Iranian Agriculture News Agency

من درد مشترکم... مرا فریاد کن!

امروز، روز من است... لااقل اجازه بدهید امروز را راحت‌تر و صاف و ساده‌تر از بقیه روزهای کاری حرف‌هایم را بزنم...

من درد مشترکم... مرا فریاد کن!


ایانا- وحید زندی‌فخر:

امروز، روز من است... لااقل اجازه بدهید امروز را راحت‌تر و صاف و ساده‌تر از بقیه روزهای کاری حرف‌هایم را بزنم؛ حرف‌هایی که شاید در طول 364 روز دیگر سال، با خودسانسوری‌های فراوان، آنها را مانند لقمه‌های بزرگ‌تر از دهانم بدون جویدن، قورت داده‌ام. به قول احمد شاملو که می‌گفت:

قصه نیستم که بگویی

نغمه نیستم که بخوانی

من درد مشترکم... مرا فریاد کن!



از اون قدیم ندیما توی تاریخ

خبرنگار، همیشه ارج و قرب داشت

همیشه با میوه‌ی روشنگری

بذر حقیقت، توو زمین دل کاشت


خبرنگاری یعنی عشق فرهنگ

محو تمدن و مخالف جنگ

به قول "منزوی*"، خدابیامرز

خودکارش از آهن و دفتر از سنگ


خیلیا از لطف خبرنگارا

به پستای خیلی مهم رسیدن

حتی تو خواب، ندیده بودن اما

یک شبه تا اون بالاها پریدن


رفتن و با حقوقای نجومی

زشتیای خبرنگار رو گفتن

رسانه رو پیچوندن از چپ و راست

تا از چشِ مدیریت، نیفتن


انگار الان رسانه‌ها اضافن

کاری به‌جز مزاحمت ندارن

جوری فراری‌ان ازش که انگار

رسانه صیاد و اونا شکارن


کاشکی جای فیش حقوق اونا

لو بره فیشای خبرنگارا

بلکه کمی مدیر حق به جانب

بفهمه که چی می‌کِشن، ندارا


شاید بفهمه که نوشتن از درد

حقیقته، جعلی و بی‌سبب نیست

شاید بفهمه توی این زمونه

دردی مثه غصه‌ی نون شب نیست


خلاصه که کار خبر می‌تونه

کاری مثه خوشه‌ی گندم کنه

خبرنگار، اومده با جون و دل

تا زندگیشو وقف مردم کنه


خبرنگارا می‌تونن با قلم

رو خاک غم، اشک امید ببارن

اینا همه واقعیه، البته

دشمنای مردم اگه بذارن!


پی‌نوشت:

*حسین منزوی، شاعر معاصر کشور (1325-1383) که گفته بود:

عشق یعنی قلم از تیشه و دفتر از سنگ

تا به عمری نتوان دست در آثارش برد


V-950517-01

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید