محمد متوسلانی:
در مواجهه اول مؤلف را کنار بگذاریم و فقط اثر را ببینیم
محمد متوسلانی، کارگردان فیلم سینمایی «کفشهای میرزا نوروز» گفت: خوب است کارهای هنری را به صورت مستقل ببینیم و آمدن اسم یک شخص پشت کارش باعث نشود با دید دیگری درباره اثرش نظر بدهیم؛ همانطور که بهقول تولستوی، تمام کارهای شکسپیر و گوته شاهکار نیستند کما اینکه ممکن است کاری جایزه نگیرد اما ماندگار شود.
به گزارش ایانا به نقل از روابط عمومی شبکه آی فیلم، اکبر نبوی، مجریکارشناس برنامه «کافه فیلم» پنجشنبه ۳۱ خرداد، پس از نمایش «کفشهای میرزا نوروز» درباره جزئیات این فیلم با سازنده این فیلم، به گپوگفت پرداخت.
محمد متوسلانی با بیان اینکه این فیلم بیشتر طنز است تا کمدی و یک طنز جدی است، گفت: در سینمای ایران کار طنز کم داریم. قبل از این فیلم، فیلم سینمایی «سازش» اولین کار طنز من است که در سال ۱۳۵۲ و در سالهای قبل از انقلاب ساختم.
سازنده «کفشهای میرزا نوروز» درباره این فیلم گفت: این کار جزو کارهایی است که برای من شاخص است و دوستش دارم. در فیلمهایی که من در آن زمان میساختم، سعی میکردم مسائل اجتماعی را نیز وارد کنم و داستان فیلم ریشه در جایی داشته باشد و صرفاً خندیدن، موضوع فیلم نباشد.
وی ادامه داد: «کفشهای میرزا نوروز» اولین کار من بعد از انقلاب بود که در سال ۱۳۶۳ ساختم. این فیلم چند جذابیت برای حداقل خود من داشت. موضوعش جدید بود و بیزمانی داشت؛ ولی این بیزمانی در زمان گذشته بود.
متوسلانی با اشاره به اینکه فیلم را بر اساس یک داستان کوتاه ساخته که البته خودش داستان کوتاهش را نخوانده بود، گفت: خانم سوسن تسلیمی این قصه را دیده بودند که من شنیدم در آکسفورد بوده با اسم «کفشهای ابوالقاسم تنبوری». ایشان بر اساس آن قصه، خلاصهای نوشته بود و آقای داریوش فرهنگ هم آن را تبدیل کرده بود به یک فیلمنامه و بعد هم مجوز گرفتند.
کارگردان فیلم طنز «کفشهای میرزا نوروز» افزود: وقتی این فیلمنامه را به من دادند از ترکیب قصه خوشم آمد؛ اما تغییراتی دادم و بر اساس آن فیلمنامه سکانسبندی کردم و عطاری میرزا نوروز را وارد کردم. همچنین یک مشتری وارد قصه کردم که دائم به عطاری مراجعه میکرد و برای همسرش دارو میخواست و هربار میان گرفتاریهای میرزا نوروز سرمیرسید و جواب درستی نمیگرفت. در انتها هم بهواسطه همین مشتری موقعیت طنزی ایجاد کردم که قصه به صورت تخت تمام نشود؛ اما به پیشنهاد چند نفر از دوستان، این تکه آخر را از فیلم درآوردیم که هنوز هم از این کار پشیمانم.
وی گفت: «کفشهای میرزا نوروز» یک شکل افسانهای دارد و مثل قصههای قدیمی است که بزرگترها تعریف میکنند. دردسرهایی که کفش میرزا نوروز برایش درست کرده بود، به نظرم میرسید میتواند استعارهای باشد از اینکه بعضی افراد گرفتار چیزی هستند و حاضر نیستند دربارهاش فکر کنند و به همان عادت، آن را حفظ میکنند. تنها کسی که در قصه یکجور وابستگی ذاتی به این کفش دارد، کفاش است که با این کفش سروکار داشته و آن را دوخته است. سعی میکردم کفش یکجور شخصیت بگیرد و تبدیل به کاراکتر شود.
متوسلانی در پاسخ به این سؤال که آیا قصد دارد که باز هم فیلم طنزی بسازد، گفت: حالا که در این موقعیت سنی هستم و نیروی جوانی را ندارم، احساس می کنم فرصتی برای تکرار کارهای گذشته ندارم و باید کاری نو بسازم و به تکرار نیفتم؛ زیرا حس میکنم هر کاری که بسازم، آخرین اثر من خواهد بود. بنابراین هر کاری را نمیپذیرم.
این فیلمساز کشورمان در آخر خاطرنشان کرد: خیلی خوب است آنهایی که سینما را دوست دارند و آنهایی که با کار هنری ارتباط دارند ، فیلمساز را به صورت یک شخص مستقل ببینند. وقتی شما یک اثر را با حضور یک اسم در اول فیلم میبینید، نظر خالصی از آن اثر درنمیآید. فارغ از اینکه چه اسمی پشت یک کار هست، باید آن اثر را دید. تولستوی کار را تمام کرده و گفته در کارهای شکسپیر و گوته هم تمام کارهایشان شاهکار نیست. خوب است در مواجهه اول مؤلف را کنار بگذاریم و فقط کار را ببینیم که البته سخت هم هست. در سینمای جهان هم چهبسا آثاری داریم که جایزهای دریافت نکردهاند اما ماندگار شدهاند.
دیدگاه تان را بنویسید