نگاهی به گذشته و حال کشتوصنعت مغان
سرمایه ملی را به بازی نگیرید
کشتوصنعت مغان یک بنگاه تجاری نیست
کشت و صنعت مغان عمدهترین شرکت بخش کشاورزی ایران با قدمتی نزدیک به نیم قرنِ در حال حاضر کمتر از نیمی از تواناییهای صنعتی و کشاورزیاش را بهکار میگیرد. این شرکت قادر است پایلوت بخش اعظم برنامههای جهادکشاورزی قرار گیرد و جا دارد نگاه سازمانهای دیگر نظیر خصوصی سازی به ان بیش از یک بنگاه تجاری باشد. هدف این گزارش جلب نگاهها و توجه مسولان به این معدن سبز است تا روزگار فعال و پویایی را تجربه کند و بر صدر کارنامه کشاورزی ایران بنشیند.

در شرایطی که تنش خشکسالی بسیاری از آگاهان و کنشگران در حوزه کشاورزی کشور را نگران کرده است، سفر به دیار زرخیز مغان بهتنهایی میتواند از بار تشویشها کاسته و امیدها را پررنگ کند. دشت 120 هزار هکتاری مغان در محدوده شهرستانهای پارسآباد و بیلهسوار، سالیان پرشماری است که در پناه خروشان رود ارس نغمه زندگانی را نهتنها در این پهندشت، بلکه در سراسر سرزمین ما میسراید. دشتی که تاکنون از کانالهای سخاوتمند رود ارس برخوردار بود، اما در ماههای آینده و به یمن سد خداآفرین تمامی عرصه آن و دیگر کانونهای تولید شمال استان اردبیل به نمایشی باشکوه از تلاش و تولید در کشاورزی تبدیل خواهد شد. مغان با دلاوران شاهسوندش و با خاکی زرخیز از اینکه در این هنگامه خشکی به سفرههای آب زیرزمینش بدهکار نبوده و تنها دست تمنا به بلندای آسمان دوخته و همچنان میدوزد، بر خود میبالد.
بیش از چهار دهه است که واحدهای بزرگی از کشت و صنعت در قالب دو شرکت کشاورزی و دامپروری مغان (در سطح 30 هزار هکتار) و کشاورزی و دامپروری پارس (18 هزار هکتار) در این عرصه زمردین و در آمیزهای از طبیعت و فناوریهای نوین در بخش کشاورزی کشور میدرخشند. این کانونهای تولیدی که از سال 1353 مورد بهرهبرداری قرار گرفتند بیاغراق از زمره پیشرفتهترین واحدهای مشابه در جهان و در تراز اولین خاورمیانه در زمان تأسیس خود به شمار میآمدند. بدون تردید وزارت کشاورزی وقت، با تملک و تعهد در مدیریت این کانونها هم برای خود منزلت و هم برای پایداری کشاورزی کشور اعتبار و پشتوانه آفرید. شرکت کشاورزی و دامپروری مغان با تمامی ظرفیتهای خیرهکنندهاش متأسفانه در حال حاضر در حیاطخلوت و متروک دستگاههای اجرایی متولی در حال فرسودن است. واحدی که میتوانست و یقیناً اکنون و بیش از گذشته میتواند به نمایشی از اقتدار مدیریت اجرایی کشاورزی تبدیل و همواره طلایهدار کاروان تولیدکنندگان کشاورزی برای پذیرش فنآوریهای نوین و حتی جذب سرمایهگذاری خارجی باشد. این بنگاه تولیدی در ادامه چهار دهه اخیر از آزمون خطاهای مدیریتهای گوناگونش اکنون بر تلی از گنجینههای بالقوه اما بیرمق ادامه حرکت میدهد. در این گزارش به نمایی فشرده از شرایط حال و ظرفیتهای بالقوه و قابل توسعه این ثروت عظیم ملی میپردازیم. ثروتی که به بهانه اصل 44 قانون اساسی از سال 1386 تاکنون در محاق و انسدادی شگفتانگیز فرو رفته است. امیدواریم این گزارش توجه دولت محترم را نهتنها برای هویتی دیگر بار، بلکه برای توانیابی مجدد این شرکت در حوزه کشاورزی کشور فراهم کند.
