Iranian Agriculture News Agency

نگاهی به کتاب "زنان و محیط زیست"

از این خاک آرام و صبور در شگفتم/ ما راهی جز بازگشت به آغوش مادرمان طبیعت نداریم/ تخریب محیط زیست پیامد خلق خرد مردانه و عقل محض در عصر روشنگری

شرایط زیست‌محیطی سرزمین مادری‌مان ایران شرایط پایداری نیست و در اثبات این مدعا وضعیت دریاچه‌ها و تالاب‌های کشور گواه اصلی است. جدا از کلیه آمارهای جهانی در روندهای تخریب زیست‌محیطی که به ایران لقب یکی از 10 کشور تخریب‌کننده زیست‌محیط را داده، نگاهی گذرا به آلودگی‌های محیطی قابل لمس، مانند آنچه امروز در تهران و شهرهای بزرگ می‌گذرد، نیز نشانگر وضعیت تلخی است که برای چاره اندیشی اصلاح آن اگر دیر نشده باشد، وقت زیادی هم باقی نمانده است.

از این خاک آرام و صبور در شگفتم/ ما راهی جز بازگشت به آغوش مادرمان طبیعت نداریم/ تخریب محیط زیست پیامد خلق خرد مردانه و عقل محض در عصر روشنگری

مریم نورایی‌نژاد - پژوهشگر مسائل زنان

شرایط زیست‌محیطی سرزمین مادری‌مان ایران شرایط پایداری نیست و در اثبات این مدعا وضعیت دریاچه­ها و تالاب‌های کشور گواه اصلی است. جدا از کلیه آمارهای جهانی در روندهای تخریب زیست‌محیطی که به ایران لقب یکی از 10 کشور تخریب‌کننده زیست‌محیط را داده، نگاهی گذرا به آلودگی‌های محیطی قابل لمس، مانند آنچه امروز در تهران و شهرهای بزرگ می‌گذرد، نیز نشانگر وضعیت تلخی است که برای چاره اندیشی اصلاح آن اگر دیر نشده باشد، وقت زیادی هم باقی نمانده است.

در میان روش‌های متعددی که بیشتر در اندازه‌های خرد و کلان جهت مبارزه با تخریب محیط زیست مدنظر دولت‌ها و سازمان‌های مستقل و مردم‌نهاد است، فرهنگ‌سازی ازجمله راه‌هایی است که توانمندی ایجاد تغییرات پایدار آن اثبات شده است. حفاظت از محیط زیست و از خود دانستن آن در صورتی جنبه عملیاتی می‌یابد که همه ما خود را جزئی از زمین و طبیعت بدانیم و این میسر نمی‌شود مگر با آموزش. خواندن کتاب شاید یکی از آسان‌ترین راه‌های فرهنگ‌سازی برای غلبه بر مسائل و مشکلات اجتماعی است. شرایطی را تصور کنید که در کتاب‌های درسی به کودکان‌مان بیاموزیم که زمین مادر ماست و شرط تکریم از مادر، آزار نرساندن و تخریب نکردن آن است. آن وقت است که دیگر ایران‌مان نه‌تنها در رأس کشورهای تخریب‌کننده زیست‌محیطش نخواهد بود، بلکه می‌تواند مدعی انتقال ارث سلامت طبیعت به نسل‌های بعدی هم باشد.

کتاب "زنان و محیط زیست" ازجمله آثار خواندنی دکتر عباس محمدی‌اصل؛ عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و جامعه‌شناس برجسته جنسیتی است که موفق شده برگزیده یازدهمین دوره کتاب فصل در سال 88 نیز باشد. این کتاب که توسط نشر شیرازه و در 196 صفحه منتشر شده، بنا بر گفته مؤلف در مصاحبه‌ای (1) ، به "بررسی زندگی مسالمت‌آمیز با طبیعت" در دنیای امروز پرداخته و در واقع با دست‌گذاری روی مبحث مهم محیط زیست، دو حوزه تعامل زن و طبیعت را مورد موشکافی قرار داده است.

