرار دارد، کنتور نصب شود تا بتوان میزان برداشت آب را کنترل کرد.»
رئیسی اردکانی یادآوری میکند: «در حال حاضر اقدام جدی در این زمینه صورت نگرفته و یکی از دلایل اجرایی نشدن این طرح بهصورت گسترده، نبود بودجه کافی است. این کمبود بودجه در حالی وجود دارد که میزان بودجه لازم برای اجرایی شدن طرح مربوطه از میزان بودجه سدهای که در ایران بدون بررسیهای کافی ساخته میشود کمتر است. متأسفانه در بخش کشاورزی چاههای زیادی وجود دارد که بدون مجوز اقدام به برداشت بیرویه آب میکنند و وجود این چاههای بیدروپیکر وضعیت را حادتر میکند. با توجه به آنچه تاکنون عنوان شد، میتوان نتیجه گرفت که راهحل بحران خشکسالی و بیکاری وابسته به آن نیاز به برنامه جامع دارد. همچنین نیاز است که تمام ترجمانها و سازمانهای مربوطه وارد میدان شوند و نقش مردم نیز در این میان نباید فراموش شود.»
گسترش بحرانهای اجتماعی در پی مهاجرت روستانشینان
بیکاری کشاورزان و از دست رفتن تأمین معاش در روستاها که سهم بزرگی از آن را خشکسالی به دوش میکشد، حالا مهاجرت را جدیتر از همیشه کرده است. کشاورزانی که بهدنبال تأمین نشدن معاش، مهاجر میشوند و در ادامه بهدنبال نداشتن مهارتی برای پیدا کردن کار در شهرها، عنوان حاشیهنشین را بر خود میبینند. در این باره شهلا کاظمیپور، جمعیت شناس، در گفتوگو با «ایانا» میگوید: «از دیرباز تاکنون مسئله مهاجرت از روستاها به سمت زندگی شهرنشینی به دلایل مختلفی وجود داشته است؛ اما بحران خشکسالی از گذشته تاکنون یکی از دلایل اصلی چنین مهاجرتهایی بوده است، اما سرریز جمعیتی در روستاها و همچنین کم بودن امکانات و زمینهای کشاورزی قابل کشت در بافت روستایی، جامعه روستایی را به سمت تغییر مسیر زندگی خود هدایت میکند.»
او ادامه میدهد: «متأسفانه در سالهای اخیر سیر مهاجرت از روستاها به شهرها بهعلت خشکسالیهای شدید روند تندتری را به خود گرفته است. در قرن 19 در اروپا نیز موج بیرویه مهاجرت به سمت شهرها وجود داشت، اما تفاوتی که در بین اروپای قرن نوزدهم با ایران کنونی وجود دارد، نحوه بهکارگیری جمعیت مهاجر در مشاغل مناسب است. بر این اساس بُعد صنعتی و وجود کارخانههای زیادی که در اروپای قرن 19 موجود بود، جمعیت کوچنشین را وارد مشاغل صنعتی کرد.»
کاظمیپور یادآوری میکند که «در حال حاضر خشکسالی مزید بر علت مهاجرتهای بیرویه روستاها به مقصد شهرها شده است. با بالا رفتن موج مهاجرت و نبود مشاغل مناسب، روی آوردن به دستفروشی و همچنین پناه بردن به مشاغل کاذب، موقعیت اجتماعی جامعه را نیز آبستن بحرانهای اجتماعی فراوان میکند.»
او توضیح میدهد که «متأسفانه کشاورزی ایران در مرحله سنتی خود باقیمانده درحالیکه نیاز به صنعتی شدن دارد تا بتوان با اصولی مصرف کردن آب، وضعیت روستانشینی را برای ساکنان روستاها بهبود بخشید. لازم به تأکید است که جلوگیری از بیکاریهای حاصل از خشکسالی نیاز به برنامهریزی جامع و نیروی اجرایی کارکشته و ماهر دارد. در غیر این صورت باید نشست و شاهد از بین رفتن تدریجی بافت روستایی براثر عوامل گوناگون ازجمله خشکسالی شد.»/
دیدگاه تان را بنویسید