ساختار تولیدی در شرکت کشاورزی و دامپروری و از همان ابتدا در سه شاخه اصلی زراعی، باغبانی و دامپروری بنا نهاده شده بوده است. مجموعه این فعالیتها در یک زنجیره به هم پیوسته، سالانه از حقآبه تخصیصی 240 میلیون مترمکعب و بهطور میانگین 20 مترمکعب در ثانیه آب از رود ارس و از طریق کانال بزرگ «میل مغان» و توزیع در یک سیستم شبکه رو و زیر زمینی بهره میگیرد. سیستمی که در بدو استقرارش در تراز پیشرفتهترین در خاورمیانه به شمار میآمده است. بالاترین میزان مصرف آب در تیرماه و کمترین در بهمنماه است. در سال 1359 کارخانه قند مغان با ظرفیت اسمی پنج هزار تن شروع به کار کرد. پس از آن کارخانه کمپوت و آبمیوه (1372) و لبنیات پاستوریزه (1375) آغاز به کار و بهرهبرداری از تولیدات شرکت کرد. گرچه کارخانه آبمیوه شرکت چند سالی است که به لحاظ بحران مالی تعطیل شده است. در حال حاضر هم یک شرکت تولید کودهای ترکیبی مواد آلی و معدنی با بهرهگیری از کود دامی تولیدی در شرکت و بهصورت مشارکتی در حال فعالیت است.
سوابق مدیریتی شرکت
در اولین سالهای تأسیس شرکت که مصادف با آخرین سالهای قبل از انقلاب اسلامی بود مدیریت اجرایی و فنی شرکت توسط کارآمدترین کارشناسان و تکنوکراتهای بخش کشاورزی و با همکاری و مشاورههای فنی چند کمپانی آمریکایی (بهویژه برای راهاندازی) صورت میگرفت. بدیهی بود که از این کانون تولیدی نوین و مدرن و در آن سالهای نخستین، تنها انتظار توسعه زیرساختها و گسترش تجربی، فناوری و ارتقاء کیفی کشاورزی از روشهای سنتی به مدرن وجود داشت. روندی که اگر تداوم مییافت بهعنوان یک جایگاه پیشتاز و مرجع در بخش کشاورزی به کار میرفت.
در سالهای نخستین پس از انقلاب این واحد بزرگ و مدرن دستخوش تندبادی از دگرگونیها قرار گرفت. عواملی از قبیل مهاجرت و احتمالاً پاکسازی بعضی از کارشناسان کلیدی و نقشآفرین و... و ازجمله تنشهای منطقهای برای اشغال اراضی آن باعث خلأهای مدیریتی در شرکت شد که به این سرمایه بزرگ ملی آسیبهایی بعضاً جبرانناپذیری وارد آورد. پس از اینکه مسئولیت شرکت به دکتر عیسی کلانتری واگذار شد به لحاظ وجود حمایتهای سیاسی، امکان تأمین اعتبارات کلان مورد نیاز برای پروژههای توسعهای و تکمیل زیرساختها (بهویژه در بخش صنایع تکمیلی) قوام و پایداری بیشتری فراهم شد؛ اما از تبعات نهچندان مثبت این برخورداری سیاسی حضور بیشتر و متنوعتر مراکز، منابع و صاحبمنصبان منطقه در مدیریت شرکت بوده است. حضوری که با وجود نگاههای غیرتخصصی و بعضاً با انگیزه سهمخواهی، اما تا توانسته اعتمادبهنفس فنی و مدیریتی را در اداره امور جاری و درازمدت آن ستانده است. مدیران مسلوبالاختیاری که اکنون با ابلاغهای کوتاهمدت که از وزارت متبوع میگیرند همچون شناگرانی هستند که در دریایی از مشکلات تلنبارشده شرکت رها شدهاند تا اگر که هیچ کاری از دستشان برای توسعه برنیاید حداقل به کاهش انتقادات گاه درست و بعضاً بهانهجویی منابع منطقهای و بعضاً تنی چند از نمایندگان استان نایل شوند. امتداد و پیامدهای حضور بیش از حد اهرمهای منطقهای در مدیریت شرکت به نظر میآید عمدتاً متأثر از عدم تعریف و تبیین شفاف این شرکت بهعنوان یک سرمایه ملی است. سرمایهای که اگر بهدرستی مورد هدایت و حمایت قرار بگیرد باید خدماتی را ارائه دهد که در سطح کشور مورد استفاده قرار گیرد.