کتاب با جمله­های شگفت‌انگیزی از "والت وایتمن" با مضمون ماهیت آلودگی‌زدا و تطهیرکننده خاک آغاز می­شود:

از این خاک در شگفتم

از این خاک آرام صبور

خاکی که از میان تباهی‌ها این همه شیرین می‌رویاند

خاکی که از میان کومه‌های پلشت، خوش‌ترین نسیم‌ها را می‌وزاند

بر این همه تباهکاری بی‌اعتنا می‌گذرد و هر سال از نو می‌رویاند

خاکی که برای آدمی ارمغان‌های بهشتی می‌آورد، اما سرانجام این‌چنین پاداش می‌گیرد.

پیشگفتار کتاب با چنین آغازی، سخن از تنظیم و کنترل محیط به دست انسان می‌گوید و به‌دنبال آن است تا رابطه جامعه و طبیعت را از منظر مناسبات جنسیتی مورد توجه قرار داده و روشن کند که دگرگونی‌هایی که توسط آدمی در محیط و طبیعت ایجاد شده چه نسبتی با فرهنگ دارد و مظاهر مردانه فرهنگ چگونه باعث نابرابری، تخریب و در نهایت نابودی محیط زیست انسانی شده است.

در بررسی دگرگونی‌های انسانی در محیط و مصادیق منفی این دگرگونی‌ها؛ کتاب در پنج بخش "طبیعت اسیر فرهنگ می‌شود"، "ماهیت آدمی، از خود بیگانه می‌شود"، "طبیعت راهی یافتن مادر خود می‌شود"، "محیط زیست در بی‌سالاری سبز می‌شود" و "آسمان آبی، جهانی می‌شود"؛ تنظیم شده است. مؤخره کتاب حاوی جمع‌بندی آماری از روال‌های تخریب محیط زیست انسانی به دست جوامع مختلف در حال توسعه و پیشرفته است و خاطرنشان می‌کند که تنها راه رهایی از شرایط نابسامان کنونی محیط زیست، بازگشت به خرد دوجنسیتی (همراهی دو جنس زن و مرد در کنار هم در مواجهه با مسائل) است.

مقدمه کتاب با طرح پرسش از میزان تطابق جنبش‌های زیست‌محیطی با هماهنگی خردمندانه با طبیعت، شروع می‌شود و نویسنده برای پاسخگویی به این پرسش به تشریح ویژگی‌های عصر روشنگری و دوره تاریخی مدرنیته پرداخته و جریان مدرنیته را همزمان با طرح مالکیت خصوصی و بهره‌برداری از منابع طبیعی توسط انسان می‌داند. بهره‌برداری که از توجهات خردمندانه انسانی به دور بوده و صرفاً به‌دنبال توسعه و رفاه بیشتر بوده و زمانی شکل مسئله و مشکل را می‌یابد که مرد مظهر فرهنگ شده، بر زن تسلط یافته و ادامه این روند به بحرانی به نام بحران محیط زیست انجامیده است. در واقع در عصر روشنگری، فرهنگ مردانگی شکل عقل و خرد محض به خود می‌گیرد و تمایلات پاک انسانی در تعامل انسان و محیط در فرهنگ مسلط مردانه به دست فراموشی سپرده شده و بحران محیط زیست را رقم می‌زند.

با چنین توجهی، کتاب ابتدا به بحث درباره مسئله بحران محیط زیست پرداخته و با مرور نظریه‌های مربوط به تعاملات انسان و محیط؛ تغییر و دگرگونی‌های انسانی در محیط را در کنار نگاه ناشی از حق مالکیت بر طبیعت، دو عامل تأثیرگذار در رسیدن به وضعیت کنونی می‌داند.

بخش نخست کتاب با عنوان "طبیعت اسیر فرهنگ می‌شود"؛ با شرح مسئله بحران محیط زیست و ارائه آمار و ارقامی از نحوه بهره‌برداری بشر از روزگار دیرین تا امروز، از مصادیق تکنولوژیکی سخن می‌گوید که با وجود همه دستاوردهای مثبت برای بشر، توازن پویای محیط زندگی او را برهم زده است. در این فصل کتاب از مالکیت خصوصی، از خود بیگانگی اجتماعی و افزایش تعارض‌های بشری به‌عنوان عواملی در راه جدایی انسان از طبیعت و به تبع آن ظرفیت‌های بالقوه انسانی - اجتماعی یاد می‌شود و تأکید می‌کند که تقسیم کار به‌عنوان محصول مستقیم سرمایه‌داری در مالکیت خصوصی و کالا انگاری طبیعت؛ انسان را در حالی که خود بخشی از طبیعت است، چنان از خود بیگانه کرده و در مناسبات پولی و خرید و فروش غرق می‌کند که آدمی نسبت خود با زمین و طبیعت را فراموش کرده و انگیزه‌های فردی برای تولید، رقابت و دستیابی به پیشرفت اقتصادی؛ همچنان تخریب بیشتر محیط زیست را باعث می‌شود.

