چرا کیانیان به روحانی نامه نوشت!؟
علیرضا صفاخو - روزنامهنگار
از تأثیرات اجتماعی و فرهنگی نقش سرهنگ سلحشور فیلم "آژانس شیشهای" تا دکتر سپیدبخت فیلم "خانهای روی آب" و دهها نقش درخشان سینمایی و سریالی که نام بردن از تکتک آنها از حوصله این یادداشت خارج است که بگذریم؛ یک نقش رضا کیانیان ماندگارتر میشود و آن نقش "مسئولیت اجتماعی" او بهعنوان عضوی موفق و خوشنام از جامعه هنری است که باید همه آنها و نه فقط رضا کیانیان، در قبال جامعهای که هرچه دارند از آب و خاک آن دارند، ادا کنند. نقشی که کارگردان و بازیگرش یکی است، یعنی "خود هنرمند"؛ هنرمندانی که فارغ از غرور و انزوا، فعالیتهای شهروندی را بهخوبی در قبال میلیونها بینندهای که ساعتها با آنها زندگی کردهاند و به فراخور نقش ابراز احساسات داشتهاند، انجام میدهند و در حداقل وظیفه امکانپذیر و به لطف شهرت و محبوبیت بالا، توجه عمومی را به دغدغههای مهم ملی جلب میکنند.
نامه اخیر رضا کیانیان به رئیس جمهوری در مطالبه تدوین و ارائه برنامه جامع و فراگیر آب و برنامه جامع و فراگیرِ هوا به مجلس جدید برای نجات کشور از بحران خشکسالی و بیهوایی، امری نیست که صرفاً منوط به درخواست اخیرش از حسن روحانی شود، کمااینکه او پیش از اینکه در اردیبهشتماه 95 بهعنوان "سفیر محیط زیست" برگزیده شود، در آذرماه 94 خورشیدی در یادداشتی با عنوان " یک نفر باید بایستد "، کشتار بیرحمانه مرغان مهاجر در روستاهای اطراف فریدون کنار را محکوم کرده و نوشته بود: "کشتار این میهمانهای بیگناه که کیلومترها تا سرزمین ما بال زدهاند تا از سرما جان سالم به در ببرند، ماحصل رفتاری جز حرص و طمع نیست". او در بخشی از این نامه نوشت: "از خود میپرسم چرا در گذشته اهالی این روستاها فقط در حد معقول شکار میکردند و قانع بودند؟ اما در سالهای اخیر قناعتشان را فراموش کردهاند و کشتار میکنند؟ جوابی نمییابم جز حرص و طمع. حرص و طمعی که گریبان همه را چسبیده، حرص و طمعی که بهعنوان زرنگی، تئوریزه شده و مباح. همه بهدنبال آن هستند که بیشتر به جیب بزنند و هرچه زودتر به مال و منالی برسند. مگر شالیزارها را تغییر کاربری ندادند و صاحبان زمینها به پول نرسیدند؟ خب چرا اینها نرسند؟!"
شاید هرکس جز این هنرمند از چنین دردی مینوشت، روزنامههای کثیرالانتشار نشرش نمیدادند، اما چون برند شخصیتی محبوبی مانند رضا کیانیان نوشته است، مورد توجه قرار میگیرد؛ لذا اقدام اخیر رضا کیانیان که در اینستاگرام شخصی خود، خطاب به رئیس جمهوری نامهای گلایهآمیز، اما محترمانه و مسئولانه مینویسد، نکتهای نیست که بتوان از کنار آن بهآسانی گذر کرد.
البته این دست واکنشها پیش از این هم به کرات رخ داده، اما بهنظر میرسد در ماههای اخیر بهویژه یک سال اخیر که پس از قهرمانان ورزشی مانند علی دایی، پای هنرمندانی مانند کیانیان یا بهاره رهنما هم به دفاع از محیط زیست باز میشود، امری شایسته تقدیر و امیدواری است.
اگرچه شاید برای بسیاری این پرسش به ذهنشان خطور کند که آخر چرا هنرمندان؟ در این مورد میتوان گفت برخی چه بپسندند یا نپسندند، هنرمندان به نوعی سخنگوی جامعه هستند، کمااینکه در کنار توان پروپاگاندای شخصیتهای سیاسی در موسم انتخابات که عموماً مردم از گرایش خودکار به آنها پرهیز دارند، جامعه بزرگ هنرمندان سهم بزرگی در خلق حماسه دوم خردادماه 76 ایفا کردند و سپس در بزنگاههای تاریخی دیگر هم، پیامهای آنها مهر تأییدی شده است بر حمایت از نامزدان رئیس جمهوری برای رئیس جمهور شدن. تأثیری که فقط مختص ایران نیست و چند روز پیش در گردهمایی حزب دموکرات در آمریکا هم بازیگر اسکاری هالیوود یعنی مریل استریپ به حمایت علنی از هیلاری کلینتون برای انتخابات پیش رو میپردازد؛ لذا از هنرمندانی مانند کیانیان انتظار میرود نقش خود را در حوزه مسئولیت اجتماعی دوچندان سازند و برخلاف بازیگران جوانی که به صرف سیمایی خاص فقط به گیشه چشم دوختهاند تا حسابهای مالی آنها در بانکها پرصفرتر شود، به پر کردن حساب اندوختههای اجتماعی ماندگار خود در بانک نسلهای امروز و فردا نیز بیندیشند...
البته موشکافی بیشتر این که چرا برخی چنین جایگاهی را برای هنرمندان قائل نمیشوند و در امر سیاست نظرات آنها را نفی میکنند، محل بحث نگارنده این یادداشت نیست، بلکه تأکید بر نقش سازنده هنرمندان نه فقط بهعنوان حق، بلکه تکلیفی است که باید نسبت به این نوع مشکلات اجتماعی داشته باشند.
در واقع حل مسائلی مانند محیط زیست، بدون همدلی، همکاری و مشارکت همگانی میسر نمیشود و نقش هنر با توجه به توانایی که برای بهکارگیری همه ظرفیتهای فردی و اجتماعی دارد، مشخص و مؤثر است.
البته مشکلات مربوط به محیط زیست نهتنها در کشور ما، بلکه در سطوح جهانی بهوجود میآید بهعنوان مثال، ریزگردهایی که در کشور ما موجود است، منشا بیرونی دارد و اگر در کشور امن نیستیم، ناشی از این ضایعات است؛ بنابراین وصل شدن حوزه ما و بینالملل یک ضرورت است. لذا وقتی هنرمندی مانند لئوناردو دیکاپریو بهعنوان هنرمندی هالیوودی که شهره جهانی دارد از دغدغهاش به خشک شدن دریاچه ارومیه ایران میگوید، باید مایه مباهات ما باشد، نه توهینهای زامبیهای شبکههای مجازی که به صفحه شخصی او یورش بردند و به جای تشکر از او، با الفاظی دور از شأن تاریخ متمدن ایران، به خارج نکردن دغدغههای محیط زیستیاش از مرزهای کشور محل اقامتش محکوم کردند!
در واقع از آنجا که برای رفع مشکلات در زمینه محیط زیست، شرط نخست ایجاد مفهوم و دغدغه مشترک است که بسیار اهمیت دارد، باید پرسشگری از علل و عوارض این کار و جلوگیری از آسیبها در دستور کار باشد که هنرمندان ایران و جهان میتوانند در ایجاد آن نقش بسزایی داشته باشند.
البته در ایفای این نقش، هنرمندان نیز باید از خلاقیتهای هنری خود و همتایانشان نهایت استفاده را ببرند و در ایجاد دغدغههای محیط زیستی نظیر تغییرات اقلیمی ناشی از بیمسئولیتی شهروندان و حاکمیت به صدور اطلاعیههای شفاهی و مکتوب مقطعی و گذرا بسنده نکنند که شاید این امر بیشتر بر عهده روزنامهنگاران است. هنرمندان به لطف شم هنری خود میتوانند با همفکری و انسجام گروهی در خلق آثار هنری توانا و کیفی گامهای ارزندهای بردارند و در واقع صرف زدن ماسک در گرد و غبار انتظاری نیست که از ظرفیت بالای هنرمندان میرود. کاری که از کیانیانها برمیآید.../
S-950509-02
دیدگاه تان را بنویسید