Iranian Agriculture News Agency

کاش "لئون" زنده می‌ماند

کاش "لئون" زنده می‌ماند


وحید زندی‌فخر


شاید نخستین حرکت "ژان رنو" در فیلم تاریخی "لئون " سر کشیدن لیوان شیری باشد که در یک کافه بسیار معمولی اتفاق می‌افتد؛ در حالی که رئیس او در مقابلش پک‌های محکمی به سیگار می‌زند و دود غلیظی را در هوا منتشر می‌کند. همین یک صحنه برای تقابل مواد مصرفی مختلف که رد خود را در سلامتی انسان‌ها به جا می‌گذارند، مشهود و قابل تامل است. البته این تقابل در سکانس‌های مختلفی از فیلم تکرار می‌شود؛ منتها از زوایای دیگر. به‌عنوان مثال، آنجا که لئون همراه با پاکت شیر، از پله‌های آپارتمان بالا می‌آید و دختر 12 ساله‌ای به نام ماتیلدا (ناتالی پورتمن) را می‌بیند که کنار نرده‌ها مشغول سیگار کشیدن است؛ دختری که بعدها در روند فیلم و پس از آشنایی با لئون، مسیر زندگی‌اش متغیر می‌شود.

لئون، شخصیت مرموزی دارد. او عاشق شیر است و هیچ وقت دوست ندارد حتی یک ساعت، بدون این ماده غذایی سر کند؛ درست همان رفتاری که سیگاری‌ها نسبت به این پاکت‌های سمی از خود نشان می‌دهند. او بسیار درون‌گرا و مستحکم است و هیچ اتفاقی نمی‌تواند روحش را به لرزه در آورد. پویایی، جزء لاینفک شخصیت اوست که تا پایان فیلم، حتی پس از مرگش و به‌واسطه کاشت گیاه مورد علاقه لئون توسط ماتیلدا در حیاط مدرسه، از بین نمی‌رود.

بعد از کشته شدن والدین ماتیلدا توسط مافیای مواد مخدر و پناه گرفتن این دختر در خانه لئون، هیچ صحنه‌ای از فیلم، مخالفت او با سیگار کشیدن ماتیلدا را به نمایش نمی‌گذارد. اما در عین حال، کار به جایی می‌رسد که چندین بار دختر برای خرید شیر از خانه خارج می‌شود و اتفاقا همین موضوع جان او را نجات می‌دهد؛ همان زمانی که مأموران برای کشتن لئون، به خانه هجوم می‌آورند.

مواجهه با چنین سکانس‌هایی، باعث احساس تغییرات رفتاری ماتیلدا در ضمیر ناخودآگاه مخاطب شده و این درک به او القا می‌شود که دختر 12 ساله از سیگار کشیدن به شیر خوردن روی آورده است؛ بنابراین کارگردان به‌صورت کاملاً غیرمستقیم و به عبارتی زیرپوستی، پیام سلامتی خود را به خورد بیننده می‌دهد و مخاطب نیز با غرق شدن در متن فیلمنامه، آن را با جان و دل می‌پذیرد.

حال تصور کنید اگر لئون در مقابل ماتیلدا از قوه قهریه خود استفاده می‌کرد و با داد و فغان، سعی داشت دختر را متقاعد به ترک سیگار کند؛ آیا چنین سکانس‌هایی جذابیتی مانند لفافه‌های ایجاد شده در تصاویر گفته شده را داشت؟ این دیالوگ‌ها چند بار در فیلم‌های ایرانی تکرار شده است؟ اصلاً این‌گونه صحنه‌ها در جامعه چقدر می‌تواند تأثیرگذار باشد؟

هرچند لئون، یک قاتل قلمداد می‌شود، اما در کار خود کاملاً حرفه‌ای است و البته شکست‌ناپذیر. قاتلی که روحش مانند سیاهچاله‌ها به دنیای دیگری باز می‌شود که در آن لطافت و انسان دوستی موج می‌زند. او خودش را پاک‌کننده معرفی کرده و کشتار انسان‌هایی را هدف قرار می‌دهد که شاید از حیوان نیز پست‌تر باشند. باز هم در این فضا نشانگری وجود دارد که ارتباط آن را با شیر که به نوعی "پاک‌کننده" آلودگی‌ها در بدن انسان به‌شمار می‌رود، مرتبط می‌کند.

به‌طور کلی ساختار این فیلم فرانسوی به نحوی است که شخصیت خشک، درون‌گرا و البته قدرتمند لئون، به تنها چیزی که وابستگی دارد، پاکت شیر و گلدانی معمولی است که می‌تواند نمادی از محیط زیست و حفاظت از آن باشد. به‌طوری که هنگام فراری دادن ماتیلدا در فرصتی بسیار محدود، ابتدا گلدان را از کانال هوا رد می‌کند و سپس به فکر دختر می‌افتد. اینجا نیز می‌توان زیرکی و ذکاوت کارگردان را با پیامی به این مضمون که "محیط زیست، مقدم بر زندگی انسان‌هاست" به وضوح مشاهده کرد.

شاید مبنا قرار دادن همین دو اصل در زندگی پر رمز و راز اوست که باعث شده یک گردان نتواند از پس او بربیاید. لئون، به‌تنهایی می‌ایستد، مبارزه می‌کند و از پیش‌بینی‌های هوشمندانه‌ای بهره می‌برد که او را برای دشمنانش غیرقابل دسترس کرده است؛ بنابراین پیکربندی زیبای فیلم، اگرچه از لئون، یک قاتل حرفه‌ای می‌سازد، اما مخاطب در رویارویی با سکانس‌های مختلف، به نوعی دوگانگی دچار می‌شود که در آخرین صحنه‌ها یعنی آنجا که لئون با انفجار خود، منفورترین شخصیت داستان و قاتل پدر و مادر ماتیلدا را به کام مرگ می‌کشاند، احساس همذات‌پنداری کرده و با خودش می‌گوید: "کاش لئون، زنده می‌ماند."/

V-950301-02

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید