سیر تحول برنامهریزی توسعه پایدار کشاورزی
محمد سعید خاکسار؛ دکترای مدیریت دولتی
با تحولات اندیشهای و روانشناختی، برنامهریزی کشاورزی با توجه به موضوعات، ساختارها و سطوح برنامهریزی از رویکردهای مختلفی برخوردار شده است و طیفی از برنامهریزی کشاورزی متمرکز، عملگرا، راهبردی، نظاممند، مشارکتی، غیرمتمرکز، منطقهای و محلی را در برمیگیرد.
واکاویها نشان میدهد تحولات در بعد سیاستی از سیاستهای توسعه ساختاری دهه ۱۹۷۰، تعدیل ساختاری دهه ۱۹۸۰ به چندبخشی در چهارچوب ترویج سیاستهای از پایین به بالا در حوزه ارتباط دولت بازار مردم و حکمروایی در دهه ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ تغییریافته است.
ازلحاظ شیوههای برنامهریزی کشاورزی میتوان سه مرحله زمانی مختلف را تشخیص داد. کشاورزی معیشتی، کشاورزی صنعتی و کشاورزی پایدار. به عبارتی کشاورزی سنتی کمکم جای خود را به کشاورزی تجاری و نوین داده و مشکلات زیستمحیطی ناشی از آن سبب شد بهتدریج به کشاورزی دهقانی و کوچکمقیاس به کشاورزی پایدار تغییر کند.
هر یک از شیوهها نشاندهنده الگوواره (پارادایم) خاصی است که در آنها نحوه مدیریت و رفتارها بر مبنای الگووارههای مربوطه متفاوت است؛ و هر سه مورد را میتوان در یک کشور، بهویژه در یک کشور جهانسومی مشاهده کرد.
کشاورزی معیشتی یا سنتی:
این نوع کشاورزی که قبل از دهه ۱۹۵۰ در بسیاری از کشورهای اروپایی رایج بود و در حال حاضر در بسیاری از کشورهای جهان سوم رایج است، متکی بر نیروی کار اعضای خانواده است و تولید برای مصرف خانگی است. در این نوع کشاورزی فشارهای خارج از سیستم، مانند سیاستگذاریهای بیثبات، محدودیتهای فنّاورانه، ناسازگاریهای محیطی و درآمد اندک فشارهای زیادی را بر کشاورزان وارد میسازد.
کشاورزی صنعتی یا تجاری
پس از جنگ جهانی دوم یعنی در دهههای ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۰ دورهای که توسعه به معنای رشد تولید سرانه تعریف میشد، توسعه کشاورزی نیز بر استمرار نوسازی صنعتی و تجاری شدن کشاورزی با تأکید برافزایش تولید، پایه داشت.
مدل صنعتی یعنی تخصصی شدن و مکانیزاسیون، نظام کشاورزی سنتی را متحول کرد. اگرچه نظام سنتی کشاورزی دچار تحول شد و انسان با استفاده از فناوری طبیعت را مهار کرد؛ اما به محیطزیست آسیبهای جبرانناپذیری وارد شد. سیاستهای کشاورزی به کار گرفتهشده دهه ۱۹۵۰ در بسیاری از کشورهای اروپای غربی، آمریکای شمالی، ژاپن، چین، ازبکستان، قرقیزستان و تاجیکستان، در کشورهای اروپای شرقی و مرکزی و همچنین در کشورهای جهان سوم تأثیرات منفی زیادی مانند فرسایش و کم بازدهی خاک، آلودگی آبوخاک و کاهش تنوع زیستی ایجاد کرد.
در دهههای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰، به دنبال افزایش جمعیت در کشورهای درحالتوسعه و نیاز به مواد غذایی، انقلاب سبز به وقوع پیوست. مدرنیسم در کشاورزی جهان و فنّاوریهای به کار گرفتهشده جهت افزایش محصول مانند تولید و مصرف انواع سموم و کودهای شیمیایی و استفاده گسترده از ماشینآلات، عدم انطباق کشاورزی با اصول پایدار را بهعنوان یک موضوع مهم و اساسی در توسعه آینده مطرح ساخت؛ بنابراین کشاورزی مدرن که بر اهداف کوتاهمدت و محصول حداکثر تولید به هر شیوه و با کمک فناوری مبتنی است؛ باوجود نتایج مثبت، آثار منفی زیادی بر محیطزیست وارد کرد و پایداری را به دنبال نیاورد.
کشاورزی پایدار
ازآنجاییکه فناوریهای انقلاب سبز تولید را افزایش داده بود، اما اثرات زیستمحیطی و اجتماعی معکوسی پدید آورد و انقلاب سبز با مشکلات عمدهای درزمینهٔ عدالت، ثبات و پایداری مواجه شد.
فاز جدیدی از تحقیقات کشاورزی و یکی از جنبههای مهم در توسعه پایدار، یعنی کشاورزی پایدار مطرح شد. در این دیدگاه بهرهوری، ثبات پایداری و عدالت اجتماعی موردتوجه قرارگرفته بود. ازاینرو از دهه ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۰ دومین تحول در توسعه کشاورزی یعنی ادغام کشاورزی با اقتصاد روستایی و اهداف محیطی و افزایش کیفی محصول بیش از افزایش کمی آن آغاز شد؛ زیرا توسعه کشاورزی مدرن، پایایی درازمدت نظامهای تولیدی تجاری را موردتردید قرار میداد.
بهعبارتدیگر کشاورزی صنعتی و مشکلات حاصل از آن، نتوانست این مدل کشاورزی را بهجایی برساند که پایدار باشد. لذا باید برای مقابله با آثار نامطلوب آن مانند افزایش نابرابری در توزیع درآمد، سیاستهای مناسب اتخاذ میشد. این نگرانیها برخی اقدامات را برای استفاده از فنهای توسعه کشاورزی پایدار مطرح ساخت. کشاورزی پایدار در تمام انواع کشاورزی به دنبال کاهش اثرات زیانبار عملیات کشاورزی با این اهداف است:
- تأمین نیازهای غذایی و تولیدات کشاورزی نسل فعلی و آینده
- کاهش آلودگی محیطزیست
- ایجاد اشتغال پایدار، درآمد مناسب و شرایط مطلوب زندگی
- افزایش آگاهی و مشارکت
در دهههای ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰، دورهای که به اصلاح سیاستگذاریها، شتاب گیریها و تغییرات نهادی و توجه به امنیت غذایی و پایداری محیطزیست توجه میشوند، سومین تحول آغازشده و کشاورزی پایدار شکل میگیرد. الگویی که به انقلاب سبز دوم معروف است و بر تولید محصولات کشاورزی متناسب با محیطزیست تأکید میکند. بهگونهای که در بسیاری از کشورهای اروپایی تمایل به کشاورزی پایدار با تأکید محافظت از منابع طبیعی، امنیت غذایی و حمایت اقتصادی کشاورزان افزایش یافت. به عبارتی توسعه کشاورزی پایدار به ابداعات فنّاورانه جدید، تغییر سیاستها و طرحهای اقتصادی اجتماعی عادلانهتر نیاز دارد و باید بهصورت اهداف کوتاهمدت و بلندمدت در برنامه دیده شود.
در دهه ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ یعنی هزاره سوم، راهبرد کاهش فقر، توانمندسازی، ظرفیتسازی، توسعه محلی و حکمرانی محلی و مدیریت محیطی در نظریهها و رویکردها و سیاستهای توسعه روستایی، در چهارچوب توسعه پایدار روستایی مورد تأکید قرار میگیرد.
دیدگاه تان را بنویسید