سرانجام آنکه سازمان خصوصیسازی کشور و به استناد قرائتی خاص از اصل 44 قانون اساسی جمهوری اسلامی و با زدن خیمه اقتدار بزرگتری بر آخرین تحرکات پویای شرکت آن را مسلوب از اختیارات توسعهای و حتی ترمیمی کرده و اجرای هر برنامه درازمدتی را غیرممکن کرده است. این سازمان با برچسب بنگاه تجاری بر این سرمایه ملی و تأکید بر راهبرد کوچکسازی دستگاه دولت، حدود 11 سال است همچون کالای روی دستمانده دستفروشان، چوب حراج بر این گوهر سبزآفرین زده است. جالب آنکه هنوز خریداران احتمالی که مرزهای مشترکی با امکانات عمومی دارند تاکنون استقرار این منار بلند را در زیر سقف نگاه تجاری کوتاهمدت خود نداشتهاند. چراکه قدر زر زرگر شناسد و قدر گوهر، گوهری.
فعالیتهای زراعی شرکت
برنامههای زراعی با سطحی بیش از 20 هزار هکتار از بدو تأسیس و با بهرهگیری از مدرنترین ابزار و روشهای نوین، ارقام جدید و اصلاح شده زراعی و تمرکز بر محصولات اساسی از قبیل گندم، جو، ذرت، سویا، چغندرقند، پنبه و... بهطور پایداری کماکان ادامه دارد. هنوز هم در مقایسه میانگین عملکرد تولیدات زراعی این شرکت در بالاترین تراز کشور قرار دارد. در تولید این محصولات از مرحله کشت تا برداشت حتیالامکان نیروی انسانی کمتر و عمدتاً بهطور مکانیزه صورت میگیرد.
سالانه از حدود شش هزار هکتار اراضی زیر کشت گندم آبی حدود 30 هزار تن محصول به دست میآید. نیمی از یک هزار و 100 هکتار کشت اول ذرت در اراضی این شرکت به تولید بذور ذرت هیبرید 704 و در نیم دیگر محصول ذرت دانهای با عملکردی بیش از هشت تن در هکتار تولید میشود. کشت سویا و نیز ذرت علوفهای (بیش از یک هزار و 400 هکتار با میانگین عملکرد 55 تن) عمدتاً بهعنوان کشت دوم و بعد از برداشت گندم و جو صورت میگیرد. در دو دهه اخیر کشت دانه روغنی کلزا با حدود 34 درصد روغن و با استفاده ارقام برتر جهانی از قبیل «هایولا» و... در شرکت توسعه یافته است. هماکنون بیش از یکپنجم سطوح زراعی (چهار هزار و 350 هکتار) به محصول کلزا با میانگین حدود سه هزار و 500 کیلوگرم و در حقیقت یک هزار و 100 معادل کیلوگرم روغن خالص در هکتار اختصاص دارد. از مزایای حاشیهای کشت این محصول رعایت تناوب زراعی با گندم و جو و کاهش علفهای هرز و نیز قارچهای خاکزی است. سالانه حدود یک هزار و 400 هکتار زراعت چغندرقند با بالاترین عملکرد (میانگین 80 تن در هکتار) در کشور، این شرکت را به یکی از کانونهای عمده تولید این محصول تبدیل کرده است. تولیدی که با احتساب عیار 14 درصد، برداشت شکر خالص از هر هکتار آن را حدود یک هزار و 100 کیلوگرم برآورد میکند. در سال جاری این شرکت با مبادرت به کشت پاییزه یک هزار هکتار چغندرقند برای تغییر فصل کشت و نیز فعالیت کارخانه قند پیشگام منطقه شد. اقدامی که اگر به نتیجه مثبت برسد تحول بزرگی در کاهش مصرف آب در کل منطقه خواهد داشت. بدون تردید موفقیت اقتصادی در تغییر فصل تولید چغندرقند و توسعه کشت در منطقه بعد از بهرهبرداری از سد خداآفرین درنهایت به تغییر فصل فعالیت کارخانه قند نیز منجر میشود. محصولات پنبه (650 هکتار)، جو آبی (دو هزار هکتار) و یونجه (دو هزار و 230 هکتار) از زمره تولیدات عمده بخش زراعی شرکت محسوب میشوند.
