هر آتشنشان ابراهیم است، اما این بار آتش گلستان نشد!
داستان آتشنشانان هم خون بود و هم آتش، هم غم بود هم فخر. شوربختانه اینبار آتش گلستان نشد و آوار شد روی سرشان و جای ابراهیم، تنهای بیجانشان از آتش بیرون آمد.
ایانا - گزارش و عکس: سارا کریمیجم
داستان آتشنشانان هم خون بود و هم آتش، هم غم بود هم فخر. شوربختانه اینبار آتش گلستان نشد و آوار شد روی سرشان و جای ابراهیم، تنهای بیجانشان از آتش بیرون آمد.
قصه پلاسکو مکتب عشقی شد برای دلهای خاکستری شهر تا یادمان باشد که هنوز مردانگی پس از گذشت 28 سال از پایان جنگ تحمیلی، همچنان زنده است.
هفت روز از حادثه تلخ پلاسکو میگذرد و ساختمانی نوستالژیک که روزی در وسط شهر خودنمایی میکرد، حال به تلی از خاک تبدیل شده و ذرهذره آن را جدا میکنند و در گوشهای از شهر غریبانه به گرد فراموشی میسپارند. حالا تنها یادگار این ساختمان اشک مانده است و آه!
حادثه پلاسکو اگرچه دردناک بود، اما درس بزرگ به همراه داشت که یک بعد آن معنوی بود و حکایت از جانفشانی میکرد و بعد دیگر آن مادی بود و نشان از ناکارآمدی سیستم مدیریت شهری داشت.
اگر کمی تاریخ را مرور کنیم خواهیم دید که از این دست حوادث در کشور بهوفور اتفاق افتاده است که بازخورد مقطعی داشته و مردم و مسئولان در آن برهه حساس زمانی تصمیمهای احساسی بزرگی گرفتهاند، اما مدتی نگذشته روی تصمیمها گرد فراموش ریخته میشود و تمامی ماجرای حوادث به تاریخ میپیوندد. تقدیر از مقام آتشنشانان در جای خود، کار بسیار زیبا و پسندیدهای است، اما ای کاش در کنار تقدیر یاد بگیریم که در زمان حادثه چگونه رفتار و مدیریت بحران کنیم.
پس از ماجرای پلاسکو، وضعیت حضور مردم بر سر صحنه حوادث و عدم همکاری آنها با امدادرسانان و کمبود تجهیزات نقل محافل شد و هموطنان عکسها و فیلمهایی از نحوه همکاری غربیان با امدادرسانان را به رخ یکدیگر میکشیدند، اما کسی لحظهای به این موضوع فکر نکرد که ایران یعنی خود ما! و این قبیل از رفتارها نتیجه عملکرد ماست. امیدواریم که حادثه پلاسکو بعد از گذشت مدت زمان کوتاه تنها به یک خاطره تبدیل نشود و آنگاه روز از نو و روزی از نو!
K-951106-01
دیدگاه تان را بنویسید