بخش دوم کتاب با عنوان "ماهیت آدمی، از خود بیگانه می‌شود"؛ به شرح وضعیت تولید و مصرف در جامعه طبقاتی شده می‌پردازد و با اتکا به نظریه مصرف طبقاتی بوردیو؛ تأکید می‌کند که مصرف، عمدتاً پاسخی به جستجوی خودهای متمایز و مشخص توسط افراد و گروه‌ها از سایرین است. در واقع مصرف متمایز از دیگران به آنان هویتی طبقاتی می‌دهد که همه تلاش می‌کنند بالاترین آن را نصیب خود کنند. در چنین شرایطی است که فاصله محیط‌های شهری و روستایی از هم زیاد شده و ارزش افزوده ناشی از سرمایه و تقسیم کار به طبقه بورژوآی شهری می‌رسد، از خودبیگانگی شکل می‌گیرد و دستیابی به کالا و مادیات چون کعبه آمال بشری جلوه‌گر می‌شود. نگاه صرف مصرفی به زندگی، مردم را از طبیعت که خود جزئی از آن هستند دور می‌کند و آنان را مصرف‌کنندگانی منفعل و سوژه‌هایی در تسلط فرهنگ شکل می‌دهد. رقابت خصمانه در رسیدن به سود بیشتر و زندگی مصرف‌زده‌تر، سهم بزرگی در تخریب هرچه بیشتر محیط زیست ایفا می‌کند. انسان معاصر به ظاهر آزاد و مستقل و خودمختار می‌نماید، اما مصرف‌گرایی روزافزون او را دچار توهم قدرت کالای مصرفی می‌کند. کالایی که از راه فردگرایی، سودانگاری و رقابت خودشیفته به‌دست آمده و نه از تعامل و ارتباط با محیط و انسان‌های دیگر. انسان کنونی در چنین شرایطی دچار خودبرتربینی و خودپرستی شده و این حالات، بیش از پیش روح او را از طبیعت مادرانه زمین دور کرده است.

این همه آسیب‌های روحی انسان معاصر، در کنار صدمات جسمانی مطرح می‌شود که همه و همه ناشی از همین روحیه مصرف‌گرایی است. شیوع بیماری‌هایی چون چاقی مزمن، دیابت، فشارخون، سکته‌های قلبی و مغزی، ناکارآمدی سیستم دفاعی بدن و... همگی محصول استفاده "بت‌واره" از کالا در جامعه معاصر است. استفاده بت‌واره‌ای که در کشورهای در حال توسعه و فقیرتر با مصرف روزافزون موادی چون نوشابه‌های گازدار، چیپس، کنسروها، انواع ساندویچ‌ها و سوار شدن بر ماشین‌های فوق لوکس و گذران وقت در خیابان‌ها و مراکز خرید خود را نشان می‌دهد که تمام این مصادیق را می‌توانیم همین روزها در کشور خودمان هم شاهد باشیم. ایران از پرمصرف‌ترین کشورهای انواع نوشابه‌های گازدار و انرژی‌زا در دنیاست، نیمی از تولیدات شرکت خودروسازی فوق لوکس پورشه به ایران صادر می‌شود و... مصداق‌هایی از ارزش بت‌واره کالا هستند.