چشمانداز توسعه بخش زراعی شرکت
گرچه بخش زراعی و مدیریت فنی شرکت به موازات تحول و توسعه فناوریهای جهانی در این حوزه دگرگون نشده است، اما این شرکت با تراز مثبت سالانه مالی خود در برنامههای زراعی است که از بار زیاندهی در بخشهای باغبانی و دامپروری میکاهد. اگر به بهبود ارقام ذرت، جو، یونجه، چغندرقند و حتی گندم توجه بیشتری شود و از طرفی روند زهدار شدن اراضی زراعی را مورد کنترل قرار بگیرد میتوان برآورد کرد که بدون افزایش هزینه تولید حداقل 20 درصد به درآمد خالص در بخش زراعی افزوده شود. البته بررسیهای مستمر مکانیزاسیون برای کاهش حداکثری عملیات خاکورزی و داشت الزامی است. به خاطر داشته باشیم شرکت نهتنها در بخش زراعی، بلکه در دیگر شاخههای تولید باید به افقی توجه کند که از قالب یک کشاورز توسعهیافته به کانونی برای جذب فناوریهای نوین جهانی و گسترش آن در سطح کشور بنگرد.
باغبانی در کشت و صنعت مغان
گرچه سطح باغهای شرکت کشاورزی و دامپروری مغان بیش از سه هزار هکتار نیست، اما بدون تردید آسیبدیدهترین و در عین حال پربازدهترین شاخه فعالیت شرکت، باغهای میوه آن است. بازده بالای آبیاری در باغبانی، امکان صادرات بعضی اقلام میوه و در مقایسه با محصولات زرعی، جلوگیری از فرسایش خاک و کاهش مصرف سوخت از مزایای توسعه باغبانی در اقلیمی است که طیف وسیعی از محصولات باغی در آن میتواند تولید شود.
عمدهترین سطوح گونههای مختلف باغهای میوه در شرکت عبارتند از 690 هکتار هلو با 11 واریته و 440 هکتار شلیل با پنج واریته 210 هکتار آلو و هفت واریته، 260 هکتار فندق، 320 هکتار زیتون، 25 هکتار بادام، 50 هکتار آلبالو، 40 هکتار گیلاس و 30 هکتار گوجهسبز و... است. فعالیتهای باغبانی شرکت بیشترین آسیب را از بلاتکلیفی و انسداد در سازمان خصوصیسازی تحمل کرده است. عمده این باغها دارای سابقهای به اندازه عمر شرکت هستند. سابقهای که اگر بنا به تغییر گونههای قدیمی با گونههای صادراتپذیر نبود قاعدتاً پس از چهار دهه باید به جوانسازی درختان مبادرت میشد. در حال حاضر به نظر میرسد رویکرد سازنده برای توسعه باغداری باید در جهت باغهای میوهای سمتگیری شود که میوههای آنها کمتر بهصورت تازهخوری بوده و قابلیت نگهداری آنها در انبار و امکان صادرات آنها بالاست. به نظر میرسد باغهای میوه با چنین هدفی میتواند بادام، گردوی پکان، انار، پسته، زیتون با ارقام جدید جهانی، فندق با ارقام جدید باشد. در حال حاضر یکی از عمدهترین مشکلات باغهای شرکت مغان از بین رفتن درصد بالایی از درختان و بنابراین تراکم باز و تعداد کمتر نهال در واحد سطح است. براساس برآورد بهعملآمده، در حال حاضر 70درصد فضای باغها خالی است. ضمناً ظرفیت خالی عمدهای در سطوح اراضی شرکت وجود دارد که میتواند برای تولید چوبهای صنعتی و یا درختان جنگلی مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
پیشنهادها و ظرفیتهای توسعه
با شرایط اقلیمی مناسبی که منطقه مغان دارد میتوان سطحی معادل حداقل شش هزار هکتار را در شرکت زیر پوشش گونههای باغی مناسب برد. در صورت برنامهریزی و تأمین اعتبار و مهمتر از همه خروج شرکت از انقیاد سازمان خصوصیسازی، این چشمانداز وجود دارد که سالانه و بعد از پنج تا شش سال 150 تا 200 میلیارد تومان (بر اساس نرخهای در حال حاضر) از بخش باغبانی شرکت درآمد خالص کسب کرد.
بخش دامپروری
از آغاز تأسیس شرکت یک مجموعه بزرگ گاوداری و نیز چند هزار رأس گوسفند بهعنوان حلقه مکمل برنامههای زراعی شروع به فعالیت کرد. برنامه گوسفندداری و با وجود ظرفیتهای نهفته بهویژه در پسچر مزارع، اما به دلیل عدم بازدهی اقتصادی مناسب، در سالهای قبل متوقف شد. در حال حاضر مجتمع بزرگ گاوداری شرکت با پنج هزار و 500 گاو شیرده و در ترکیب گلهای با 13 هزار و 500 رأس گاو از نژاد هلشتاین و عمدتاً مبتنی بر ساختار و امکانات 40 سال قبل به فعالیت خود ادامه میدهد. برنامه دامپروری موجود نیز با توجه به نیاز به سرمایهگذاری در زیرساخت و بازدهی درازمدت آن دستخوش بلاتکلیفی است که در 10 ساله گذشته و به بهانه اصل 44 قانون اساسی قرار گرفته است. مدیریت دامداری شرکت با درک ضرورت تجهیز زیرساختها، به تأمین و خریداری دستگاههای شیردوش پیشرفته از کشور آلمان اقدام کرد. وی تأکید کرد که پس از استقرار این دستگاهها عفونت و ورم پستان در گاوهای شیری کاهش و به افزایش باروری و میزان تولید شیر افزوده شد. میانگین هر رأس گاو شیرده در یک دوره 10 ماهه 28 کیلوگرم و تمام تولیدات آن که متجاوز از روزانه 14 تن شیر است به کارخانه لبنیات شرکت تحویل داده میشود. بهجز نژاد غالب هلشتاین مجموعه چندصد رأسی از دو نژاد دومنظوره «مونت میلیارد» و «سمینتال» نیز نگهداری میشود، اما هنوز یک بررسی دقیق و علمی درباره گسترش تعداد این دو نژاد صورت نگرفته است. ضریب زایش هر رأس گاو ماده 7.2 در طول دوران باروری است. گوسالهها از بدو تولد تا دوماهگی در جایگاه مخصوص و پس از آن به جایگاههای پرواربندی (گاوهای نر) و تلیسهها منتقل میشوند. گاوهای نر عمدتاً در 16 تا 17 ماهگی (با حدود 400 کیلوگرم وزن زنده) به بازار فروش عرضه و تلیسهها پس از تلقیح مصنوعی در 20 ماهگی به جایگاه اصلی منتقل میشوند. کارخانه تولید کنسانتره شرکت نیز با تولید روزانه 200 تن غذای فشرده و نیز کارخانه تولید کود ترکیبی گرانول، بهعنوان واحدهای ماقبل و مابعد تبعی گاوداری فعالیت دارند.
