چرا گوشت ارزان نمیشود؟
وحید زندیفخر
توصیه میکنیم قبل از مطالعه این یادداشت، سری به قصابیهای سطح شهر تهران بزنید و از نزدیک ویترین یخچالهایشان را ببینید. محال است بتوانید مغازهای را پیدا کنید که گوشت برای فروش نداشته باشد، اما تابلوی قیمتها با واقعیتی که در بطن بازار جریان دارد، مطابق نیست. دقیق به خاطر دارم که در روزهای ابتدایی گرانی گوشت و درست همان زمان که هیجان این موضوع هنوز در میان رسانهها و مردم داغ بود، اتحادیه گوشت گوسفندی کمبود گوشت را بهانه کرد و به تهرانیها انگ لوکسخوری! زد. با همین سناریو، صادرات دام زنده را نقش اول منفی داستان معرفی کرد و پایان قصه را با دیالوگی مبنی بر صدور مجوز برای واردات لاشه یا دام چید. در این میان، قصابها و دلالها مانند سیاهی لشکر وارد صحنه شدند و با کارگردانی دستهای پنهان در بازار، آب در آسیاب مدعیان گرانی گوشت ریختند. از آن طرف، سازمان حمایت مصرف کننده و تولید کننده هم ترجیح داد به جای حمایت از تولیدکننده، فقط جانب مصرفکننده را بگیرد و به همین منظور، بر سودای واردات گوشت، دامن زد. آنها به ضرس قاطع، معتقد بودند که دام کشتار شده در تهران کم است و باید هرچه سریعتر فکری اساسی کرد تا مصرفکننده را از این مهلکه نجات داد. تمام این اظهارات در حالی بود که قیمت خرید دام زنده از دامدار، تغییر چندانی نکرده و کماکان ثابت مانده بود. بنابراین دامداران نقشی در این سناریو نداشتند و کسی آن ها را وارد بازی نکرد.
جریان به گونهای پیش رفت که باور کمبود گوشت کمکم در اذهان عمومی به ویژه مسئولان، رسوب کرد و آن ها تصمیم گرفتند در سیاست واردات این محصول تجدید نظر کنند. به همین دلیل تعرفه واردات گوشت از 26 به 5 درصد رسید تا مجوز ورود هفتهای حداقل 10 هزار لاشه از کشورهایی مانند پاکستان، قرقیزستان، ارمنستان و گرجستان صادر شود. از طرف دیگر، شرکت پشتیبانی امور دام در اقدامی کمنظیر، روزانه یکهزار لاشه را در بیش از 40 مرکز پایتخت توزیع کرد و از سویی دیگر شورای تامین کنندگان دام زنده، به عنوان نماینده بخش خصوصی، مسئولیت توزیع ششهزار لاشه در هفته را بر عهده گرفت.
همه این ها را در گوشه ذهن خود نگه دارید و با کشتار روزانه 20 هزار لاشه گوسفند، جمع بزنید. به عبارتی یک حساب سرانگشتی نشان میدهد که به طور متوسط روزانه بیش از 2 هزار و 285 لاشه از طریق واردات، شرکت پشتیبانی و شورای تامینکنندگان دام علاوه بر کشتار معمول روزانه، در تهران توزیع میشود. با وجود این ها دیروز گوشت گوسفند را کیلویی 39 هزار تومان میفروختند!
بنابراین پرسش اینجاست که وقتی توزیع گوشت در حال حاضر از حد طبیعی خود بالاتر رفته و بیش از نیاز مردم -آن هم مردمی که قشر عظیمی از آن ها خوردن گوشت را با این گرانی به تعویق میاندازند- چه دلیلی میتواند داشته باشد؟ مگر سازمان حمایت، چندی پیش واردات را تنها راه چاره ارزان شدن این کالا معرفی نکرده بود؟ حال که این اتفاق افتاده و بخشهای دیگر نیز وارد عمل شدهاند، چرا گوشت ارزان نمیشود؟ دیگر چه بهانهای برای گرانفروشی قصابیها وجود دارد؟
در حال حاضر بررسیهای میدانی نشان میدهد که بخش قابل توجهی از گوشت توزیع شده به دلیل نبود مشتری، منجمد شده و به سردخانه منتقل میشود. حجم سردخانهها نیز رو به اتمام است و دیگر نمیتواند بیش از این ذخیره را بپذیرد. چرا نظام عرضه و تقاضا در این سناریو چفت نمیشود و انگار این اصل ثابت شده اقتصاد، قطعه ناجور پازل قصه گوشت است؟
البته دلایل مختلفی را میتوان برای این موضوع بیان داشت که مهمترین آن توزیع لاشههای وارداتی با همان قیمتی است که مشتری آن نرخ را گران میداند. این هم به خاطر حضور دلالهای بسیار و چرخیدن گوشت در دستان بسیار است. به عبارتی اکنون حلقه توزیع به چندین نیمحلقه تبدیل شده و طبیعتا این نیمحلقهها هر کدام سهمی از این بازار را برای جیب خود میخواهند. چه بسا توزیع گوشت 31 هزار و 500 تومانی، نان و آب بیشتری برای دلالها فراهم و سیبیلشان را چربتر کرده است. هرچند نباید از شانتاژهایی که هرازگاهی برخیها در لابهلای بازار میفرستند و قصد بیکفایت جلوه دادن وزارت جهاد کشاورزی در اجرای طرح انتزاع را دارند، غافل ماند.
به هر ترتیب علت، هرچه که باشد، چیزی از اهمیت ورود سازمان حمایت مصرف کننده و تولید کننده به ویژه در این برهه زمانی کم نمیکند. اینجاست که مسئولان این سازمان باید از مدعیان واردات گوشت گوسفند بپرسند که چرا راهکارهای شما برای تنظیم بازار جواب نداد؟ آیا جز این است که سناریو از ابتدا غلط بود؟ پس می توان این طور نتیجه گرفت که ورود سازمان حمایت به این موضوع، نه مشمول تولید کنندگان شد و نه مصرف کنندگان..!/
V-951203-02
دیدگاه تان را بنویسید