این دو بخش کتاب مشخصاً به شرح وضعیت موجود و بحران محیط زیست می‌پردازد، اما راه چاره این وضعیت در چیست؟ آیا می‌توان از همین حالا شرایط را به‌گونه‌ای تغییر داد که سرعت زمین به‌عنوان مادر انسان، در سراشیبی حاضر، تخریب کمتر شود؟ پاسخ به این پرسش از بخش سوم کتاب با عنوان "طبیعت، راهی یافتن مادر خود می‌شود"؛ وارد وادی نقد سیاستگزاری‌های حمایت از محیط زیست همین جامعه سرمایه‌دار و مردسالار می‌شود و تأکید می‌کند برنامه‌ریزی‌ها و سیاستگزاری‌های جدید حامیانه محیط زیست نیز محصول همان عصر روشنگری و مدرنیته است. در شرایطی که انسان متوجه میزان تأثیرات مخرب خود بر محیط زندگی‌اش شده و در جستجوی راهی برای کم کردن این تخریب است؛ جنبش‌های جدید اجتماعی مطرح می‌شود که هویت انتقادی - اعتراضی دارند و بر بی‌سالاری تأکید دارند و با کمک دانش، از خودبیگانگی هویت را پس می‌زنند و با اعتلای آموزش، دخل و تصرف در دانش را باعث شده و بر محیط زیست، حقوق بشر و خرد دوجنسیتی تأکید دارند.

"اکوفمینیسم" ازجمله این جنبش‌های جدید اجتماعی است که با آگاهی از روند سریع تخریب محیط زیست از یک‌سو و شرایط غیرانسانی زندگی زنان در جامعه مردسالار از سویی دیگر، خواهان قرار گرفتن رهایی زن و توقف تخریب اکولوژی در یک جبهه است (ص 106). در چشم‌انداز اکوفمینیسم، زنده کردن طبیعت، محتاج احیای ارزش‌های مادرانه آن در چشم‌انداز فرهنگ عقل مذکر است. هرچند این رویکرد در ابتدا از سوی نظام مردسالار با برچسب شرارت و فرصت‌طلبی، سرکوب و با مخالفت روبه‌رو شد؛ اما دیری نگذشت که مشکلات مبتلابه محیط زیست و جامعه بشری، مردان را هم متوجه نقش خرد دوجنسیتی در جهت غلبه بر چنین نابسامانی‌هایی کرد. بخش چهارم کتاب با عنوان "محیط زیست در بی‌سالاری سبز می‌شود"، به تشریح تأثیر حذف نابرابری‌ها در زندگی انسانی و رابطه مستقیم آن با حفظ محیط زیست می‌پردازد و جنبش حفظ محیط زیست را پاسخی مناسب برای تمام آلایندگی‌های عقل جزئی نگر مذکر دانسته و طبیعت را مادری شایسته دوست داشتن و پشتیبانی کردن معرفی می‌کند و تأکید می‌کند: "رفع دوگانه بینی طبیعت و فرهنگ در نظام مردسالاری به‌عنوان گام نخست و نفی سلسله مراتب اعمال سلطه به‌عنوان گام دوم باید با تغییر معنای سنتی فرهنگ و طبیعت که اشاره به دو جنس انسانی دارد، همراه شود. بخشیدن شکلی سیال و منعطف به هر دو مفهوم فرهنگ و طبیعت آن را از نگاه سلسله مراتبی دور کرده و زمینه‌ساز راهیابی آگاهی و خرد و به تبع آن توسعه پایدار جنسیتی در محیط زیست می‌شود.

نویسنده در ارائه شواهدی از تعاریف مردسالارانه "مادر" در این فصل، به‌دنبال ترسیم تجربه مردسالارانه مادری است. در این تعریف مادر همان کسی است که عشق و پشتیبانی او نامشروط و نامحدود است و اگر طبیعت نیز مادر باشد؛ همین انتظارات بی‌شائبه و تعریف‌شده توسط جامعه مردسالار را می‌توان نسبت به طبیعت هم روا داشت. چه‌بسا که این آرمان، توهمی از مادر و مادری است که سرکوب زن در جامعه را سرپوش نهاده و می‌تواند توجیه‌گر انتظار دم برنیاوردن طبیعت در مقابل تمام صدمات ما نیز باشد، اما شواهد غیرقابل اغماضی چون وضعیت لایه اوزون و افزایش دمای زمین، نشانگر رقم زدن هویتی کاذب و شناختی ناروا از طبیعت است. ما تنها گمان می‌کنیم که طبیعت همچون مادر، خزانه ثروتی بی‌دریغ است که با وجود هزاران آزاررسانی به او، بازهم می‌توانیم از خشم و قهرش در امان بمانیم، غافل از این که اینک زمان آن فرارسیده که آدمیان، رفتار کودکانه خود با طبیعت را متوقف کنند (ص 141).