ظرفیتهای توسعه دامپروری شرکت
بدون تردید در خلال 40 ساله گذشته مدیریتهای نوین در گاوداری در دنیا چه به لحاظ نژادهای جدید یا تجهیزات سختافزاری و نیز نرمافزارهای مدیریتی در حال نوآفرینی هستند. اینکه آیا مجتمع بزرگ گاوداری شرکت مغان با تمام ظرفیتهای نهفتهاش تا چه حد به موازات پیشرفت جهانی حرکت کرده است را باید به عهده متخصصان خبره این حوزه نهاد. تنها تفاوت دو شرکت مغان با پارس در انسداد یا عدم انسداد توسط سازمان خصوصیسازی شاید باعث تفاوتهای ملموسی شده است. میانگین هفت لیتر شیر بیشتر در گاوداری شرکت پارس نسبت به مغان را نمونهای از انسداد موجود در شرکت مغان برای بهبود شرایط تولید خود به حساب آید.
بدون تردید واحدهای گاوداری هر دو شرکت مغان و پارس از خوداتکاترین فارمهای گاوداری در کشور هستند که تقریباً تمامی علوفه مورد نیاز خود را تأمین و از هزینههای حملونقل علوفه معاف هستند. اگر در سرمایهگذاریهای مشترک شرکت بتواند از فناوریهای و مدیریت کشوری مانند هلند بهره بگیرد این واحد بزرگ میتواند منشأ تولید و صادرات در عرضه تلیسه، اسپرم و فراوردههای ابتکاری لبنیات در کشور و حتی منطقه باشد. در چنین روند بهبودی قطعاً باید نگاه توسعه کیفی برای کارخانه لبنیاتی داشت که تنها با برند تجاریاش بتواند سرآمد در بازار لبنیات منطقه باشد. تولید شیرخشک با بستههای بزرگ (که عمدتاً به کشور عراق صادر میشود) نشانه آن است که این کارخانه نیز نیاز به نوآوریها دارد.
صنایع تبدیلی در شرکت
کارخانه قند شرکت مغان با ظرفیت اسمی پنج هزار تن در روز، کارخانه غیرفعال آبمیوه و کمپوت مغان، تولید خوراک دام و لبنیات ازجمله واحدهای صنعتی هستند که در جهت افزایش ارزش افزوده تولیدات شرکت بهوجود آمدهاند.
به نظر میرسد بهجز کارخانه خوراک دام و لبنیات فعالیت هرگونه واحد صنعتی دیگری برای مدیریت موجود شرکت که دست در گریبان مشکلات اولیهتری است به زیان منجر میشود. همانطور که اکنون درباره کارخانه قند نیمهفعال و کارخانه آبمیوه تعطیلشده صادق است. اساساً زمانی باید به تأسیس واحدهای صنایع تبدیلی مبادرت ورزید که شرکت در حوزه تولید در بخش کشاورزی به حداکثر ظرفیت و بهرهوری خود رسیده باشد.
چشمانداز و ظرفیتهای توسعه
در مروری فشرده از سابقه و نیز جایگاهی که شرکت کشاورزی و دامپروری مغان میتواند در توسعه پایدار کشاورزی کشور ایفا کند پیشنهادهای زیر و با نگاه به منافع ملی ارائه میشود. پیشنهادهایی که امید هست به همت منابع مسئول و تصمیمگیران درنهایت بر سرنوشت شرکت آنگونه رود که شایستهاش است. سرنوشتی که مصداق این تمثیل زیبا باشد که کاشتند و خوردیم پس بکاریم تا دیگران بخورند.
در نخستین گام باید شرکت کشاورزی و دامپروری مغان را در قالب متفاوتی از یک «بنگاه اقتصادی» تعریف کنیم. این سرمایه ملی در حقیقت دستمایه مدیریت کشاورزی برای نمایش عملی فناوری و روشهای نوین بخش کشاورزی و گسترش آن برای تمامی کشور باید تلقی شود. همانگونه که یک واحد آموزشی برای دروسی مانند فیزیک و شیمی نیاز به آزمایشگاه دارد وزارت جهاد کشاورزی نیز چنین کانونی را باید بهمثابه آزمایشگاه بزرگ خود مورد مدیریت قرار دهد. بدون تردید واحدها و مزارع بزرگ خصوصی کشور کمتر حاضرند که ریسک پذیرش و اجرای فناوریهای نوین کشاورزی را بپذیرند؛ بنابراین واحدی در مقیاس شرکت مغان بهخوبی میتواند با حمایت اعتبارات توسعهای نقش یک تولیدکننده بدعتگذار را برای تمام کشور ایفا کند. در همکاریهای دوجانبه بین وزارت جهاد کشاورزی کشورمان و کشورهای توسعهیافته، عرصه حاصلخیز شرکتهای مغان و پارس میتواند زمینههای مناسبی برای جذب سرمایهگذاریهای همراه با دریافت فناوریهای نوین باشد.
مورد مهم دیگر آنکه ظرفیتهای این شرکت درهرحال بهعنوان یک سرمایه ملی تلقی میشود. این سرمایه چه تحت مدیریت وزارت جهاد کشاورزی یا در تملک یک سرمایهگذار ظاهراً خصوصی باشد درهرحال متعلق به بخش کشاورزی کشور است. باید سرنوشت واحدهای صنعتی و تجاری بزرگی که تاکنون از طریق سازمان خصوصیسازی به گروهها و اشخاصی که ظاهراً عنوان بخش خصوصی را یدک میکشند مورد ارزیابی بیطرفانه قرار دهیم. آیا واقعاً این نوع بخش خصوصی تاکنون توانسته است روح اصل 44 قانون اساسی زنده و به اهداف آن عینیت بدهد؟
بدون تردید راهحلهای متعددی برای افزایش بازدهی اقتصادی شرکت و قرار گرفتن در مسیر توسعه پایدار کشور وجود دارد. راهحلهایی که الزاماً یا مدیریت خشک و شکننده دولتی یا بخشهای خصوصی رانتآلود نیست. ازجمله این گزینهها عرضه 49 درصد از سهام شرکت در سازمان بورس و تملک 51 درصد سهام آن توسط وزارت جهاد کشاورزی برای ارائه طرحهای ملی در قالب شرکت مغان و بهعنوان پایلوت است.
حمایت قدرتمند و با انگیزه وزارت جهاد کشاورزی از مدیران برگزیده خود در شرکت و دادن اعتماد به نفس لازم به مدیرانی که به تدارک برنامههای درازمدت اهتمام میورزند بسیار الزامی است.
وجود یک هزار خانواده گوسفنددار از عشایر شاهسوند در متن اراضی و چرای مفرط گلههای گوسفند آنان از چالشهای مزمن در برابر توسعه کارآمد شرکت به شمار میآید. در حال حاضر و با توجه به آبگیر شدن اراضی تحت سد خداآفرین مناسبترین زمان برای ساماندهی آنان است.
آخرین مورد ضروری برای اشاره در این گزارش این است که مدیران اجرایی و مجمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی در استان اردبیل باید شرکت کشاورزی و دامپروری مغان را بهعنوان یک سرمایه ملی که در این استان مستقر است مورد پایش و حمایت قرار دهند؛ بنابراین انتظارات احتمالاً غیرفنی نمایندگان و دیگر ارکان فعال در استان بهویژه در شهرستان پارسآباد چهبسا بیش از حمایتهای سازنده باعث تضعیف مدیریت این شرکت بشود./
دیدگاه تان را بنویسید