اینجاست که خرد دوجنسیتی از افق منافع عقل مذکر پدیدار می‌شود و بلوغ معرفتی آن با توجه به توسعه پایدار جنسیتی در پس اندیشه زنانه بروز می‌کند. چنین اصلی در بخش پنجم کتاب با عنوان "آسمان آبی، جهانی می‌شود"؛ مورد بحث قرار گرفته است. حل بحران محیط زیست درگرو نگرشی سیستمی به الگوهای زندگی و مناسبات اجتماعی که نافی نابرابرسالاری جنسی از طریق اصلاح آموزش‌های علمی و معرفتی است، رخ می‌نماید. خرد حکم می‌کند تا انسان امروز به علم و تکنولوژی به مثابه ابزار صرف پیشرفت اقتصادی ننگرد و به آن نگاهی ارگانیک‌تر، حیاتی‌تر، غیرخشن‌تر و زیباتر داشته باشد. در این نوع بینش، انسان بی‌روح و قطعه‌قطعه نیست و تندرستی‌اش زمانی حاصل می‌شود که عضوی از تمامیت یکپارچه و به هم پیوسته آفرینش جلوه کند و تعادل را در هماهنگی روح و جسم همراه با نیروی شفابخش طبیعت بجوید.

از نگرش سیستمی برمی‌آید که مسئله محیط زیست فقط، ناشی از تکنولوژی نیست، بلکه محصول سیاست‌های زیست‌محیطی است که اصلاح آن به مدد جنبش‌های مردمی و تحول آموزش ممکن خواهد بود. جنبش زنان به‌عنوان نهضتی در پی احیای ارزش‌های انسانی؛ در همه حیطه‌های زندگی به‌دنبال برقراری آرامش، سلامت و آشتی با طبیعت است و نشان داده که خرد دوجنسیتی به‌عنوان هستی به بار نشسته در بطن طبیعت و از سرگذرانده انواع و اقسام شیطنت‌های کودکانه مردانه، نویددهنده عصر بی‌سالاری است که یکی از دستاوردهای آن حل آلودگی محیط زیست است.

کتاب با مؤخره‌ای شیوا و تأکید دوباره بر به‌کارگیری خرد دوجنسیتی برای غلبه بر بحران محیط زیست به پایان می‌رسد. خواندن چنین کتاب مفیدی را می‌توان به هر دوستدار محیط زیست و انسان آزاده‌ای توصیه کرد. این کتاب علاوه بر همه امتیازات یک کتاب خوب و خواندنی و در رأس آن بهره‌مندی از منابع روزآمد و متنوع؛ گزارشگر تلاش شیرین آدمی در غلبه بر نابرابری‌هایی است که مصداق‌هایش را هم می‌توان در زندگی محیطی پیدا کرد و هم در روابط انسانی تجربه کرد. زنان و محیط زیست دو عرصه‌ای هستند که انسان امروز نیاز دارد به آنها نگاهی دوباره از سر خرد دوجنسیتی انداخته و این‌چنین دستاوردهای عقل مذکر را به چالش بکشد.

همه ما برای مبارزه با روند رو به رشد تخریب زیست محیطمان نیازمند تغییراتی در نگرشمان نسبت به زمین هستیم. اگر در شرایطی زندگی می‌کنیم که این مهم توسط سیاستگزاران و برنامه‌ریزان کلان به اندازه‌ای که باید مورد درک و فهم قرار نگرفته، مسئولیت از دوش تک‌تک ما سلب نمی‌شود. هریک از ما به‌عنوان جزیی از زمین و عضوی از طبیعت مسئولیم تا جای ممکن حرکت سقوط‌گونه تخریب زمین را کند و کندتر کنیم و در این راه شایسته است علاوه بر خواندن و دانستن از این موضوع مهم، دیگران را نیز به خواندن و البته خواندن چنین کتاب ارزشمندی رهنمون شویم./


پی نوشت:

1- سایت خبرگزاری کتاب ایران در آدرس اینترنتی: http://www.ibna.ir/vdciwqaq.t1a5v2bcct.html

انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید